از ۲۶ دلو تا ۱۰حوت

حبیبی سمنگانی اگرچه بین ۲۶ دلو و ۱۰ حوت تنها سیزده روز حائل است، اما این سیزده روز را ملت رنج‌دیده و آزرده افغان‌زمین از ۱۳۶۷ تا ۱۳۹۸ خورشیدی در ۳۱ سال متمادی پیمود، بلکه سفر هنوز باقی‌ست، یا به‌گفته‌ی ضرب المثل هندی؛ هنوز دهلی دور است. بلی، افغان‌ها با پیروزی در جنگ ۹ ساله […]

حبیبی سمنگانی

اگرچه بین ۲۶ دلو و ۱۰ حوت تنها سیزده روز حائل است، اما این سیزده روز را ملت رنج‌دیده و آزرده افغان‌زمین از ۱۳۶۷ تا ۱۳۹۸ خورشیدی در ۳۱ سال متمادی پیمود، بلکه سفر هنوز باقی‌ست، یا به‌گفته‌ی ضرب المثل هندی؛ هنوز دهلی دور است.

بلی، افغان‌ها با پیروزی در جنگ ۹ ساله در برابر استعمار شرقی، باید به تاریخ ۲۶ دلو ۱۳۶۷ به آرمان‌های والای شان، که همانا حاکمیت نظام واقعی اسلامی و آرامش کلی در سراسر کشور بود می‌رسیدند، اما هرگاه در نتیجه‌ی خیانت و جنایت بعضی رهبرنماهای اغواگر و خودخواه، فرصت را از دست داده و از مسیر منحرف شدند، امروز با پیمودن ۳۱ سال و با دادن صدها هزار قربانی، باز هم چراغ امید شان برافروخته است. بلی، افغان‌ها خوشحال‌اند که با پیمان دهم حوت، سراغی از منزلِ گم‌گشته را دوباره یافته‌اند. منزلی که بخت زبون ایشان را دگرگون سازد.

اما مراحل آزمون‌ هنوز تمام نشده‌است. می‌گویند مار گزیده از ریسمان می‌ترسد، سرگذشت عبرتناک سه دهه پیش درس می‌دهد که افغان ها باید برای حراست از متاع گران‌بهای کاروان عزیمت، هوشیار و بیدار باشند، که رهزنان سنگدل هنوز در کمین هستند.

این سفر که در حقیقت پس از تهاجم استعمار غربی به‌رهبری امریکا و ناتو در میزان سال ۱۳۸۰ خورشیدی از سر گرفته‌شد و درین دو دهه از مراحل دشوارگذاری عبور کرد، فصل باورنکردنی را در تاریخ معاصر استقلال و آزادی‌خواهی ثبت نمود و چشم‌های جهانیان را خیره ساخت. ماجرای این سفر ابعاد و زوایای مختلفی دارد. از رهبری پر ابتکار کاروان تا فداکاری‌های بی‌نظیر فرد فرد کاروان، هزاران ابواب این فصل را رقم می‌زند.

حقیقت اینست که افغان‌ها با جاده و مسیر حریت و آزادگی نا آشنا نبوده‌اند، نه، هرگز نه. آن‌ها این جاده و مسیر را بارها پیموده و به‌خوبی پیموده‌اند. فرق این بود که این بار شرایط کاملا متفاوت بود. این بار افغان‌ها این سفر را نه تنها به تنهایی پیمودند، بلکه از همسایه و منطقه تا تمام جهان با کمال بی‌مروتی گام به گام و هر آن و هر لحظه، به هدف نابودی این کاروان، سر راه ایستاده بودند.

بلی، آن‌هایی که در دوره‌ی تهاجم شوروی‌ها با شعارهای بشر دوستی و اخوت اسلامی از سفر جهادی افغان‌ها هرگونه حمایت می‌کردند و کاروان جهادی افغان‌ها را از سه طرف حراست می‌نمودند (تنها یکطرف در اختیار شوروی ها بود)، و حتی تریبون‌های سازمان ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی را در خدمت زعمای آن دوره‌ی جهاد گذاشته‌بودند، اما اکنون اراده‌ی دیگری داشتند.

بلی، اکنون بلاک شرق یا کمونیسم نمانده بود، چیزی که غربی‌ها از ترس آن به کمک افغان‌ها شتافته‌بودند و در هر میدان از مجاهدین افغان به بانگ بلند حمایت می‌کردند. اکنون غربی‌ها باید از رخ دادن بلاک اسلامی، پیش از پیش جلوگیری می‌کردند، تا مبادا فردا مثل بلاک شرق به درد سر دیگری تبدیل شود.

بلی، اکنون امریکا با خمار تک‌قطبی بودن جهان «نظم نوین جهانی» را به اجرا گذاشته بود و قرار بود که کشور و نظام اسلامی افغانستان را، برای آنانی‌که فکر ایستادگی در برابر نظم جدید جهانی را در سر می‌پرورانند، درس عبرت بگرداند. پس در چنین روزگاری چه کسی جرات می‌داشت که در پهلوی افغان‌های بیچاره و تهیدست ایستاده شود. بلی، هیچ دیوانه‌ای در جهان نمانده بود. کالین پاول، وزیر امور خارجه آن وقت ایالات متحده امریکا در یک تماس تلفونی به پرویز مشرف، حاکم وقت پاکستان هشدار داده بود که با ما هستید و یا اینکه شما را به عصر حجر برگردانیم؟ چیزی که پس ازان رخ داد ثبت تاریخ است. عیان را چه حاجت بیان.

