عمر ثالث/بخش بیست‌وچهارم

رهبران تحریک اسلامی در ماه جدی سال ۱۳۷۳هـ.ش، تشکیلات شان را به رهبری ملا محمد عمر، به سه جهت سوق دادند: به رهبری ملا نورالدین ترابی به‌سمت ولایت زابل، به رهبری ملا محمد ربانی به‌سمت ولایت ارزگان و به رهبری ملا محمد آخند به سمت ولایت هلمند که تشکیلات اخیر را شخص ملا محمد عمر نیز همراهی می‏کرد.

توسعۀ نظام و فتوحات

پس از تمکین و استقرار طالبان در قندهار، این خیزش عملاً به‌عنوان یک جریان سیاسی عرض اندام کرد. هم‌زمان علمای کرام، طالبان مدارس و آن‌عده مجاهدین، که خواستار اشتراک در جهاد علیه فساد بودند، از تمام مناطق کشور رو به قندهار آوردند و قدرت تحریک طالبان روز به روز بیش‌تر می‏شد و ظرفیت توسعه به مناطق دیگر را بدست می‎آورد. علمای کرام، طالبان و مجاهدین مذکور در کنار همکاری با تحریک اسلامی، این درخواست را نیز داشتند که تحریک به ولایت و مناطق آنان نیز توسعه یابد، تا در آن‌جا نیز جلوی فساد و نابسامانی گرفته شود.

به‌همین ‌دلیل رهبران تحریک اسلامی در ماه جدی سال ۱۳۷۳هـ.ش، تشکیلات شان را به رهبری ملا محمد عمر، به سه جهت سوق دادند: به رهبری ملا نورالدین ترابی به‌سمت ولایت زابل، به رهبری ملا محمد ربانی به‌سمت ولایت ارزگان و به رهبری ملا محمد آخند به سمت ولایت هلمند که تشکیلات اخیر را شخص ملا محمد عمر نیز همراهی می‏کرد.

ملا محمد عمر مجاهد، توانست که حاکمیت گرشک در لشکرگاه و بعضی از مناطق مرکزی هلمند را بدون جنگ به‌دست آرد. در ولسوالی‌های شمالی هلمند قومندانان به‌نام امیردادو و غفار آخندزاده ارادۀ جنگ کردند. ملا محمد عمر، در نخست هیأتی متشکل از چند تن عالمان مشهور (مولوی محمد صادق، مولوی موسی جان، مولوی محمد میر، مولوی شهاب‌الدین دلاور، مولوی نورمحمد ثاقب و دیگران) را نزد آنان فرستاد. در کنار آن چند هیأت دیگر نیز فرستاد و از آنان تقاضاهای مکرر به‌عمل آورد تا دست از اعمال ناروا بردارند و در امر برچیدن بساط ظلم، با تحریک اسلامی یک‌جا شوند. اما آنان این جرگه و درخواست‌ها را نپذیرفتند که در پی آن طالبان عملیات خویش را به رهبری ملا محمد آخند آغاز کردند. طالبان بالاخره در مدت دو روز ساروان قلعۀ ولسوالی سنگین، ولسوالی کجکی، موسی‌قلعه و مناطق مربوط دیگر را از وجود آنان تصفیه کردند که بدین‌گونه ولایت هلمند تمام و کمال زیر سلطۀ طالبان قرار گرفت.

در همین روزها که ملا محمد عمر، مشغول رسیدگی به امور ولایت هلمند بود، ارزگان نیز بدون جنگ به‌دست طالبان افتاد و طالبان سمت غزنی نیز پس از تصرف قلات، شاه‌جوی و قره‌باغ، به‌تاریخ ۲۷ جدی بدون جنگ وارد شهر غزنی شدند. در این زمان، نیروهای حکمتیار و حزب وحدت نیز برای گرفتن غزنی جمع شده بودند و مناطق روضه و یونت، در شرق شهر غزنی را در دست داشتند. ملا محمد عمر، به‌تاریخ ۱۴ دلو توسط چرخبال به این شهر تاریخی سفر کرد و اوضاع را از نزدیک بررسی کرد. طالبان در همین روزها در کناره‌های شرقی شهر غزنی با نیروهای حکمتیار و مزاری وارد جنگ شدند که در نتیجه جبهۀ مخالف شکست خورد و طالبان پس از تصرف ولسوالی سیدآباد ولایت وردک تا میدان شهر رسیدند. به‌تاریخ ۲۲ ماه دلو (۱۱/۹/۱۴۱۵هـ.ق) ملا محمد عمر با چند تن از بزرگان دیگر توسط چرخبال نخست به غزنی و سپس به ولسوالی سید آباد ولایت وردک رفت. هم‌زمان طالبان به دامنه‌های میدان شهر رسیده بودند؛ اما میدان شهر هنوز هم تحت تسلط طالبان نبود.

