• تاریخ : سه شنبه, ۱۳ قوس , ۱۴۰۳
  • ساعت :

    زندان

    برگی از خاطرات زندانم/ بخش چهارم
    اسد ۱۷, ۱۴۰۳
    خاطرات زندان

    برگی از خاطرات زندانم/ بخش چهارم

    شخصی از پکتیا برایم حکایت کرده و گفت: «سه‌روز قبل، سه‌ فرزندم در مقابل چشمانم زیر شکنجهٔ این ظالم‌ها، به شهادت رسیدند». مؤظفین ریاست مذکور، همانند فرعون و نمرود ظالم بودند و نه از انسانیت چیزی می‌دانستند و نه‌هم از اسلام، و هیچ‌گونه ظلم و جنایتی علیه زندانیان دریغ نمی‌کردند.

    برگی از خاطرات زندانم/ بخش سوم
    اسد ۳, ۱۴۰۳

    برگی از خاطرات زندانم/ بخش سوم

    بنده تمام شکنجه‌های‌شان را تحمل کردم و هیچ مستنطقی موفق نشد تا از من اعتراف بگیرد و در مقابل آن از اربابان خود امتیاز کسب کند. بنابراین پس از آن به من گفتند: «تو اعتراف نکردی، پس ما نیز تو را به زندان بگرام انتقال می‌دهیم».

    پشت میله‌های زندان/بخش سوم
    سرطان ۲۷, ۱۴۰۳

    پشت میله‌های زندان/بخش سوم

    خلاصه اینکه بگرام در واقع گوانتاناموی افغانستان بود که ریکاردهای جنایات ضدبشری در آن ثبت شده‌اند و اگر اکنون از هر اسیری تحقیق و تفتیش صورت گیرد حتماً شاهد انواع و اقسام مظالم غیر انسانی بوده است اما مسئولان ظالم، فاسد و وحشی بگرام چند بار مکرراً توسط رؤسای جمهور آمریکا (جورج‌بوش، بارک‌اوباما، دونالد ترامپ و...) مورد تشویق و ترغیب قرار گرفته‌اند.

    رهایی یک کودک افغان از زندان پاکستان
    سرطان ۲۳, ۱۴۰۳

    رهایی یک کودک افغان از زندان پاکستان

     بر اساس معلومات دفتر رسانه‌های وزارت امور مهاجرین: یک کودک افغان که ۲ سال و شش ماه در زندان کشور پاکستان به سر می‌بُرد، پس از رهایی توسط اتشه امور مهاجرین خیبر پښتونخوا در تورخم به والدین آن سپرده شد.

    برگی از خاطرات زندانم/بخش دوم
    سرطان ۲۰, ۱۴۰۳

    برگی از خاطرات زندانم/بخش دوم

    بعد از این‌که به هوش آمدم، کاملا از هر نوع جوابی در مقابل پرسش‌های‌شان، عاجز و ناتوان بودم. فردای آن روز، تقریبا ساعت ۱۰:۰۰ قبل‌از‌ظهر بود که با بی‌رحمی و بی‌عزتی تمام، با پای برهنه دوباره مرا به همان اتاق کثیف انتقال دادند و دروزاه را بستند و خود‌شان به جوی آب رفتند، تا چهره‌های کثیف خودشان را بشویند.

    از سایه سرد بگرام…/بخش دوم
    سرطان ۱۳, ۱۴۰۳

    از سایه سرد بگرام…/بخش دوم

    با وجود اینکه بگرام تکراری‌ترین اسم در تاریخ افغانستان و نام آشنا در ادبیات کشور می‌باشد اما در دو دههٔ اخیر مردم از شنیدن نام آن به سبب ساختن میدان هوایی و زندان بزرگ در آن‌جا پس از اشغال جهانی، بیزار بودند.

    خاطرات زندان شهید شیخ رحیم‌الله حقانی -تقبله‌الله- /بخش اول 
    سرطان ۶, ۱۴۰۳
    خاطرات

    خاطرات زندان شهید شیخ رحیم‌الله حقانی -تقبله‌الله- /بخش اول 

    تقریبا ساعت ۱۰:۰۰ شب بود که مرا دست‌بسته پیش قومندان زمریالی بردند. از شدت قیدبودن ولچک‌ها، درد شدیدی را در دستانم حس می‌کردم، و آثار زخم بر تمام بدنم ظاهر بود.

    برگی از خاطرات زندانم/بخش اول
    جوزا ۱۶, ۱۴۰۳

    برگی از خاطرات زندانم/بخش اول

    پس از چهارسال رهایی از زندانی ( خاطرات اولین بار زندانی شدن شیخ رحیم الله را نیافتیم)، باری‌دیگر در سال ۱۴۳۳ ه‍.ق، در اول ماه مبارک شعبان، در ولسوالی علی‌شینگ ولایت لغمان، سر پل اسلام‌آباد، توسط افراد ظالم قوماندان زمریالی که علیه من کمین کرده بودند، گرفتار شدم. بعد از گرفتار‌شدنم، همانند گرگ‌های وحشی و […]

    پشت میله‌های زندان/بخش نخست
    ثور ۳۰, ۱۴۰۳
    خاطرات زندان

    پشت میله‌های زندان/بخش نخست

    بخش نخست ترجمهٔ کتاب "د پنجرو شانه" به قلم جاوید افغان و ترجمهٔ محمدصادق طارق.

    خاطرات تلخ زندان/ بخش یازدهم
    حوت ۹, ۱۴۰۲
    خاطرات زندان

    خاطرات تلخ زندان/ بخش یازدهم

    خاطرات تلخ زندانیان دوران بیست‌ساله‌ی جهاد و انقلاب افغانستان

    تحریم‌ها را نیز همانند میله‌های زندان خواهیم شکست!
    حوت ۶, ۱۴۰۲

    تحریم‌ها را نیز همانند میله‌های زندان خواهیم شکست!

    با وجود تحریم‌های ظالمانه قطب‌های منطقه و قدرت‌های جهانی، اما تحریم‌ها هم با تلاش و پشتکار بزرگان امارت اسلامی خواهند شکست.

    خاطرات تلخ زندان/ بخش دهم
    حوت ۱, ۱۴۰۲
    خاطرات زندان

    خاطرات تلخ زندان/ بخش دهم

    قسمتی از خاطرات تلخ زندان، به روایت یکی از مجاهدین امارت اسلامی

    go Up