نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
سهیل مبارز مدتهاست که کتابهای مختلفی که در رابطه با جهاد نوشته شدهاند را بالا و پایین میکنم؛ با زیر و رو کردن این نوع کتابها، نکتهای عایدم گشته که دوست دارم آن را با خوانندگان عزیز، ملت غیور و مجاهدین در میان بگذارم. نکتهای که میتوان گفت: تمامی کتب جهادی بر آن اتفاق داشته […]
سهیل مبارز
مدتهاست که کتابهای مختلفی که در رابطه با جهاد نوشته شدهاند را بالا و پایین میکنم؛ با زیر و رو کردن این نوع کتابها، نکتهای عایدم گشته که دوست دارم آن را با خوانندگان عزیز، ملت غیور و مجاهدین در میان بگذارم. نکتهای که میتوان گفت: تمامی کتب جهادی بر آن اتفاق داشته و از نظر کمتر نویسندهای غایب مانده است. هر نویسنده ابتدا تنها کاری که میکند، جهاد را از نظر لغوی تعریف میکند و مینویسد: جهاد در لغت، جهد، تلاش، سختکارکردن و کوششکردن، بعضی از نویسندگان نتیجه را مدنظر گرفته و مینویسند: پریشانی، دغدغه و سختی.
آری!
شاید آنانیکه وارد سنگرهای جهادی نشدهاند و از حالات آنجا خبر ندارند، مجاهدین را مرفهترین انسانها بدانند، و شاید از روی آرامش و اصلاحقلبی که خداوند متعال وعدهٔ آن را به مجاهدین داده، گمانشان را سمتوسویی دیگر بکاشند، اما حقیقت امر آنست که تقریبا اکثر مجاهدین با ورود شان در صفوف جهادی، متحمل سختیهایی میشوند که کمتر انسانی تاب و توان تحمل آنها را دارند.
در سنگرهای چخانسور، حالات بعضی از مجاهدین و قربانیهای آنان، بسیار مرا متعجب کرده و غبطهخوران قرار داده بود؛ بهنحویکه حتی آزمایش از طریق خانواده و فرزندان، که طبق حدیث رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم بزرگترین موانع در مسیر جهاد هستند، آنان را سرپا نگهداشته و به میادین جهاد کشانده بود.
مجاهدی که حضور آن در سنگرهای چخانسور ضروریست، شاید نزدیک به ششماه، دوری از خانواده، اهل و عیال، و حتی از دیدن فرزندان معصومش سر باز زده و خود را وقف میدان جهاد نموده است و شبانهروز انواع زحمات را متحمل میشود، تا یکوجب از خاک افغانستان را به بیگانه ندهد.
جوانی که یک هفته بیشتر از خوانده شدن خطبهٔ نکاحش نگذشته است، اما با صراحت و وضاحت تمام، خود را جانفدای خداوند متعال اعلام میکند و به میادین جهاد میرساند.
یا پدر جوانی که عشق و علاقهٔ شدید وی به فرزندش، او را وادار میکند که همواره از فرزندش بگوید و بتواند از طریق واتساپ صدایش را بشنود و یا هم عکسی از او دریافت کند.
در این میان هستند مجاهدینی که قلبشان برای سرزمین مادریشان میتپد، هر لحظه از منطقهٔ خود میگویند و در فضای مجازی، از آن میجویند، اما نمیتوانند حتی برای لحظاتی آن را ببینند.
در این سنگرها، بودند جوانانی که لحظهشماری میکردند تا هدیهٔ خداوندی که در واقع همان فرزندی باشد که برای تولد آن زمان زیادی باقی نمانده است را ببینند، اما ماندن در میدان جهاد را بر تمام منافع و رفاه شخصی ترجیح داده و سنگر را انتخاب نمودهاند.
و انواع و اقسام فداکاریها که حافظه و مجال یاری نمیکند تا به ذکر آنها بپردازیم.
شاید تمامی پدران و سرپرستهای خانوادهها در سنگرهای چخانسور، به این نتیجه رسیده باشند که اگر آنان مسیر جهاد را انتخاب نکنند و برای دفاع از ناموس و سرزمین خود نجنبند، پس چه کسی این مسیر را انتخاب کرده و جهاد خواهند کرد!؟
به گفتهٔ یکی از دوستان و اساتید بزرگوار؛ مطمئنا تمام این حالات و سختیها، دلایل روشنی برای قبولیت این قوم هستند؛ و الا نصرتهایی الهی را نمیتوانستیم مشاهده کنیم.
و این را نیز مدنظر داشته باشیم که خداوند متعال پاداش محسنین را ضایع نخواهند کرد. إن شاء الله الرحمن
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.