نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
فتح کابل و برخی ولایتهای دیگر
طوریکه قبلآ ذکر شد، طالبان در ماه دلو سال ۱۳۷۳ هـ. ش، به دروازههای کابل رسیده بودند که پس از اوضاع مسالمتآمیز کوتاه مدت با نیروهای مسعود درگیر شدند. طالبان حدودآ یکونیم سال (از اواخر سال ۱۳۷۳ الی تابستان سال ۱۳۷۵هجری شمسی)، در بخشهای جنوبی، غربی و جنوب غربی کابل با نیروهای مسعود درگیر جنگهای مقطعی بودند. همانند حوزهی غرب، جنگ در اطراف کابل را نیز شخصآ ملا محمد محمد عمر مجاهد، بررسی میکرد.
هنگامیکه طالبان بهسوی کابل در حال پیشروی بودند، ملا محمد عمر مجاهد، بهصورت مسلسل توسط هلیکوپترها به ولایتهای غزنی، میدان وردک و لوگر سفر میکرد تا از وضعیت جنگ آگاه باشد.
ملا صاحب، چند ماه قبل از فتح کابل، به هدف دیدن جبهات جنگ، به خطوط جنگی مستقر در اطراف پایتخت و نواحی ولایتهای میدان وردک و لوگر رفته بود که هلیکوپتر حاملش در ساحات متذکره در سانحهای از بین رفت.
یکی از همکاران ملا محمد عمر مجاهد، داستان سقوط هلیکوپتر موصوف را چنین بیان میکند:
«هنگامیکه ملا صاحب قصد دیدار از خطوط جنگی اطراف کابل را داشت، با شماری از دوستانش به میدان هوایی قندهار رفت؛ مسئولین را خواست تا آماده سفر به ولایت لوگر شوند. یکی از پیلوتها به اسم غلام جان پیشنهاد کرد که باید دو هلیکوپتر آماده شود، چون تعداد افراد زیاد است. در نهایت دو هلیکوپتر (یک نظامی و یک غیرنظامی) آماده سفر شدند. ملا صاحب با پیلوت غلام جان سوار هلیکوپتر جنگی شد که در کنار پیلوت، جای مخصوصی برای نشستن داشت. وقتی به ولایت لوگر رسیدیم، مولوی عبدالکبیر والی وقت لوگر با شماری از طالبان دیگر برای استقبال حضور داشتند. از آنجاییکه این منطقه به کابل نزدیک بود، و طیارههای مسعود پیوسته در حال انداخت بودند و همچنان ملا محمد عمر مجاهد قصد برگشت زودهنگام را نداشت، بناء برای مصوونیت هلیکوپترها از حملات، آنها را به غزنی فرستاد تا برگشت به قندهار در آنجا منتظر بمانند. ملا صاحب همراه با مولوی عبدالکبیر به یکی از مراکز مخفی طالبان رفت و پس از آن ساحهیی را در نزدیک خط جنگ برای برگزاری جلسه تعیین کرد. در همین شب ضمن ملاقات با ملا بورجان آخند و ملا مشر آخند، با مجاهدین و مسئولین خطوط جنگی منطقه چهارآسیاب و میدان شهر دیدار و ملاقت کرد. در این جلسات، وضعیت جبهات جنگی مورد غور و بررسی قرار گرفت و طرح جدیدی برای پیشروی به سمت کابل ریخته شد. جلسات آن شب ملا صاحب با مسئولان و مجاهدین تا صبح ادامه یافت. فردای آن روز که ملا صاحب قصد برگشت به قندهار را داشت، خبر رسید هلیکوپتری که در آن ملا صاحب از قندهار به ولایت لوگر آمده بود، هنگام سفر از لوگر به غزنی، در اثر سانحهای در ولایت غزنی به صورت کامل از بین رفته و پیلوت آن (غلام جان) نیز در این حادثه زندگیاش را از دست داده است. علت سقوط معلوم نشد؛ اما از آنجایی که هلیکوپترها بر جامانده از رژیم سابق، کهنه بوده و مشکلات تخنیکی زیادی داشتند، بناء اینگونه حادثات متصور و قابل پیشبینی بود.»
