اهداف پشت پرده در دیموکراسی، انتخابات و ریاست جمهوری جورج بوش و ترامپ

در انتخابات ریاست جمهوری ۸ نوامبر (۱۸ عقرب) درحالی‌که بیشتر مردم آمریکا به هیلری کلینتون رأی دادند، اما دونالد ترامپ با کسب اکثریت آراء مجمع انتخاب کنندگان (الکترال)، رئیس‌جمهور منتخب این کشور لقب گرفت. بعد از سپری شدن بیش از دو هفته از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، شمارش آراء مردمی نشان از افزایش دو میلیونی آراء […]

در انتخابات ریاست جمهوری ۸ نوامبر (۱۸ عقرب) درحالی‌که بیشتر مردم آمریکا به هیلری کلینتون رأی دادند، اما دونالد ترامپ با کسب اکثریت آراء مجمع انتخاب کنندگان (الکترال)، رئیس‌جمهور منتخب این کشور لقب گرفت. بعد از سپری شدن بیش از دو هفته از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، شمارش آراء مردمی نشان از افزایش دو میلیونی آراء مردمی هیلاری کلینتون، نسبت به دونالد ترامپ در این انتخابات دارد.

دیو واسرمن، از موسسۀ کوک پولیتیکال ریپورت، روز چهارشنبه گفت کلینتون تاکنون ۶۴ میلیون و ۲۲۳ هزار و ۹۵۸ رأی و ترامپ ۶۲ میلیون و ۲۰۶ هزار و ۳۹۵ رأی به دست آورده‌اند. بر این اساس آراء مردمی کلینتون تاکنون بیش از ۲ میلیون رأی بالاتر از آراء مردمی ترامپ بوده است. اما برعکس ترامپ از مجموع ۵۳۸ رأی مجمع انتخاب کنندگان، ۲۹۰ رأی و کلینتون ۲۲۸ رأی به دست آورد.

پس از اعلام نتایج انتخابات بیش از ۴ میلیون و ۳۰۰ هزار امریکایی با امضای طوماری از مجمع انتخاب کنندگان جمهوری‌خواه خواسته‌اند تا به رأی مردمی احترام گذارده و کلینتون را پیروز انتخابات معرفی کند. و علاوتا در مجموع دها هزار تن از آمریکایی ها در شهرها و ولایت های (ایالت های) مختلف بر ضد انتخاب نمودن ترامپ دست به مظاهره زدند و خواهان احترام به حقوق مردم آمریکا و رای مردم شدند. که در جریان مظاهرات دها تن زخمی و صدها تن دستگیر و زندانی شدند.

چیزی دیگری که این روزها در رسانه های انگلیسی و غربی در حال چرخش است اینست که حداقل ۶ تن از اعضای مجمع الکترال یا انتخاب کنندگان توافقی را امضاء کرده اند تا از رسیدن دونالد ترامپ به کاخ سفید و ریاست جمهوری آمریکا جلوگیری کنند. و اگر انها باید بتوانند ۳۷ تن از اعضای مجمع الکترال را قانع کرده و به سوی خود بکشند. و این چیز تازه ای نیست بلکه در عمر دو صد ساله این دستور تاکنون ۱۵۷ رای الکترال یا انتخاب کنندگان برای اشخاص و افراد دیگری (خلاف کسانی که باید رای به انها داده میشد) داده شده است.

و همچنین در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ ال گور، نامزد حزب دموکرات باوجود کسب بیش از ۵لک و ۴۳هزار رأی مردمی بیشتر از جورج دابلیو بوش جمهوری‌خواه، در این انتخابات شکست خورده نامیده شد و جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا انتخاب شد. چرا در آنوقت چنین شد و یا اکنون چنین می شود؟ باید قوانین انتخاباتی آمریکا را مورد بحث مختصر قرار داده و همچنین به تحولات بعد از انتخاب جورج بوش نظر بیندازیم و آنچه که بعد از ریاست جمهوری ترامپ روی خواهد داد.

همه اینها در حالی اتفاق می افتد که حکومت های غربی دیموکراسی را روش حکومتداری مناسب، متعادل و درست تبلیغ می کنند اما چرا مردم آمریکا از این دیموکراسی آمریکایی ناراض هستند و بر ضد آن دست به تظاهرات و جدایی از این کشور می زنند. برعکس حکومت های غرب خصوصاً آمریکا در تلاش پیاده سازی و اجرای آن دیموکراسی خود منفور در کشورهای دیگر مثلاً افغانستان هستند.

