نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: معتصمبالله مقصودی مترجم: خیرخواه سمنگانی هر لحظهای از حالات و درسهای جهادی بر من یک حقیقت شیرین میباشد که هرگز فراموش نمیکنم؛ بهویژه اوقات دلانگیز و عاشقانهای را که در جریان عملیات در عشق و محبت یاد و لقای حق میگذراندم. عزیزان گرامی امروز میخواهم خاطرهای بسیار زیبا و روحنوازی از آوان […]
نویسنده: معتصمبالله مقصودی
مترجم: خیرخواه سمنگانی
هر لحظهای از حالات و درسهای جهادی بر من یک حقیقت شیرین میباشد که هرگز فراموش نمیکنم؛ بهویژه اوقات دلانگیز و عاشقانهای را که در جریان عملیات در عشق و محبت یاد و لقای حق میگذراندم.
عزیزان گرامی امروز میخواهم خاطرهای بسیار زیبا و روحنوازی از آوان جهادی علیه اشغال را به شما بیان نمایم. تاریخ دقیق آن بخاطر گذشت زمان زیاد یادم نمانده است؛ اما بهطور تقریب میگویم:
ماه (عقرب) برج ۱۳۹۸ ه.ش بود که مثل عملیاتهای همیشگی بار دیگر ترتیب و تنظیم حمله به پوستهٔ مستحکم و نقطهی حساس و استراتژیک (اوزبیک پریده) ولسوالی «دره صوف پایان» گرفته شد، پلان بر این بود که این لانهٔ مضبوط و نقطهٔ حاکم (اوزبیک پریده) که مانع نفوذ و پیشرفت بهسوی مرکز ولسوالی متذکره بود، بهطور کامل منهدم و حریق گردد تا به حرکتهای لازم برای تصرف کامل و فتح ولسوالی پهناور «دره صوف پایان» اقدام گردد.
این در حالی بود که یکشب قبل از این، عملیاتی از سوی مجاهدین ا.ا. در این ولسوالی تحت امارت امیر وقت (مولوی محمدانس عزیزی) کمیسیون نظامی ولایت سمنگان به مرکز این ولسوالی از مواضعی مهم چون:
۱. پوستهٔ فواید عامه ۲. تپهی مخابرات ۳. اوزبیک پریده ۴. بند زوکه یک؛ به شمول مقام ولسوالی عملیات بزرگ جهادی انجام یافته، در نتیجه تلفات سنگینی به نیروهای ادارهٔ اجیر وارد گردیده بود.
در این عملیات، دوتن از مجاهدان مخلص؛ فرماندهان شجاع و دلاور (مخدوم ابوالانصار و استاد معاویه) ما را رهبری مینمودند که حوالی ساعت ۱۲ بجهٔ شب عملیات تهاجمی علیه نیروهای اجیرِ ادارهٔ وقت مستقر در پوستهٔ متذکره آغاز شد که پس از چند دقیقه رویارویی با دشمن، پوستهٔ متذکره فتح شد و مجاهدین مصروف تخریب دیوار و سقف محکم و استوار آن شد که ناگهان صدای وحشتناک طیارهٔ (Mi-35) بر آمد و فیشنهای لیزری آن تمام ساحه را مثل روز روشن نشان میداد، طوری که قبلاً یاد آوری کردم، دشمن پس از شکست فاحش در شب گذشته، پلان و نقشهٔ مهم و خطرناکی را با هماهنگی مرکزی غرض غافلگیری مجاهدین ا.ا به راه انداخته بودند که به نصرت الهی دشمن نتوانست در این دام بزرگ آنچه را که قصد داشتند به دست بیاورند.
خلاصه میگویم: لحظهای وحشتناکی که «با صدای دلخراش و گوشخراشِ» طیارهٔ جنگنده نوع Mi-35 حاکم فضا شد؛جایی برای پناه جز صبر و استقامت برای اثبات بندگی و اطاعت از فرمان یگانه ذات محبوب و قابل هر نوع قربانی، در پیش رو دیده نمیشد. در استقامت تپه (موقعی که لانهٔ ادارهٔ اجیر بود) شش نفر بودیم:
۱. ملا امرالدین حمزه ۲. قاری عبدالجبار عمار ۳. عبدالله آکا لیزری ۴. شیخ سعد ۵. حاجی حمزه ۶. معتصمبالله (شخص بنده).
ما داشتیم با مشاهدهٔ حالات حاکم با همدیگر روی خداحافظی و ملاقات در جنات گفتگو میکردیم که ناگهان بمب بزرگ و دلخراشی پس از یک گردش طیاره بر سرما ریخت و همه از حال رفتیم، پس از اندک زمانی دیدم که دوتن از همرزمان و همسنگران قهرمانم (۱. ملا امرالدین حمزه از منطقهٔ سرخهٔ ولسوالی دره صوف پایان ۲. قاری عبدالجبار عمار از ولسوالی فیروز نخچیر) با بدن و لباسهای تکهوپارهشدهٔشان نایل به درجهٔ رفیع شهادت شدهاند و چهار تن دیگر؛ به شمول خودم تا ناف بدن زیر خاک و باروت سیاه افتیدهاند و نفسک میزنند.
در آن مقطع که هیچ عضو بدنم حرکت نداشت، متیقن بودم که ما هم دقیقهای منتظر واصلشدن به لقای ربالعلمین هستیم و در قلب خود چنین مناجات با خداوند متعال میکردم:
خداوندا تو عالم قلوب و صاحب پاداشی، مایان جز رضایت تو و آزادی وطن عزیز ما از زیر اشغال کفری چیزی نداشتیم و در این راه همراه با بهترین همسنگرانام آخرین لحظهٔ زندگیام را شمار میکنم، خدایا آرمان مارا مثل خودما زیر خاک نکن و طاقتفرساییهای مارا به درگاهت قبول کن!
مکرراً کلمة مقدس توحید را زمزمه مینمودم در حالی که به اثر شدت زخم زبانم به سختی در ادای کلمه همکاری میکرد.
یگانه چیزی که الآن روح من را آزار میدهد این است که کاش آن زمان به آرمان نهاییام که شهادت بود نایل میشدم و در امتحاناتی که دامنگیر باقیماندهها میگردد قرار نمیگرفتم زیرا آنچه که از اساتید حدیث شنیدم: شهداء را کامیاب و باقیماندهها را غرق امتحانات عنوان کرده است، روح و روانام را آزار میدهد و میترسم مثل همان روز (غرق زیر خاک و باروت سیاه) اهداف و برنامههای پاک همسنگرانام زیر خاک نشود!
بدون شک حاکمیت کامل ا.ا.ا برقراری امنیت سرتاسری در کشور و تحکیم نظام اسلامی برایم روحنواز و خرسندبخش است اما ترسم از این است که امتحانات و مادیات دنیا برایم باعث شود از کاروان شهدا عقب مانده؛ آرمانها فراموش گردد.
در اخیر به حق شهدای گمنام و جانفدایان مخلص دعا نموده برای پایداری نظام اسلامی و توسعهٔ فتح و پیروزی برای مجاهدین و مسلمانان در افغانستان و جهان آرزو دارم.
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
لید بند دی.