ملا محمد عمر مجاهد، هنگام برگشت به قندهار، تا غزنی توسط موتر سفر کرد و بعد سوار چرخبال دوم شد. یکی از همراهان ایشان میگوید که نرسیده به قندهار نماز عصر در شرف قضاء بود و نمیتوانستیم پیش از ختم وقت نماز به این ولایت برسیم، ملا محمد عمر مجاهد به پیلوت دستور داد تا هلیکوپتر را در یک جای مناسب فرود آورد تا همراهان وضو گرفته و نماز شان اداء نمایند.
پس از ادای نماز عصر، هلیکوپتر دوباره پرواز کرد و به قندهار رسیدیم. از آن زمان به بعد اکثریت رهبران و دوستان ملا محمد عمر مجاهد، بالای موصوف تاکید میکردند که از سفر با هلیکوپترها خودداری کند، چون واقعات سقوط آنها زیاد بود. به هرحال، حرف از فتح پایتخت (کابل) بود. کابل بالاخره به رهبری ملا بور جان طی عملیات گستردهای فتح شد که از ولایتهای پکتیا و پکتیکا آغاز و پس از تصرف ننگرهار، لغمان و کنر با فتح کابل به پایان رسید.
به تاریخ چهارم جوزای سال ۱۳۷۵ هـ. ش، میان دو تن از مخالفان بزرگ طالبان (حکمتیار و ربانی) معاهدۀ ماهیپر به امضا رسید و گلبدین حکمتیار چند روز بعد بهحیث صدراعظم جدید به کابل رفت. حکمتیار که در یکو نیم سال گذشته صرفاً در حال تماشای جنگ میان طالبان و نیروهای ربانی بود، پس از یکجا شدن با ربانی بار دیگر موضع تهاجمی علیه طالبان را اختیار کرد. قومندانان حکمتیار در مناطق مختلف سر برآوردند. ظفرالدین، یکی قومندانان حزب اسلامی در ولایت میدان وردک، طالبان را مورد حمله قرار داد و ولسوالی نرخ را از تسلط طالبان بیرون کرد. خالد فاروقی، از قومندانان مشهور دیگر حزب اسلامی نیز جنگ در ولسوالی ارگون پکتیکا را آغاز کرد و بعضی از مناطق را در دست گرفت.
طالبان در ماه اسد سال ۱۳۷۵ هـ.ش، نیروی بزرگی را تحت رهبری ملا بورجان آخند، به ولسوالی ارگون پکتیکا فرستادند و افراد گلبدین حکمتیار را از این ساحه بیرون راندند. در ادامه همین نیروها، به ولایت پکتیا رفتند و عملیات فتح ولسوالیهای شرقی این ولایت که تا آن زمان در تصرف افراد سیاف و حکمتیار بودند را آغاز کردند.
در روزهای نخست ماه سنبله همین سال، طالبان ولسوالیهای احمدخیل، آریوب زازی، چونی علیخیل، تور بابا غند و سپینه شگه ولایت پکتیا را تصرف کرده و بهسمت ولسوالی ازره ولایت لوگر پیشروی کردند. پس از تصفیۀ ولسوالی ازره ولایت لوگر، ولسوالی حصارک ولایت ننگرهار نیز به تصرف طالبان درآمد و پیشروی بهسوی شهر جلالآباد مرکز این ولایت، آغاز شد. اکثریت مطلق اعضای شورای حاکم شهر جلالآباد (به جز گروه حاجی قدیر) قبلاً با طالبان تماس گرفته و از عزیمت این گروه به آنجا استقبال کرده بودند.
هنگامیکه طالبان در حال پیشروی از سمت ولسوالی حصارک بهسوی شهر جلالآباد بودند، حاکمیت شهر مرزی تورخم نیز بر اساس تفاهمی با قوماندانان و مجاهدین محلی، بهدست طالبان افتاده بود. در این زمان، اکثریت اعضای شورای جلالآباد مانند انجینر محمود، حاجی سازنور، نادر عرب، نعیم پاچا، محمد اکبر مجددی وبرخی دیگر آنان که به قصد پیوستن با طالبان، روانهی تورخم شدهبودند، در مسیر راه از سوی یک تفنگسالار محلی درکمینی با بیرحمی به شهادت رسیدند.
