نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
امید در جستجوی شغل مناسب سالها گذشت و امید جور حکومت جمهوریت را میکشید و هر طرف که برای دادخواهی میرفت صورتش را با سیلی بیعدالتی سرخ میکردند تا اینکه توانست در میان ابرغولهای فساد و تباهی درسهای خویش را به پایان برساند و سند تحصیلی خویش را زیر بغل گرفته و به خانه رفت، […]
امید در جستجوی شغل مناسب
سالها گذشت و امید جور حکومت جمهوریت را میکشید و هر طرف که برای دادخواهی میرفت صورتش را با سیلی بیعدالتی سرخ میکردند تا اینکه توانست در میان ابرغولهای فساد و تباهی درسهای خویش را به پایان برساند و سند تحصیلی خویش را زیر بغل گرفته و به خانه رفت، مادرش از اینکه موفقیت فرزند و جگر گوشهاش را میدید از فرط خوشحالی در پوست خود نمیگنجید و اشک شوق از چشمانش جاری شد.
امید هم بخاطر فارغالتحصیلیاش و هم بخاطر این که توانسته بود شادی را به مادرش هدیه کرده و خنده را بر لبان او جاری سازد بینهایت خرسند و خوشحال بود.
منتظر بود که کدام بست اداری به اعلان گذاشته شود و بههمین منظور به تمام ادارات رفته و درخواست داده بود که اگر کدام بستی خالی بود، او را خبر بدهند.
چند ماه گذشت تا اینکه خبر شد فلان اداره بستهای خودش را به اعلان گذاشته است خوشحال شد که بالاخره میتواند صاحب شغل مناسبی بشود.
مدارکش را برداشته و در اولین فرصت خودش را به بخش مربوطه رساند و مدارک خویش را پیش کرد. مدارکش مورد تایید قرار گرفتند و مشخصات او را ثبت کرده و به او اعلان کردند که در فلان روز بیاید و در امتحان رقابتی شرکت بکند.
امید با جدیت تمام آمادگی گرفته و در روز موعود به جلسۀ امتحان حاضر گردید و هنگامی که به آنجا رسید تمام شرکت کنندهها از همدورهایهای مکتب او بودند؛ البته بچهها و آشناهای رئیس و رؤسای دولتی هم در این میان به چشم میخوردند و با دیدن آنها به خودش امید داد که احتمال قبول شدنش بالا خواهد بود چون در دوران تحصیل از لحاظ درسی از همۀ آنها بالاتر بود.
امتحان گرفته شد و امید منتظر اعلان نتایج بود بعد از مدتی نتایج اعلان گردیدند و امید با دیدن آن نتایج نزدیک بود چشمان او از حدقه بیرون بزنند چون کسانی کامیاب شده بودند که در زمان تحصیل نه به صنفها حاضر شده و نه از درسها بهره برده بودند و وضعیت درسیشان برای همه، همانند روز روشن بود؛ ولی زود به راز کامیابی این دسته پی برد و آن راز این بود که اینها از خانواده و دارودستۀ دولتمردان حاکم بر منطقه هستند و تا وقتی که اینها دنبال چیزی باشند هیچ کسی حق داشتن آن را ندارد.
باز هم امید شکست خورد ولی امید خود را از دست نداد و تصمیم گرفت برای رسیدن به موفقیت باید ادامه بدهد و یقین داشت که درهای بسته روزی به روی او گشوده خواهند شد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.