نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
اسماعیل هنیه و خانواده و فرزندانش یک زندگی بسیار ساده و بدون تکلف داشتند، نه در قصر زندگی میکردند و نه کاخنشین بودند، نه سفرهای خارجی داشتند و نه ویلاهای خاصی برای عیاشی و خوشگذرانی، و نههم امتیازات ویژهای برای دزدی و اختلاس از بیتالمال.
آیا به شما وعدهٔ پیروزی و فتح بیت المقدس، اطراف و اکناف آن داده نشده؟ خدا با شماست تا شما با خدا باشید، شما اگر ثابت قدم باشید، بشارت فتح و پیروزی از جناب خدا میآید!
ممکن است در ظاهر شهادت اسماعیل هنیه، برای عموم مسلمانان خبری غمناکی باشد؛ اما تاریخ ثابت نموده است که شهادت رئیسان و امرا، صفنهضت و حرکت را قوت بخشیده و باعث اتحاد و انسجام آن میگردد. به قول انس حقانی: باوجود اینکه شهادت اسماعیل هنیه ضایعهٔ بزرگی است، اما چنین شهادتها راه آزادی را هموار میگرداند. قرآنکریم شهادت را «مرگ» نه، «حیات» مینامد و شهادت همین مبارزان است که مژدگانی استقلال را به ارمغان میآورد.
امنیت ملی و عساکر مزدور جمهوریت شهید قاری احمدشاه مخلص و پدرش حاجی غلام ولی را بازداشت کردند و تمام سلاحهایکه شهید مخلص برای مبارزه با دشمن جمعآوری کرده بود نیز با خود بردند. اینبار امنیت ملی دستپر و با تحفههای زیاد نزد باداران خود برگشت؛ چون شهید قاری احمدشاه مخلص از نظر دشمن فرد عادی نبود کسی بود که خواب راحت را از دشمن گرفته بود و دشمن برای دستگیری او هزینههای هنگفتی را متحمل شد
چندین سال از رحلت و شهادتش میگذرد و یقینا سنگین گذشته است، و این سنگینی را در وجود پدرم مشاهده کردم. وی با سن خردی که داشت، مسئولیت بزرگی را به دوش گرفت، چنان مسئولیت بزرگی که به وسیلهٔ آن، شانههایش خمیده و ریش مبارکش سفید شد
ایشان در همین مدرسهٔ دینی و بخاطر همراهی و دوستی با انسانهای صالح شوق جهاد پیدا میکند. با وجود سن کم، اما با آنهایی نشست و برخواست میکند که میداند رابطهای با مسیر سخت اما میمون و با برکت جهاد دارند، از آنان درس و پند میگیرد و روزبهروز شوق جهاد در وجودش شعلهور میزند.
تقریبا ساعت ۱۰:۰۰ شب بود که مرا دستبسته پیش قومندان زمریالی بردند. از شدت قیدبودن ولچکها، درد شدیدی را در دستانم حس میکردم، و آثار زخم بر تمام بدنم ظاهر بود.
پس از پیوستن به این مسیر، انواع تهمتها و توهینها را خواهی شنید. ️دیگر نه قَومت تو را میشناسد و نه دوستانت، بلکه همه از تو میگریزند، گویا از همان اول، همچون غریبهای در میانشان زندگی میکردهای! فطوبی للغرباء!
شهید مقداد (عبدالرحمن) آشنایی با شهید مقداد در مدرسهٔ دینی مشغول درس و مشق بودم که طلبهٔ جدیدی را مشاهده کردم، طلبهای با سیمای زیبا و پیشانی کشیده و چهرهای نورانی و چشمانی مظلوم، که هیکل تنومند و محاسن گنجانش بر زیبایی چهرهاش افزوده بود. او را نمیشناختم اما هر بار که میدیدمش حس خوشحالی […]
جامعه، کشور و ملتی که در تاریکیها راه میپیماید و با انواع گرفتاریها، بدبختیها و ناملایمات مواجه است و از سوی دیگر تحت تهاجم فیزیکی، فکری، اقتصادی و سیاسی مستبدانهٔ بینالمللی قرار داشته باشد، در چنین زمان حساسی برای این ملت و جامعهٔ مسلمان وجود علمای بیدار، مفکر، فهیم، جهادی و ربانی یک ضرورت حیاتی […]
نویسنده: تولد: شهید ملا رحمتالله «اسد» ولد عبدالرحمن، ولدیت کریمداد، در سال ۱۳۷۳ ه.ش، در ولایت غور، ولسوالی اللهیار، قریهٔ گاشک علیا در یک خانوادهٔ مجاهدپرور و دیندوست دیده به جهان گشود. آغاز تحصیل: وی تعلیمات ابتدایی را در زادگاهش، نزد پدر بزرگوارش فرا گرفت، و پس از آن در سال ۱۳۸۳ ه.ش، در […]
این شعر من امروز اگر بسیار خونین است در رگ رگش زخم عمیقی از فلسطین است از گریهی طفل فلسطین، ماه میگرید از نالهی جانسوز شان، پژمرده پروین است هفتاد و اندی میشود در خون شنا دارند این بار اگر افتد به دوشِ کوه، سنگین است انسان کجا آسوده خوابد در دل بستر تا ملتی […]
شاید گاهگاهی در صفحات اجتماعی و یا هم از طریق رسانههای مغرض با جملاتی از قبیل «طالبان در بین ملت جایگاهی ندارند» روبرو گردیده باشید، هدف از این جمله که همیشه توسط مخالفین و مغرضین نشر و اشاعه میشود، جدایی بین ملت و نظام را به رخ جهانیان میکشند، به آنها وانمود میکنند که نظام […]
شهید قاری عنایتالله “منصور” مشهور به قاری منصور، ولد آقاجان ولدیت حاجی کمال، در سال ۱۳۷۶ ه.ش، در ولایت غور، ولسوالی دولتیار، قریهٔ سمک، دیده به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی را در مساجد قریه، و حفظ قرآن کریم را در زندان هرات، به اتمام رساند، و یک فرد خوشاخلاق و خوشطبع بود، و از […]
در همین چند روز، آن مجاهد شیکپوشی که با لباس شیک و رسمی، تانکهای اسراییلی را از فاصلهای بسیار نزدیک هدف میگرفت، به شهادت رسید.
اشکهای یک مجاهد در حسرت شهادت
شهادت همان هُمای سعادت است که بر هر خانهای نمینشیند. شهادت همسان همان صبای سحریست که بر خفتگان نمیوزد و همواره خردمندان معنوی، خود را به آستانش میرسانند تا از دریای بیکرانش بهرمند گردند.