به تاریخ ۲۱ سنبله سال ۱۳۷۵ هـ.ش، مطابق به (۲۷ ربیعالثانی ۱۴۱۷) لشکر هزار نفری طالبان که قصد ورود به شهر جلالآباد را داشتند، نیروهای حضرت علی و مسعود قبل از آنان وارد شهر جلالآباد شده بودند. طالبان در نواحی درونته با کمین حضرت علی مواجه شدند؛ اما حضرت علی بسیار زود با شکست مواجه شد و به سمت لغمان فرار کرد. در شهر نیز افراد مسلحیکه از کابل آمده بودند، دست به مقاومتهای جسته و گریخته زدند. سایر مناطق جلالآباد با آرامش تمام بهدست طالبان افتادند. پس از تصرف جلال آباد، در حالیکه طالبان زیر حملات مسلسل رژیم کابل بودند، حضرت علی از سوی لغمان به شهر جلالآباد حمله کرده و در ساحۀ دو راهی در جاده بیرون شد. افراد طالبان به رهبری ملا بورجان آخند به تعقیب او بیرون شدند. در این عملیات، حضرت علی نه تنها شکست خورد بل شهر مهترلام مرکز ولایت لغمان نیز به تصرف طالبان درآمد و افراد حضرت علی به سوی ولسوالیهای علیشنگ و دولتشاه این ولایت، فرار کردند.
پس از آن طالبان به رهبری ملا بورجان آخند به تاریخ ۳۱ سنبله سال ۱۳۷۵ هـ. ش، به شهر اسعدآباد، مرکز ولایت کنر داخل شدند. در این منطقه، یکی از قومندانان رژیم کابل بنام شیر افضل در جنگ با طالبان کشته شد و بقیه فرار کردند.
کابل چگونه تصرف شد
عملیات فتح کابل، از عملیات بینظیر طالبان در تاریخ جنگهای افغانستان به شمار میآید. دیوید لاین، روزنامهنگار غربی به نقل از یکی از کارشناسان امور نظامی در مورد این جنگ چنین مینویسد: «این جنگ از نمونههای نهایت نادر و مؤثر جنگهای سیار بود. در طول تاریخ جنگهای افغانستان، هیچ گروهی دست به چنین عملیات پیچیده و قاطع در چنین ساحهی وسیع عملیاتی نزده بود».
تعداد طالبان در عملیات فتح کابل، بیشتر از صدها تن بود که رهبری آن را ملا بورجان آخند به عهده داشت. همینگونه در عملیات از سمت تنگیابریشم و لتهبند، ملا فاضل آخند، ملا عبدالرزاق، ملا دوستمحمد، ملا عبدالسلام راکتی، ملا سیفالرحمن منصور، مولوی خوشحال ملنگ و رهبران متعدد نظامی دیگر نیز اشتراک داشتند. ملا محمد ربانی در طول این عملیات، مشغول اکمالات جبهات و مدیریت اداره و نظم در مناطق تازه فتح شده بود.
صدها تن از نیروهای حکمتیار و مسعود در شرق کابل در ساحات کوهستانی سروبی و ماهیپر، در برابر طالبان سنگر گرفته بودند. نهتنها تعداد نیروهای پیاده نظام رژیم کابل زیاد بود؛ بلکه آنها از مدتها قبل در جادهها، دامنههای کوهها، کنارههای دریا، زیر پلها و جاهای دیگر این منطقه، ماینگذاری کرده بودند.
ملا محمد فاضل مظلوم، مسئول عملیات از استقامت لتهبند میگوید: «وقتی طالبان در جریان پیشروی به شرق افغانستان، از ولسوالی ازره لوگر به حصارک ننگرهار رسیدند، ملا بور جان آخند، رهبر عمومی عملیات بالای من امر نمود که با تعدادی از مجاهدین در حصارک بمانم. هدف موصوف این بود که از دو سمت (تنگهی ابریشم و حصارک) بالای کابل حمله کند، تا لشکر دشمن در ساحهی وسیع درگیر جنگ شده و نیروهایش تقسیم شوند.»