تعریف و تبلیغ حکومت ها به مردم برای دیموکراسی اینگونه است که: دیموکراسی (به انگلیسی: Democracy) یک روش حکومتی است برای مدیریت کم خطا بر مردم ، که در آن فرد یا گروهی خاص حکومت نمی‌کنند بلکه مردم حکومت می‌کنند. اما چرا دیموکراسی جاری در آمریکا به دو شکل است؟ یعنی مردم در آمریکا هیچ نوع رول و تاثیری در انتخاب حاکمان خود ندارند و نه هم خود حاکمان خود هستند(چیزی که در دیموکراسی برای آنان و جهانیان تبلیغ می شود) من جواب این سئوال را به شکل ساده و آسان که برای همه مفهموم و قابل درک باشد می دهم.

همهء ملت افغان به یاد دارند که در زمان تجاوز و اشغال شوروی، مزدوران کمونیستی و باداران آنها یعنی شوروی ها از همان زمان زمام حکومت بر ضد عقیده، دستور، کلتور و فرهنگ ملت تاختند و اولتر از همه بزرگان، متنفذین، علماء و کلان های قوم و ملت را دستگیر و به جوخهء مرگ و بند کشاندند.

اما در هنگام تجاوز آمریکا و متحدین غربی (کنونی) قضیه کاملا بر عکس و چنین تعریف شد که گویا آمریکا به افغانستان حمله می کند تا: عقیده، دستور، کلتور و فرهنگ ملی و مردمی که به زعم و تبلیغ آنان، طالبان در پی تغییر آن هستند به مردم بازگردانند و آمریکا توجه خود را برای جلب و جذب و رضایت بزرگان، متنفذین، علماء و کلان های قوم و ملت معطوف کرد تا به هر نحوی شده انها را با وعدهء پول، مقام و غیره یا با خود همراه و یا هم حداقل ساکت و خاموش سازند.

که تفاوت نتایج و ثمرهء ظاهری هر دو اشغال را نیز تجربه کردیم و اینکه در زمان تجاوز و اشغال شوروی و رژیم کمونیستی همه و همه (کافهء ملت) بر ضد اشغال و تجاوز شوریده و قیام کردند اما در این دورهء تجاوز و اشغال آمریکا در شروع تعداد زیادی حتی از طبقهء علماء و بزرگان و متنفذین نه اینکه بر ضد اشغال آمریکا بر نخواستند و اعلام جهاد نکردند بلکه کوشش کردند تا آیات قرانی را تحریف و تجاوز و اشغال کفار غرب را توجیح کنند.

اما چرا در جریان این دو اشغال به این اندازه تفاوت وجود داشت و دارد؟ دلیل آن به تعبیر هرکس؛ هر چه که باشد من چنین تثبیت می کنم که آمریکایی ها در درک و فهم هر چیز بسیار عمیق و ریز فهم هستند، بدین تعریف که شوروی ها بشمول مزدوران آنها (کمونیست های خلق و پرچم) بسیار کودن و احمق بودند و بالعکس آمریکایی بشمول مزدوران آنان زیرک و هوشیار هستند.

از شعارهای آنزمان شوروی ها که می گفتند ما خود را به آبهای گرم می رسانیم تا اختلاف و جدال های درون حزبی و برون حزبی و قتل و کشتار اعضای حزب کمونیست خود نمایانگر حماقت و نادانی حاکمان جاهل آنزمان را تثبیت می کند و بر عکس اکنون که آمریکا با تمام اهداف خصمانه و پشت پرده اش به این سرزمین آمده است، هدفش را خدمت و رفاه به ملت مظلوم و مستضعف افغان عنوان می کند و از سوی دیگر سران احزاب چهارده گانه و سردمدارانی که تشنهء خون و بی ابرویی یکدیگر بودند، اکنون همانند دوست، همکار و همراه در یک راستا و هدف در حرکت هستند.

چـــــــــــــــــــرا؟

چون آمریکایی ها بسیار زیرک و هوشیار می نمایند و از همین رو بر همهء ۵۰ ایالت که هر کدام خود به عنوان یک کشور مستقل هستند، نه اینکه حاکم مطلق هستند بلکه به شکلی حاکم جهان کنونی محسوب می شوند.

شما حتما تعریف لغوی و کامل دیموکراسی را به کرات و مرات شنیده اید اما آمریکا از اصل تعریف این کلمهء یونانی به شکل جامع و کامل آن آگاه است و انرا عملی کرده است و نتیجه اش نیز چنین حاکمیت و دیکتاتوری بر جهان ظاهر است.

اکنون بیایید تا من نیز دیموکراسی را در قالب درست و کاملی که آمریکایی ها نیز بر این تعریف آن قانون و حکومت خود را استوار کرده اند، برایتان بیان کنم:

دموکراسی مانند بسیاری از اصطلاحات اصلی علم سیاست، از جمله خود “سیاست” در اصل کلمه ای است یونانی که از دو کلمهء “دموس” و “کراتوس” تشکیل شده است.

“دموس” در اصل دو معنا دارد که یکی می‌تواند به معنای همهء باشندگان و شهروندانی باشد که در محدوده یا ناحیه دولت-شهر زندگی می‌کنند، و دومی به معنای “اراذل و اوباش” است که به اصطلاح ما به آن بدمعاش می گوئیم. و “کراتوس” هم به معنای قدرت و هم به معنای قانون است.