موضوع بحث این مقاله چگونگی سفر جاری جهادی افغان ها نیست. در سطور بالا، تنها اشاره‌ای شد به اینکه اصلا آغاز این سفر از نگاه همگان، بسیار بعید معلوم می‌شد، چه برسد به کامیابی آن. اما این فضل پروردگار و عزم پولادین افغان ها بود که این سفر آغاز هم شد و اینک با گذشت دو دهه به آستانه‌ی منزل هم رسیده است. لله‌الحمدوالمنه

پیمان دوحه، که به تاریخ دهم حوت ۱۳۹۸/ ۲۹ فبروری ۲۰۲۱ بین امارت اسلامی افغانستان و ایالات متحده امریکا در حضورداشت مقامات ده ها کشور و سازمان های جهانی امضا شد، بسیاری ها را انگشت به دندان ساخت. این در حقیقت نشان دهنده این بود که مبارزه و مقاومت افغان ها توانسته است رخ سیاست جهان را تغییر دهد. تعجب‌آور برای جهان این بود که عامل این حادثه باورنکردنی یک کشور و دولت نه، بلکه به زعم آن ها یک گروهی بوده است که آن‌ها جزو تجرید شده از ملت می‌دانستند. اما امارت اسلامی ثابت ساخت که واقعا نیروی مردمی بوده، و حمایه ملت را با خود دارد.

اما بر خلاف جهانیان و بازیگران جهانی، برای طالبان مهم این نبود و نیست که جغرافیا و نقش و نگار سیاسی آینده‌ی جهان چگونه می‌باشد. طالبان پس از امضای پیمان، با روش و عملکرد خود در یک سال گذشته نشان داده‌اند که آن‌ها هرگز نمی‌خواهند پیمان دوحه، که یگانه راه حل سیاسی برای معضل افغانستان است، شکار سیاست‌ها و توطئه‌های شود، که افغان ها دران به جای رسیدن به اهداف علیای شان، حیثیت ابزاری داشته باشند.

مهم‌تر از همه‌ برای افغان‌ها اینست که گلیم اشغال از کشور برچیده شود و افغانستانِ آزاد و مستقل، صاحب نظام اسلامی گردد. طالبان به همین هدف با امریکایی‌ها مذاکرات کردند و اکنون مشغول مذاکرات با جهت‌های مختلف افغانی هستند. اگر این اهداف به‌دست آید پیمان دوحه و دهم حوت به‌حیث روز سرنوشت‌ساز و تاریخی در تاریخ کشور ما ماندگار می‌ماند، و الا این هیچ معنای ندارد که چه تغییراتی در سیاست جهان رخ می‌دهد. درین صورت، ۱۰ حوت مانند ۲۶ دلو، تنها نقش سمبولیک و نمایشی در تاریخ ما خواهد داشت.

طالبان که فرزندان راستین و نمایندگان واقعی ملت هستند خوب می‌دانند که افغان‌ها از ۲۶ دلو تا ۱۰ حوت چه روزگار هولناکی را سپری نموده‌اند و اکنون سزاوار چه‌ روزگار شایسته‌ای هستند. بلی، اگر ذره‌ای از وجدان جامعه جهانی و افغان‌نماهای بیگانه‌پرور هنوز باقی مانده‌است، باید دیگر از سنگ‌اندازی بر سر راه افغانستانِ مستقل و اسلامی دست بگیرند و بگذارند که این ملت بسیار رنج‌دیده، از نظام واقعی اسلامی که آرمان دیرینه شان است، برخوردار و بهره‌یاب شوند.

اکنون که میعاد عملی‌شدن پیمان دوحه رو به پایان یافتن است، سراسیمگی مخالفان پیمان قابل درک است. این حلقه مغرض به تلاش‌های خود برای سبوتاژ کردن پیمان بیش از پیش شدت بخشیده‌اند. افغان‌ها این دشمنان داخلی و خارجی خود را می‌بینند و دیروز هم می شناختند و امروز هم می‌شناسند.

اما باید فراموش نشود که افغان‌ها اگرچه سالیان زیادی را در سفر پیموده‌اند، اما آن‌ها خسته و وامانده نشده‌اند، آن‌ها در دوراهی و سردرگمی به سر نمی‌برند و دچار تردد و ابهام نیستند، آن‌ها با این سفر خو  گرفته‌اند و هنوز با تمام توان و مورال آماده‌اند همه موانع حقیقی و ساختگی را از سر راه بردارند و به گودال نابودی و زباله‌دانی تاریخ بیاندازند. این درس را از هر فصل تاریخ افغان‌ها می‌توان آموخت و عبرت گرفت.

حقیقت همین‌است که حل معضل از راه تفاهم و مذاکرات، موقف دائمی طالبان بوده‌است، اما امریکا زمانی به میز مذاکره حاضر شد که همه استراتژی‌ها و پالیسی‌های جنگی آن ناکام و نابکار شد و به‌گفته‌ی مقامات امریکایی؛ این طولانی‌ترین و پر هزینه‌ترین جنگ تاریخ امریکا راه حل نظامی ندارد. این پیمان دوحه بود که پس از مذاکرات هجده ماهه، زمینه بیرون رفت آبرومندانه‌ی امریکا از افغانستان را فراهم نمود. بنابراین عملی‌شدن این پیمان، تنها ضرورت افغان‌ها نه بلکه گزینه‌ی ناگزیر برای امریکایی ها نیز است.