ملا عبدالرازق یکی از اشتراک کنندگان دیگر این عملیات از استقامت تنگهی ابریشم، در مصاحبه با روزنامه هیواد روزنامه هیواد چنین گفته است: «پس از دو روز انتظار در تنگهی ابریشم، ملا بورجان بهتاریخ سوم میزان از کنر رسید و عملیات فتح کابل را طرحریزی کرد. این طرح بهگونهای بود که طالبان تحت قیادت ملا فاضل آخند به پیشروی خویش از سمت حصارک به سوی لتهبند، جگدلک، و پلچرخی ادامه دهند و ما ازین سمت (تنگهی ابریشم) به سوی سروبی پیشروی خواهیم کنیم.»
حمله به خط دفاعی دشمن در تنگهی ابریشم، ساعت یک بعد از ظهر سوم میزان، به فرمان شهید ملا بورجان آخند، آغاز گردید. حمله تا حدودی به طول انجامید، تا اینکه کمی بعدتر خط دشمن شکست و طالبان پیشروی را آغازکردند. عصر همین روز، یکی از گلولههای توپ ۸۲ دشمن در کنار ملا بورجان آخند فرود آمد و در نتیجه اصابت پارچههایش ملا بورجان آخند به شهادت رسید. دوستان نزدیک ایشان برپیکرش پارچه کشیدند و آن را در موتر گذاشتند تا بقیه همراهان شان از شهادت وی باخبر نشده و روحیهی خویش را از دست ندهند.
در همین روز طالبان با آنکه با خطر بمبارد، مقاومت و برخورد با ماینهای روبرو بودند، تا سروبی پیشروی کرده و شب هنگام بالای قطعه قومندان زرداد در این ساحه حمله کرده و آن را نیز تصرف کردند. در عین حال، طالبانیکه تحت رهبری ملا فاضل آخند بودند، عملیات شان را از حصارک آغاز کرده و به سروبی رسیدند. ملا فاضل آخند، در مورد استقامت حصارک میگوید:«یک روز قبل از آغاز حمله، افراد حزب اسلامی از سمت تنگهی ابریشم بالای ما حمله کردند، اما افراد این حزب در اثر مقاومت طالبان پا به فرار نهادند. فردای آن روز ملا بورجان آخند خبر داد که یک روز بعد تعرض عمومی بالای کابل آغاز میشود، بناء شما نیز کار تان را آغاز کنید. این گونه ما نیز حمله را آغاز کردیم و به پیشروی ادامه دادیم، تا این که به نغلو رسیدیم و در ادامه مجاهدین آمده از تنگهی ابریشم نیز با ما یکجا شدند. این زمانی بود که ملا بورجان آخند به شهادت رسیده بود؛ اما دوستانش این خبر را پنهان نگهداشته بودند.»
قوماندانان طالبان مشمول ملا عبدالرزاق، ملا فاضل آخند، ملا دوست محمد، ملا سلام راکتی و ملا مشر ثانی طی جلسهای هنگام خفتن، در همینجا نقشه حمله فردا را طرح نمودند. فیصله اینگونه صورت گرفت که طالبان آمده از حصارک و جلالآباد باهم یکجا نشوند. آنانیکه از حصارک آمدند فردا (چهارم میزان) بالای لتهبند حمله کنند و کسانیکه از جلالآباد آمدند به سمت ماهیپر بروند.
