امید امید داشت/ قسمت بیستم و پایانی

ولی وسوسه‌ای شده بود و این وسوسه‌ برای او آزاردهنده بود. یک روز تصمیم گرفت که برای درمان وسوسۀ خودش پیش دوست خودش که یک عالم دینی جوان و روشن‌فکر بود، رفت. با او هماهنگی کرده و از او وقت خواست.

این قسمت: مردم تابع حکام خود هستند

امید از حکومت امارت اسلامی راضی بود همیشه بخاطر این‌که خداوند در این زمانۀ پر مکر و حیله‌گری خداوند چنین حکومتی را به مردم افغانستان عنایت کرده است شکرگزار بود و در نمازهای خویش برای استقامت و سربلندی آن دعا می‌کرد.

ولی وسوسه‌ای شده بود و این وسوسه‌ برای او آزاردهنده بود. یک روز تصمیم گرفت که برای درمان وسوسۀ خودش پیش دوست خودش که یک عالم دینی جوان و روشن‌فکر بود، رفت. با او هماهنگی کرده و از او وقت خواست.

دوست و راهنمایش بعد از احوال‌پرسی گرم گفت: برای تو وقت داشته نباشم پس برای چه کسی وقت داشته باشم امشب حتما بیایی که منتظر تو هستم.

امید بعد از این‌که کارهای روزمره‌اش را انجام داد سر وقت تعیین شده خودش را پیش دوست و راهنمایش رساند.

بعد از خوش‌وبش اندک امید سفرۀ دلش را برای دوست عالمش باز کرد و گفت چند وقتی است که دچار وسوسه شده‌ام و این وسوسه اوقاتم را بیخی تلخ کرده است.

عالم جوان گفت خیر است بگو ببینیم که این وسوسه چه است که امیدمان را این‌گونه آزرده‌خاطر ساخته است؟!

امید گفت: بعضی وقت‌ها وسوسه به ذهنم می‌آید که مبادا به خاطر اشتباهات فردی الله متعال ناراضی بگردد و دوران چهل سالۀ هرج‌ومرج تکرار بشوند!

عالم جوان جواب داد که این احساس تو قابل ستودن و از روی خیرخواهی است و کار خوبی کردی که آن را اظهار کردی

اولا: این حکومت بعد از سال جهاد به ما اعطا گردید و هزاران کودک، جوان و کهن‌سال برای به دست آوردن این حکومت اسلامی به شهادت رسیدند و إن‌شاءالله ثمرۀ خون آن شهدا به هدر نخواهد رفت.

دوما: هر جای دنیا اگر رهبران انسان‌های نیک و صالحی باشند زیر‌دستان هم کم‌کم اصلاح شده و همانند رهبران صالح می‌شوند فسادکاران در آن‌جا جایگاهی نخواهند داشت و از مجموعه حذف می‌شوند و اگر رهبران انسان‌های خوبی نباشند زیردستان‌شان هم کم‌کم مانند رهبران خود گشته فاسد می‌گردند و در آن مجموعه افراد نیک نمی‌توانند طاقت بیاورند و از آن مجموعه حذف می‌شوند.

عالم جوان ادامه داد: اگر به رهبران و بزرگان امارت اسلامی نیم نگاهی بیندازیم می‌بینیم همه عالم دین و اهل تقوی و پرهیزگار هستند و تمام عمرشان را در راه دین از قبیل: تعلیم‌وتعلم، جهاد و دعوت بوده‌اند و در این راستا کارنامه‌های درخشانی دارند و در راستای پیش‌برد قوانین اسلامی در مقابل هیچ فردی کرنش نشان نخواهند داد.

اگر به دوران جمهوریت نگاهی بیندازیم و زندگی‌نامۀ رهبران آن زمان را مورد بررسی قرار بدهیم متوجه می‌شویم که آن رهبران اشتباهاتی داشتند و همین سبب می‌شد که افراد زیردست آن‌ها که سالم نباشند و وضعیت کشور در آن حالت ناسالم بود که هیچ‌کسی امیدی به آیندۀ خودش نداشت.

امید از صحبت‌های دوست عالمش ذوق‌زده شده بود و برق شادی از چشمانش هویدا بود زبان باز کرد و خطاب به آن دوست عالمش گفت ممنون! واقعا چشم و دلم را با این فرموده‌های شیرینت باز کردی.

این‌گونه بود که آخرین ترس و علت ناامیدی امید کاملا برطرف گردید و دیگر وسوسه‌ای او را آزار نمی‌داد و با امید کامل به دنبال زندگی خود رفت.

بالاخره امید به آن امیدی که داشت رسید.