حالا آمریکایی ها بر اساس هوشیاری و برداشت عمقی از تعریف کلمهء دیموکراسی سیستم حکومت یا قانونی را درست و تنظیم کردند که یک طبقهء و قشر بدمعاش “اراذل و اوباش” یعنی کلمه دموس با تعریف دوم همیشه بر مردم و ملت ها حکومت می کنند. ولی برای دیگران معنای اول آنرا زینت می دهند.بدین معنا که برای خود از تعریف کلمهء دیموکراسی “قدرت یک گروه بدمعاش” حکومت و سیستم حکومت ساخته اند و برای مردم از تعریف کلمهء قانون همهء باشندگان و شهروندان سیستم برای کنترول و ادارهء انها تنظیم کرده اند. در انتخاب حاکم یا رئیس جمهور در آمریکا عده ای از اشخاص اوباش و بد معاش هستند که به لابی معروف هستند، در اصل همین لابی ها یا بدمعاش های آمریکایی هستند که حکومت آمریکا و منافعش را تعیین و تنظیم می کنند اما رئیس جمهور چطور و چگونه انتخاب می شود.

قانونی که برای سیستم انتخاباتی آمریکا تنظیم شده است، طوریه است که همیشه و هیچگاهی مردم نمی توانند رئیس جمهور خود را به شکل مستقیم و غیر مستقیم انتخاب کنند، و این در اصل طبقه و قشر بدمعاش که انها را لابی های آمریکا می نامند، بر زیر و زبر آمریکا نظارت دارند و همه چیز مطابق خواست و برداشت انها به پیش می رود.

در مورد انتخاب غیر مستقیم رئیس جمهور آمریکا، همه جهان حتی مردم امریکا نیز اعتراف و تائید می کنند که رئیس جمهور با ارای مردم مستقیم انتخاب نمی شود بلکه در نتیجه الکترال کالج (اعضای انتخاب کنندگان) که شیوهء غیر مستقیم انتخاب رئیس جمهور است، انتخاب می شود. اما آنچه که بسیاری حتی مردم افغانستان کاملا از ان نااگاه و بی خبر هستند اینست که حتی به شکل غیر مستقیم که در اصطلاح قانون آمریکا به آن الکترال کالج می گویند نیز مردم آمریکا اختیاری در انتخاب رئیس جمهور ندارند. چون کسانی که در تشکیل انتخاب کنندگان یا همان الکترال کالج هستند نیز می توانند بر خلاف فیصدی رای هر ایالت که باید به یک کاندید مشخص رای بدهند، به دیگری (طرف مقابل) رای بدهند. و این یعنی رای بی رای. چـــــرا ؟ چونکه قانون انتخابات آمریکا را اینگونه تعیین کرده اند که از ۵۰ ایالت (ولایت) آمریکا در ۲۱ ایالت آن انتخاب کنندگان میتوانند بر خلاف رای مردم (یعنی کسی که مردم به او رای داده اند) الکترال ها (اعضای انتخاب کنندگان) به شخص دیگری رای بدهند. و این یعنی آنچه که لابی ها (بد معاش های) آمریکا میخواهند، میتوانند انجام دهند. و علاوه بر این ها تعدادی از ایالت های آمریکا مانند جورجیا و اریزونا هیچ نوع قانونی در مورد رای دادن به اعضای انتخاب کنندگان یا همان الکترال ندارند.

اما چرا در زمان ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۰ که ال گور بیشترین آرای مردم نسبت به جورج بوش را کسب کرد و حتی ال گور نتیجه را قبول نکرد بازهم جور بوش انتخاب شد، و چرا اکنون بازهم وقتی هیلری کلینتن دو و نیم میلیون رای بیشتر گرفته است و حتی تعدادی از اعضای انتخاب کنندگان که مردم آنها به ترامپ رای داده اند به هیلری کلینتن رای بدهند، باز هم ترامپ باید رئیس جمهور شود. جواب همهء این و دیگر سئوال های نامفهوم و گُنگ اینست که در آنزمان نیز آمریکا میخواست تا تغییری بزرگی را در جهان عملی کند و اکنون نیز دوباره به یک تغییر بزرگ ضرورت است و برای این تغییر باید افراد خاص انتخاب شوند. و چنین است که ما ملت افغان باید همیشه از واقعیت های دنیای کنونی به شکل حقیقی آن معلومات داشته باشیم، چرا که وقتی آمریکا و لابی های آمریکا میتوانند با تعریف دوگانه از دیموکراسی ملت خود و جهان را فریب دهند، آیا نمی توانند برای زندگی، آینده و سرزمین ما تعریف چندگانه داشته و ما در یک گمراه و تباهی طولانی سرگردان سازد.

 

نوشته : حبیب الله هلال