صبح زود حملات از هر دو سمت آغاز شد. طالبان تحت رهبری ملا فاضل آخند حملات شان را بالای چکری آغاز نموده و پس از گرفتن این منطقه، تا بند غازی پیشروی کردند. ملا عبدالرزاق در مورد استقامت ماهیپر میگوید:«ساعت ده قبل از ظهر بود که ما جنگ را از سروبی آغاز کردیم. دشمن هنگام پیشروی بمباران شدید هلیکوپترها و طیارههای نظامی را بهراه انداخته بود. وقتی به پل نزدیک فابریکه برق رسیدیم، دود زیاد از زیر پل بالا میرفت، یکی از طالبان به سمت دود دوید و دید که باروت زیادی را در زیر پل جاسازی نمودهاند، و آتش ثانیه سوز لحظه به لحظه به طرف آن در حال نزدیک شدن است. طالب با عجله ثانیه سوز را برید و بدین گونه از تخریب پل جلوگیری کرد. دشمن سعی داشت تا با منفجر ساختن پلها و تونلها، جلوپیشروی ما را در این منطقه بگیرد. زمانیکه به ماهیپر رسیدیم، آنان از قبل در آنجا سنگرهای محکم ساخته بودند. دشمن سه ساعت به مقاومت شدید پرداخت، وقتی جنگ به درازا کشید، هنگام ظهر تصمیم گرفتیم که آخرین قدرت خود بالای دشمن را به آزمایش بگیریم، اگر مقاومت شکسته نشد، آمادگیهای اقامت برای شب را خواهیم گرفت و دفاع خویش را قویتر خواهیم کرد. برای آخرین حمله به تانکها امر به پیشروی دادیم تا سنگر دشمن در نزدیکی تونل را آتش بگیرد. یکی از تانکهای ما زمانی که به سمت تونل در حرکت شد، در یکی از نواحی بسیار تنگ از طرف دشمن هدف قرار گرفت، حریق شد و به گونهای در جا ایستاد که مسیر را کاملا مسدود کرد. با این کار به شدت متحیر شدیم، چون در تانک گلولههای زیادی وجود داشت که هر لحظه احتمال منفجر شدن آن میرفت و از طرف دیگر مسیر عبور را به گونهای مسدود نموده بود که هیچ راه دیگر برای رد شدن وجود نداشت. ما در حال فکر کردن به همین موضوع بودیم که نصرت الله تعالی را با چشم سر تماشا کردیم، اینگونه که تانک پس از چند لحظه ایستادن به سمت عقب به حرکت افتاد، دیوار مستحکم کنار جاده را شکست و به دریا سقوط کرد که به این ترتیب مسیر پیشروی باز شد. همهی همراهان بینهایت خوشحال شدند و در عین حال با جرئت تمام، به سمت تونل دویدند. زمانیکه به تونل رسیدیم، دیدیم که باروت و مواد منفجرهی زیادی برای منفجر ساختن تونل در آن جاسازی شده اما فقط به هم وصل نشده اند.»
طالبان،کوتل ماهیپر را بهتاریخ چهارم میزان، در نتیجه جنگ شدید تصرف کردند. هنگام شام، وقتی طالبان از ماهیپر گذشته بودند، مجاهدین لتهبند خبر دادند که ما نیز در حال حرکت به سوی پلچرخی هستیم. در همین لحظه خبر تعرض طالبان از سمت مس عینک و شکست کمربند دشمن نیز رسید. این خبر، روحیه طالبان را بیشتر تقویت نمود. در همین شب، دشمن بالای قوای چهار، کمربند انداخت و طالبان شب را کمی دورتر از قوای چهار سپری کردند. به روز پنج میزان، طالبان به خطوط جنگی میدان شهر و چهارآسیاب نیز اطلاع دادند تا حملات را آغاز کنند. حمله بر دشمن در ساحهی قوای چهار، رأس ساعت هشت آغاز شد که در نتیجهی آن دشمن شکست خورد و منطقه پلچرخی فتح شد. همزمان با این، مجاهدین آمده از لتهبند نیز رسیدند و هر دو لشکر در ساحه پلچرخی باهم یکجا شدند. بهتاریخ پنجم میزان، از یک طرف در ساحۀ گمرک و پوهنتون حربی در شرق کابل جنگ شدید جریان داشت، از سوی دیگر مجاهدین تحت رهبری ملا فاضل آخند بالای کارتهنو و تپه مرنجان حمله نموده و نیروی دشمن را به عقبنشینی مجبور کردند. جنگ در شرق کابل حوالی عصر روز شدت گرفت، تانکهای محاربوی دشمن حملات شدیدی را آغاز کردند و از کوه تلویزیون، حملات توپچی نیز صورت میگرفت و در عین حال، رهبران نظامی هنگام عصر اطلاع حاصل کردند که دشمن عملاً در حال فرار از شهر است. با تاریک شدن هوا، مقاومت مخالفین نیز در تمام جبهات رو به ضعیف شدن مینهاد و با تاریکی شام، خط دشمن در چهار آسیاب نیز شکست. با فرارسیدن شب مقاومتها به کلی پایان یافت و رهبران نظامی در حال مشوره بودند که چگونه وارد کابل شوند.
