نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
فصل دوم جهاد و مبارزه علیه کمونیزم افغانستان و فتنۀ کمونیزم افغانستان، قبرستان امپراطوریها و محل عبور تاراجگران نامیده میشود. بر اساس یک تحقیق، بیش از نیمی از تاریخ پنجهزار سالۀ این خطه در نا آرامی و بحرانها سپری شده است. طولانیترین برهۀ ثبات و استقرار مسالمتآمیز در تاریخ معاصر این کشور، سالهای میانی قرن […]
فصل دوم
جهاد و مبارزه علیه کمونیزم
افغانستان و فتنۀ کمونیزم
افغانستان، قبرستان امپراطوریها و محل عبور تاراجگران نامیده میشود. بر اساس یک تحقیق، بیش از نیمی از تاریخ پنجهزار سالۀ این خطه در نا آرامی و بحرانها سپری شده است. طولانیترین برهۀ ثبات و استقرار مسالمتآمیز در تاریخ معاصر این کشور، سالهای میانی قرن بیستم بوده است. افغانستان، در جریان حاکمیت پنجاه سالۀ آلیحیی (نادر خان، ظاهر شاه و داوود خان) از استقرار بهرهمند بود که سالهای اخیر همین برهه با دوران کودکی و نوجوانی ملا محمد عمر مجاهد، مصادف است.
افغانستان، که به مدت طولانی موضع بیطرفی خود را به سطح جهانی حفظ کرده بود، در سالهای جنگ سرد در اثر غفلت و پالیسیهای اشتباه حاکمان وقت، به طرف همسایۀ کمونیست شمالی (اتحاد جماهیر شوروی) متمایل شد. شورویها به بهانۀ دوستی و کمک، مفکورۀ دهری کمونیزم را به افغانستان آوردند و در نهادهای مختلف بهشمول معارف، مطبوعات و اردو نفوذ یافتند. حاکمان وقت مواضع تسامح و مدارا را در برابر کمونیستان افغان که تحت حمایت همه جانبۀ اتحاد شوروی بودند، اتخاذ کردند و حکومت فقط نظارهگر سرکوب آنعده اسلامگراها بود که ملت افغان را از تهدیدات کمونیزم آگاه میکرد.
در این مرحله، مبارزه علیه کمونیزم از سوی علمای دینی و عدهای از اسلامگرایان دانشگاهی به پیش برده میشد. هرچند ملاهای روستا، مدرسان و خطباء تشکیل منظم و سراسری نداشتند، باز هم هرچند وقت، ملت را به وسیلۀ جلسات، تظاهرات و تبلیغات نوشتاری از خطرات کمونیزم آگاه میساختند. زمانیکه ملا محمد عمر ده ساله در دهراود مشغول تعلیمات دینی بود، ملاهای افغانستان همایش بزرگ را در مسجد پل خشتی کابل برگزار کردند تا غرض جلوگیری از افکار کمونیستی و انحرافات دیگر بر دولت فشار وارد کنند.
همایش مسجد پلخشتی، در ماه جوزای سال ۱۳۴۹ هجری شمسی برگزار شد و چند هفته بهطول انجامید. صدها ملا از تمامی ولایتهای افغانستان در آن شرکت داشتند. با تأسف باید گفت که حاکمان وقت، نه تنها به مشوره و خواستهای عالمان دینی توجهی نکرد؛ بلکه بدون دلیل در برابر علمای کرام از زور و سرکوب استفاده کرد و پس از زندانی کردن و لتوکوب علما توسط دندههای برقی، آنان را به مناطق دور افتاده کشور راندند تا بار دیگر به هم نرسند.
چهار سال بعد از حادثۀ مسجد پلخشتی، داوود خان (پسر کاکای ظاهر شاه) به کمک حامیان کمونیست خویش ظاهر شاه را از قدرت برکنار کرد و خودش را رئیس جمهوریت نیمبند خواند. کمونیستان افغان، با به قدرت رسیدن داوود خان، یک گام دیگر به اهداف خویش نزدیک شدند. این بار کمونیستها رسماً وارد ساختار دولت شدند و با استفاده از فرصت، سرکوب مخالفان (علمای کرام و اسلام گرایان) را آغاز کردند. سالهای نخست حاکمیت داوود خان برای اقشار دینی افغانستان، سالهای نهایت سخت و مملو از خطر بود و اکثر مبارزان دینی مجبور به فرار از کشور و هجرت به کشورهای همسایه شدند و فعالیت اصلاح طالبانۀ سیاسی شان به طور کامل متوقف شد.
