نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
اینکه عدهای از تنظیمهای جهادی، اصول و معیارهای لازم برای تشکیل جبهۀ مستقل و یا توانایی تعمیل اصول خویش را نداشتند، زمینه برای افراد فرصتطلب مهیا شد و نتیجۀ آن تشکیل جبهات متعدد بر اساس عصبیتهای قومی و حزبی بود که تعدادی از جبهات مشابه در قندهار نیز وجود داشتند. این جبهات فقط بهنام مجاهدین، […]
اینکه عدهای از تنظیمهای جهادی، اصول و معیارهای لازم برای تشکیل جبهۀ مستقل و یا توانایی تعمیل اصول خویش را نداشتند، زمینه برای افراد فرصتطلب مهیا شد و نتیجۀ آن تشکیل جبهات متعدد بر اساس عصبیتهای قومی و حزبی بود که تعدادی از جبهات مشابه در قندهار نیز وجود داشتند. این جبهات فقط بهنام مجاهدین، که عدۀ افراد بدکاره و سیهرو سازان جهاد نیز در آن حضور داشتند، در سالهای اخیر جهاد، همزمان با آغاز تبلیغات صلح و آشتی توسط داکتر نجیب، غرض بهدست آوردن قدرت و منافع مادی دست به روابط پنهان با کمونیستها زدند. در میان مقامات استخباراتی «خاد[۱]» و این مجاهدین خود خوانده، همواره دیدارهای پنهان صورت میگرفت و حتی حکومت وقت به آنان کمک نیز میکرد.
زمانیکه در ماه ثور سال ۱۳۷۱هـ.ش، حکومت کمونیستان در آستانهی سقوط بود، قومندان قول اردوی قندهار که سمت ولایت را عملاً در دست داشت، تورنجنرال اکرم بود. نامبرده برای اینکه اریکۀ قدرت به دست مجاهدین واقعی قرار نگیرد و آنان پس از سقوط حکومت نیز با آرامش در شهر به زندگی خویش ادامه دهند و خویشتن را از محاکمه و انتقامجویی مردم و مجاهدین راستین در امان داشته باشند، طی یک موافقۀ پنهانی بدون آگاهی مجاهدین واقعی، حاکمیت قندهار را بهدست رهبران جبهات دروغین جهادی سپرد.
بدینسان رژیم کمونیست توانست که در قندهار نیز مانند دیگر بخشهای افغانستان توطئهی مذکور را عملی سازد. آنان به مجاهدین واقعی فرصت این را ندادند که بهگونۀ فاتحانه حاکمیت شهرها را بهدست گیرند. بلکه قدرت را با توافق با حلقات ارتباطی خویش در جبهات، بدست کسانی سپردند که نقش چندان در جهاد ایفا نکرده بودند.
بدینصورت، سرپرستی ادارات مهم در قندهار بهدست گلآغا، امیرلالی، ملا نقیب و دیگران سپرده شد و مجاهدین واقعی که اکثریت شان علمای دینی بودند در ولسوالیها و مناطق اسبق جهادی، دور از قدرت نگهداشته شدند.
اینکه جهاد علیه کمونیزم بهپایان رسیده بود و قدرت را نیز زیر نام مجاهدین، افراد دیگری بهدست گرفته بودند، مجاهدین واقعی راه دیگری جز لغو تشکیلات و برگشت به زندگی عادی نیافتند. در این زمان بیشتر جبهات جهادی قندهار منحل و مجاهدین آن به خانههای شان برگشتند. عدۀ از رهبران جبهات، بهویژه آنانیکه علماء یا طالبان بودند، جبهات خویش را به مدارس مبدل کردند. ملا محمد عمر مجاهد نیز جبهۀ خویش در قندهار را به مدرسه مبدل ساخت. آنان سلاحهای خویش را در یکی از اتاقهای همجوار با مسجد قریه کیشانی ها سنگ حصار دیپو کردند و مسجد و اتاقهایش را به عنوان درسگاه و محل اقامت طالبان به مدرسه تغییر شکل دادند.
مولوی عبدالحبیب، مولوی نورمحمد، مولوی عبدالرحمن و مولوی محمد ابراهیم، از علمای بودند که تدریس علوم دین را در مدرسۀ مذکور برای طالبان آغاز کردند. ملا محمد عمر مجاهد که خانهاش نیز در همین منطقه بود، بر علاوۀ امامت و اهتمام امور مسجد، خودش نیز به مطالعه کتابهای علومدینی رو آورد تا تعلیمات دینی خویش را به انجام برساند.
یک رویای معنا دار
آغاز اختلاف بر سریر قدرت در میان احزاب، مثل سایر نقاط افغانستان در ولایات جنوبی نیز مقدمهای هرجومرج و جنگهای ذاتالبینی شد. در قندهار میان ملا نقیب، استاد عبدالعلیم، سرکاتب و دیگران سلسلۀ جنگ آغاز شد و از سوی دیگر در هلمند نیز جنگهای از قبل در گرفته میان مجاهدین اسبق شدیدتر شدند. جنگ میان رئیس عبدالواحد، محمد رسول آخندزاده، مولوی عطامحمد و دیگران بهحدی شدید شد که روزانه دهها تن کشته میشدند و به سبب استفاده از سلاحهای سنگین، قریهها و خانههای مردم در حال ویران شدن بود.
یکی از قومندانان درگیر در جنگهای هلمند که از طرف رقبایش زمینگیر شده و مجبور به فرار شده بود، درخواست کرد که در سنگحصار غرض ایجاد قرارگاه برایش جا داده شود؛ اما مجاهدین محلی با او موافقه نکردند.
در همینحال یکی از طالبان مدرسۀ ملا محمد عمر مجاهد، خواب میبیند و فردایش آن را به دوستان خویش تعریف میکند که دیشب در خواب دیده سقف دیپوی سلاح آنان فرو ریخته و بهکلی از بین رفته است، حتی اینکه آفتاب به داخل دیپوی سلاح تابیده است.
بعضی از طالبان با شنیدن داستان این خواب سراسیمه میشوند. طالب خوابش را به مولوی موسی جان، عالم ریش سفید و دانای محل که به دیانت مشهور است، تعریف میکند. او خواب را چنین تعبیر میکند:«تابش نور بر سلاحها بدین معنی است که الله تعالی به وسیلۀ همین سلاح، نور را بر مملکت جاری خواهد ساخت و اینکه اسلام روشنایی است، الله تعالی به وسیلۀ همین تسلیحات اسلام را حاکم خواهد ساخت.» مولوی موسی جان مدتی بعد وفات کرد؛ اما تعبیر خوابش چند سال بعد، زمانی قابل درک بود که به وسیلۀ همین سلاحها نخستین قیام علیه فساد عامه آغاز شد.
[۱] خاد که مخفف «خدمات امنیت دولتی» است، اداره اطلاعاتی بود که در دولتهای جمهوری دموکراتیک افغانستان تشکیل شده بود که پس از سقوط دولت نجیب، بهنام «امنیت ملی» یاد میشد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.