نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مادر امید جواب داد که پیشترها در همین محدوده بالونهای سفید رنگ بزرگی در هوا معلق بودند و هر کسی در مورد آنها تحلیلهای مختلف خودش را داشت یکی میگفت که به اینها دوربینهای قویای نصب است
امید که به صحبتهای مادر و مادربزرگ کابلی گوش میداد از سر کار آمدن امارت اسلامی خیلی خوشحال بود و در دل خود قند آب میکرد و با خود میگفت که الحمدلله نشانههای امیدواری در ولایتهای مختلف وطنم به چشم میخورد و یقینا وعدۀ خداوند راست است که میفرماید: بعد از هر سختی آسانی است.
هر کسی به جای مشخص شدۀ خودش نشست و امتحان شروع شد و چون امید کتابها را خوب خوانده بود توانست جواب همۀ سوالات را بنویسد و در نهایت امتحان با نظم خوب به پایان رسید.
مادر و پسر در حال گفتگو بودند که گوشی امید زنگ خورد. گوشی را جواب داد. از طرف ادارۀ تذکرههای الکترونیکی زنگ زده بودند و به امید خبر دادند که نوبت بایومتریک او رسیده است
تصور کنید ۳۶ هزار شهید، بیش از هشتادهزار زخمی و هزاران آواره و درمانده! پس دو میلیارد مسلمان روی این کره خاکی چکار میکنند، وقتی نتوانند دو میلیون مسلمان را از چنگال ددمنشان درنده و حامیان مجرمشان نجات بدهند؟ آیا منتظر هستیم آمریکا جنایتکار، فرانسه خونخوار و بریتانیای پیر به داد آنان برسند؟ این در حالی است که دستهای خودشان آغشته بهخون کودکان فلسطینی هستند.
شرح حال دوران حکومت سابق در قالب قصهی جوانی به نام امید
روایتی از کودک این وطن در یکی از سالگردهای شکست شوروی در افغانستان در دوره حکومت سابق