نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
وضعیت بد اقتصادی، فقر گسترده و جامعهی ناسالم از عمدهترین دلایل ازدیاد جرائمی چون اختطاف و آدمربایی بود.
شخصی از پکتیا برایم حکایت کرده و گفت: «سهروز قبل، سه فرزندم در مقابل چشمانم زیر شکنجهٔ این ظالمها، به شهادت رسیدند». مؤظفین ریاست مذکور، همانند فرعون و نمرود ظالم بودند و نه از انسانیت چیزی میدانستند و نههم از اسلام، و هیچگونه ظلم و جنایتی علیه زندانیان دریغ نمیکردند.
گاهی دست به سرقت پول نقد میزدند، و گاهی موتر و موترسایکل مردم را میگرفتند و هرازگاهی نیز مبایلهای شهروندان را به اجبار و تهدید با سلاح به یغما میبردند. از ترس این -ازخدابیخبران- کسی جرأت خریداری گوشی گرانقیمت را نداشت و اگر فردی موترسایکل نو میخرید، قبل از تاریکی هوا در همان روز اول به ناچار ظاهر وسیلهاش را تغییر میداد تا چشم راهزنان را به خود جلب نکند.
در زماناشغال علیرغم میلیونها دالری که از سوی کشورهای کفری بر بدنهٔ جمهوریت برای سرپا نگهداشتن آن تزریق میشد بازهم، امنیت و آسایش برای افغانها نایابتر از آب حیات بود و همچون اساطیر کهن انتظار محققشدن آن را کسی نداشت.
بنده تمام شکنجههایشان را تحمل کردم و هیچ مستنطقی موفق نشد تا از من اعتراف بگیرد و در مقابل آن از اربابان خود امتیاز کسب کند. بنابراین پس از آن به من گفتند: «تو اعتراف نکردی، پس ما نیز تو را به زندان بگرام انتقال میدهیم».
کثرت طلاق و فروپاشی بنیاد خانواده نیز ثمره پیامهای زهرآلود رسانههایی بود که قصد داشتند با ایجاد تفرقه میان زوج ها نه تنها بر طبل فساد اخلاقی در جامعه بکوبند، بلکه بر دشمنی و اختلافات ناشی از وقوع فرقت میان زوجها نیز دامن زنند.
شهید مقداد در یکی از تشکیلات که قرار بود بر قرارگاهی از دشمن حمله شود، شرکت میکند، برنامهٔ تعرض به خوبی پیش میرود که ناگهان پهپادهای آمریکایی بر فراز آسمان به پرواز در میآیند، مجاهدین همه منتشر میشوند، شهید مقداد با دو سه مجاهد به طرف دیواری پناه میبرند. دوستان شهید به وی میگویند سلاح خود را بینداز که پهپاد از طریق...
بعد از اینکه به هوش آمدم، کاملا از هر نوع جوابی در مقابل پرسشهایشان، عاجز و ناتوان بودم. فردای آن روز، تقریبا ساعت ۱۰:۰۰ قبلازظهر بود که با بیرحمی و بیعزتی تمام، با پای برهنه دوباره مرا به همان اتاق کثیف انتقال دادند و دروزاه را بستند و خودشان به جوی آب رفتند، تا چهرههای کثیف خودشان را بشویند.
آمریکا از این بیخبر بود که مردم افغانستان در جلوی متجاوزین اشغالگر، گُل نمیکارند؛ بلکه به جای آن قبر متجاوز را حفر میکنند. دشمن فقط در مورد چند شخص خودفروخته و بیاصل که نسلاندرنسل غلامی بیگانهها را کرده بودند شناخت و معرفت داشت؛ ولی...
با وجود اینکه بگرام تکراریترین اسم در تاریخ افغانستان و نام آشنا در ادبیات کشور میباشد اما در دو دههٔ اخیر مردم از شنیدن نام آن به سبب ساختن میدان هوایی و زندان بزرگ در آنجا پس از اشغال جهانی، بیزار بودند.
نصایحی چند از یک مجاهد استشهادی که با قلمش خاطرات زیبایش را به رشته تحریر درآورد و سپس جام شیرین شهادت را عاشقانه نوشید.
قسمتی از خاطرات تلخ زندان، به روایت یکی از مجاهدین امارت اسلامی