ماه رمضان بود که ملا محمد عمر مجاهد، به شیخ آباد رفت. این که سردی شدید چله در جریان بود و طالبان تا این زمان هیچ قرارگاه مجهزی ایجاد نکرده بودند، یکی از قومندانان طالبان بنام ملا احمد‌الله آخند در شهرک شیخ‌آباد با یک مهمان‌سرا حرف زد تا در برابر پول برای بزرگان طالبان آمادگی‌های لازم برای افطار، سحری و سپری کردن شب را بگیرند.

در این جلسه، ملا محمد عمر، ملا محمد ربانی، ملا نورالدین ترابی، ملا بورجان آخند، ملا احمد‌الله، ملا محمد غوث، معلم فدا محمد و تعدادی از بزرگان دیگر نیز شرکت کرده بودند. در جلسه فیصله شد که پس از تصرف میدان شهر به‌سمت کابل پیشروی نشود؛ بلکه به‌جای آن به سمت لوگر پیشروی صورت گیرد چون ملیشه‌های حزب اسلامی، طالبان را پی‌هم از درۀ تنگی مورد حملات قرار می‏دادند. در مجلس روی این مورد نیز تأکید صورت گرفت که با احمدشاه مسعود به‌جای جنگ سعی در صلح شود تا مشکلات موجود بدون جنگ حل شوند.

فردای همین جلسه، طالبان میدان شهر را پس از جنگ معمولی از سیطرۀ نیروهای حزب درآوردند و در پی آن پل‌علم مرکز ولایت لوگر و ولسوالی چهارآسیاب کابل را نیز به حاکمیت خویش ملحق کردند. پس از تصرف چهارآسیاب ملا محمد عمر مجاهد با چرخبال به پل‌علم رفت. در این‌جا بزرگان طالبان یک‌بار دیگر جلسۀ مشورتی با حضور داشت ملا محمد عمر مجاهد، مولوی احسان‌الله احسان، ملا محمد ربانی، ملا محمد غوث، ملا نورالدین ترابی، ملا عبدالسلام راکتی، ملا یارمحمد، ملا محمد آخند، حاجی ملا محمد آخند، ملا بور جان آخند و دیگران دایر کردند و روی این مورد بحث صورت گرفت که بعد از این چه‌گونه عمل شود؟ فیصله مبنی بر این شد که به سمت کابل فقط و فقط خطوط خویش را استحکام بخشیم و حرکت از هلمند به سمت فراه را آغاز کنیم، اسماعیل‌خان برای سرکوب طالبان، مشغول تهیۀ نیروی بزرگی بود.

ملا محمد عمر که در راه مبارزه با فساد، راه حل مسالمت‌آمیز را مهم‌تر از جنگ می‏دانست، طالبان را به برخورد نرم قبل از جنگ مأمور کرده بود. طالبان در چهارآسیاب افراد احمدشاه مسعود را که به منطقۀ گلبدین حکمتیار وارد شده بودند، پس از دستگیری دوباره آزاد کردند. ملا محمد عمر، به یک هیأت باصلاحیت به ریاست ملا محمد ربانی امر کرد که در میدان‌شهر با مسعود به دیدار حضوری بروند.