زمانیکه کمونیستها نفوذ خود در حکومت داوود خان را تحکیم بخشیدند، فعالیتهای خویش را در راستای براندازی داوود خان و ایجاد حکومت کاملا کمونیستی، آغاز کردند. هر چند داوود خان نیز در سالهای اخیر حکومتاش از خطر کمونیزم آگاه شد و برای سرکوب کمونیستان دست به اقدامات سریع زد؛ اما آن زمانی بود که آب از سر پریده بود. کمونیستها بهتاریخ هفت ثور ۱۳۵۷ هجری شمسی، طی یک کودتای خونین، رژیم داوود خان را سرنگون کردند و رژیم کمونیستی مبتنی بر فلسفۀ مارکسیزم- لنینیزم را اعلان کردند.
از مدرسه بهسوی سنگر مبارزه و جهاد
محل سکونت ملا محمد عمر مجاهد (ولسولی دهراود)، از مناطق دور افتاده و کوهستانی افغانستان بهشمار میرود. در گذشته که وسایل ارتباطات جمعی اندک بود، مردم با تاخیر زیاد از تحولات حکومتی و واقعات سیاسی آگاه میشدند. پس از انقلاب کمونیستی، خیزش جهادی بیدرنگ در مناطق شهری و یا ولسوالیهای نزدیک به شهر آغاز شد. اما آغاز قیام جهادی علیه کمونیزم در مناطق دور افتاده تا حدودی زمانبر بود.
تحریک جهادی در ولسوالی دهراود ارزگان یکسال پس از کودتای ثور در بهار ۱۳۵۸ شمسی آغاز شد. عالمان دینی منطقه، متنفذین و اشخاص آگاه از خطر کمونیزم، مردم را از خطرات فتنۀ کمونیستی آگاه کردند و آنان را به قیام علیه رژیم دهری جدید تشویق کردند. تحریک جهادی در ولسوالی دهراود قدرتمند ظاهر شد. مجاهدین بالای کمونیستان حامی رژیم حملهور میشدند، مراکز شان را زیر آتش میگرفتند و زیانهای هنگفتی را بر آنان تحمیل میکردند.
در ماه جدی همین سال، جهاد علیه کمونیزم پس از آن سرتاسری شد که مهاجمان نظامی اتحاد شوروی بالای افغانستان یورش نظامی آوردند و جاسوس خود، ببرک کارمل را بر اریکۀ قدرت نشاندند. آنگاه ملت افغان بهصورت منظم و قاطعانه کمر در راه جهاد بست و برای انتظام عملیات جهادی روند شکلگیری جبهات، گروهها و تنظیمات آغاز شد.
در اواخر سال ۱۳۵۸ شمسی، در دهراود به کوشش یکی از ساکنان همین منطقه، ( قومندان ملا میرحمزه) جبهۀ جهادی تأسیس شد که مرکز آن در منطقۀ «میاندو» ولسوالی دهراود بود و اکثر طالبان همین قریه در آنجا گردهم آمده بودند. این جبهه در اوایل نزد هیچ تنظیمی رسمیت نداشت. هر مجاهد یک تفنگ بههمراه داشت و یا با پول قرض و وام، چند میل سلاح تهیه کردند تا با آن به مصاف لشکر قدرتمند شوروی بروند.
چند هفته پس از تأسیس این جبهه، طالبِ جوان بنام ملا معاذالله، به نیت جهاد با جبهه همراه شد. ملا معاذالله باشندۀ قریه «شینغولی» ولسوالی دهراود بود. قریه او در کنار قریه ملا محمد عمر (شهر کهنه) قرار داشت. ملا معاذالله و ملا محمد عمر (که آن زمان هر دو مشغول تعلیم در مدرسه شهر کهنه بودند)، هم سن بودند. آنان از آوان کودکی تا حال با هم دوست و همدرس در مدرسه بودند. ملا معاذالله بهرویت همین دوستی صمیمانه، چند هفته بعد دوست خود ملا عمر را (که در آن زمان جوان هجده ساله بود) نیز با خود به جبهه برد. بدینگونه ملا محمد عمر مجاهد، که تا آن زمان طالب یک مدرسه در قریه بود، مجاهد سنگر جهاد شد. همین اتفاق سر آغاز زندگی جهادی ملا محمد عمر مجاهد بود که در ادامه تا پایان عمر به عنوان یک مجاهد فعال و محکم به اعلای کلمهالله و مبارزه برای سرکوبی کفر و فساد، متعهد باقی ماند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.