به این ترتیب، طالبان ساعت یازده شب، ششم میزان سال ۱۳۷۵هجری شمسی، وارد کابل شدند و پایتخت افغانستان را تحت تسلط خویش درآوردند. پس از بدست گرفتن پایتخت، اولین اقدام طالبان، برآوردن آرمان میلیونها افغان، بیوهها و یتیمان مظلوم بود. داکتر نجیب، رهبر اسبق رژیم کمونیست که در سالهای هجوم شوروی رئیس استخبارات رژیم کمونیستی (خاد) بود، دهها هزار افغان را به جرم مسلمان بودن، اعدام یا زنده بهگور کرد و زمانی که به عنوان منشی عمومی حزب کمونیست و رهبر رژیم ملحد تقرر یافت، نیز دست به ظلمهای بی شماری زد. رسانیدن او به سزای اعمالش از بزرگترین آرزوهای ملت افغان بود. طالبان او را که آن زمان در کابل در نظربند به سر میبرد، به سزای اعمالش رسانیدند.
به تعقیب فتح کابل، طالبان در روزهای آینده مراکز ولایتهای پروان و کاپیسا را نیز تصرف کرده و مسعود را به درهی پنجشیر راندند. ملا محمد عمر مجاهد، مانند جنگها و عملیاتهای دیگر، عملیات فتح کابل و شرق افغانستان را نیز لحظه به لحظه زیر نظر داشت و با رابطهی همیشگی با رهبران نظامی، به نیازمندیهای آنان رسیدگی کرده و رهنماییهای لازم را ارایه مینمود.
زمانیکه ملا محمد عمر مجاهد، از شهادت ملا بورجان آخند خبر شد. ملا ربانی را جانشین او بهحیث رهبر مجاهدین تعیین کرد و این موضوع تا فتح کابل اعلان نشد، چون اگر تا طالبان مشغول جنگ از شهادت رهبر نظامی شان باخبر میشدند، بالای روحیه آنان تاثیر منفی میگذاشت.
ملا محمدعمر مجاهد، پس از فتح کابل، با صدور فرمانی به تمامی کارمندان نظام پیشین ساکن در کابل، عفو عمومی اعلان کرده و تعهد سپرد که زیر سایهی نظام اسلامی، مانند بقیه مسلمانان از تمامی امتیازات مادی و معنوی برخوردار هستند. سر، مال، حیثیت و تمامی ارزشهای شان محفوظ خواهند بود.
ملا محمد عمر مجاهد، برای ایجاد نظم و فعالسازی دوباره ادارات حکومتی کمیسیون شش نفری به رهبری ملا ربانی و عضویت ملا محمد حسن، ملا عبدالرزاق، سید غیاثالدین آغا، ملا محمد غوث و ملا محمد فاضل مظلوم تعیین کرد.
آنان مکلف بودند که پس از فتح کابل، تا زمان استقرار نظام و تقررات رسمی، به تمامی امور امنیتی، ملکی و نظامی پایتخت رسیدگی کرده و جلو نابسامانیها، چور و چپاول و اعمال ناشایستهی دیگر را بگیرند.
اعلامیهی سوم پس از فتح کابل، از سوی ملا محمد عمر مجاهد، در مورد سلسله امور انتظامی دیگر به نشر رسید که چند مادهی آن به قرار ذیل اند:
اول: پس از این نظام خالص و محض اسلامی، در افغانستان حاکم خواهد بود.
دوم: تمام سفرای افغان که در کشور های خارجی مقرر هستند، امورات کاری شان تعطیل و صلاحیت اجرائیوی ندارند. تمام کشورهای خارجی از اموال نقدی و جنسی افغانستان حفاظت نمایند.
سوم: از تمامی باشندهگان کابل تقاضا به عمل میآید که از شهر کوچ نکنند و آنانیکه از شهر بیرون شدهاند، دوباره به خانههای شان برگردند، چون طالبان امنیت جان، مال و ناموس شان را تأمین کردهاند.
چهارم: مؤسسات ماین پاکی تمام راههای منتهی به کابل را از وجود ماینها پاکسازی نمایند تا تمامی مشکلات موجود در راههای رفت و آمد به کابل از میان برداشته شوند.
پنجم: تمامی تاجران ملی غرض از بین بردن مشکلات روزمره باشندهگان کابل، مواد خوراکی و احتراقی به بازار عرضه کنند تا باشندهگان کابل از این بابت دچار مشکل نشوند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.