ملا نورالدین ترابی می‏گوید:«زمانی‌که احمدشاه مسعود غرض ملاقات به میدان شهر می‏آمد، من در قندهار بودم. ملا صاحب به من امر کرد که همین امروز هر چه عاجل‌تر با چرخبال به میدان‌شهر برو، مسعود می‏آید و با او جلسۀ خوب و مسالمت‌آمیز داشته باشید و برایش اطمینان دهید که ما یقیناً با شما مانند تفنگ‌سالاران دیگر معامله نخواهیم کرد که تو را خانه‌نشین سازیم؛ بلکه اگر با ما در مبارزه علیه فساد همکاری کنی، شخص مهم در تحریک ما خواهی بود.»

در جریان جلسۀ میدان‌شهر، پس از آن‌که ملا محمد ربانی به نمایندگی طالبان مرام و اهداف تحریک را برای احمدشاه مسعود بیان داشت، او گفته بود:«من این‌گونه برداشت کردم که شما خواستار چهار چیز هستید، اول، برچیدن ایست‌های بازرسی، دوم، برپایی نظام اسلامی در افغانستان، سوم راندن کمونیستان از ادارات حکومتی و چهارم خاتمۀ شر و فساد. در همۀ این موارد با شما موافقم، بناءً ما در تماس خواهیم بود.»

مسعود، به یکی از افراد خود وظیفه سپرد که با ما در ارتباط باشد. به نظر می‏رسد که به‌دلیل همین پالیسی دوستانۀ مسعود و توافق او با اهداف تحریک بود که تا دیر زمانی میان طالبان و افراد مسعود جنگی بروز نکرد. اما طبق اسنادهای که اخیراً به‌دست آمده، سفر مسعود به میدان‌شهر و توافق او با طالبان از ترفندهای نظامی‌اش بوده است.

رزاق مامون ، یکی از نویسندگانی که بیش‌تر در مورد مسعود می‌نویسد، در این مورد چنین نوشته است:«از دوستان نزدیک مسعود به‌نام جنرال داوود که در سفر میدان‌شهر با او همراه بود می‏گوید که دوستان مسعود با این سفر او مخالف بودند؛ اما مسعود دلیل این ملاقات را چنین بیان کرده بود که اگر تا مدتی طالبان را عقب دروازه‌های کابل متوقف نسازیم، جنگ را می‏بازیم. روحیۀ مجاهدین ضعیف است و فکر می‏کنند که طالبان شکست‌ناپذیر اند. کسانی‌که به پیروزی حتمی معتقد نباشند، شکست می‏خورند. باید به هر طریق ممکن، طالبان چند ماه در خطوط جنگی کابل متوقف بمانند تا افراد ما به‌تدریج به این نتیجه برسند که آنان هم مثل خود شان انسان اند و با یک گلوله از پا در می‏آیند.»

سیمای خصمانۀ مسعود در برابر طالبان، به‌زودی آشکار شد. در نیمه‌های ماه حوت، طالبان در غرب کابل با ملیشه‌های حزب وحدت به توافق رسیدند که در ازای راه دادن به سمت بامیان، تسلیحات و مناطق تحت تصرف خویش را به طالبان تحویل دهند. ملیشه‌های حزب وحدت که چندین سال با مسعود جنگ کرده بودند، حالا در بن‏بست قرار گرفته بودند. طالبان به‌تاریخ نهم ماه حوت به غرب کابل داخل شدند تا حاکمیت مناطق را از ملیشه‌های حزب وحدت، پس بگیرند. در این زمان نیروهای مسعود به‌صورت غافلگیرانه بالای طالبان حمله کردند و برعلاوۀ تلفات سنگین، تعداد زیاد طالبان را اسیر نیز گرفتند.

در عین زمان که طالبان تا دامنه‌های کابل رسیده بودند، کاروان دیگر طالبان به رهبری مولوی احسان‌الله احسان، حاکمیت سه ولایت دیگر (پکتیا، پکتیکا و خوست) در زون جنوب‌شرق را با پذیرایی گرم مردم محل بدست گرفتند و مجاهدین بی‌شمار محلی به‌شمول مجاهدین مولوی جلال‌الدین حقانی و شهید مولوی نصرالله منصور، حمایت قاطع شان را از طالبان اعلان کردند.