نگاهی به زندگی و کارنامه‌های شهید مولوی عبدالغفار شفق تقبله الله

بشیر/ ترجمه: منصور فراهی شهید مولوی عبدالغفار شفق تقبله الله در سال ۱۳۵۵ هجری خورشیدی در قریه ادینه‌‌خیلِ منطقه اسکین‌دره‌ی ولسوالی اله سای ولایت کاپیسا در خانواده متدین و دین‌دوستِ مرحوم صوفی غلام حضرت دیده به جهان گشود، نام‌برده فردی با وقار، شریف، مودب، عالم نوجوان، بی‌کبر و ریا بود و بیشتر عمر خود را […]

بشیر/ ترجمه: منصور فراهی

شهید مولوی عبدالغفار شفق تقبله الله در سال ۱۳۵۵ هجری خورشیدی در قریه ادینه‌‌خیلِ منطقه اسکین‌دره‌ی ولسوالی اله سای ولایت کاپیسا در خانواده متدین و دین‌دوستِ مرحوم صوفی غلام حضرت دیده به جهان گشود، نام‌برده فردی با وقار، شریف، مودب، عالم نوجوان، بی‌کبر و ریا بود و بیشتر عمر خود را در سنگرهای جهادی با مجاهدان راه حق گذراند.

آموزش و تحصیل:

شهید مولوی عبدالغفار شفق تحصیلات ابتدایی خود را در سرزمین هجرت (منطقه باجور، پاکستان) آغاز نمود. سپس تمام فنون و علوم مروّج را در مدارس مختلف آن منطقه فرا گرفت. دوره صغرای علوم‌ احادیث نبوی را نزد مولوی محمدصادق در مدرسه ریاض العلوم به پایان رساند و قصد داشت در سال آینده دوره کبرای احادیث را تکمیل نماید که ناگاه طلاب علوم دینی تحت رهبری امیرالمؤمنین ملا محمد عمر مجاهد رحمه الله بر علیه شر و فساد اقدام کردند، شهید رحمه الله نیز به کاروان این تحریک و انقلاب پیوست‌.

شهید مولوی عبدالغفار شفق شخص شجاع، زیرک و هوشیار بود. در مدت کوتاهی تاکتیک‌های لازم جنگی را فرا گرفت، هنگامی که ولایات شرقی کشور توسط تحریک اسلامی طالبان فتح شدند وی با سائر همرزمان خود فعالیت‌های جهادیش را در ولایت کنر آغاز نمود، چون کنر از نظر امنیتی یک‌ ولایت نسبتاً نا امن بود دشمن با استفاده از موقعیت جغرافیایی مناطقِ کوهستانی حملات چریکی‌شان را بر علیه مجاهدان راه می‌انداختند تا طالبان و مجاهدان را به خود مشغول داشته و به این روش فشار جنگی را از دوش جبهات احمدشاه مسعود در شمال کاهش دهند، بنابر این هر از گاهی بر برخی از ولسوالی‌های ولایت کنر حمله می‌کردند که با عملیات انتقامی و جوابی مجاهدان روبه‌رو می‌شدند و به همین سبب بعد از مقاومت بسیار کوتاه پا به فرار می‌گذاشتند.

شهید مولوی شفق تقبله الله همیشه جهت پاسخ دادن به این نوع حملاتِ دشمن با تمام همرزمانش مجهز و آماده بود، هر بار خود را به میدان نبرد حاضر می‌کرد و با بسیار‌ مردانگی با مخالفان می‌رزمید، نام‌برده علاوه بر ولایت کنر به برخی از ولایات دیگر مانند: لغمان، کاپیسا، تخار و بامیان نیز جهت انجام خدمات جهادی تشکیل شده است.

مسئولیت‌ها:

هنگامی که ولایت کنر توسط تحریک اسلامی طالبان فتح شد، مولوی عبدالغفار شفق به عنوان قوماندان امنیه ولسوالی سرکانی منصوب شد، مدتی بعد به عنوان قومندان غوند سرکانی معرفی شد و گاهی‌اوقات به عنوان سرپرست فرقه نهم کنر انجام وظیفه می‌کرد.

پس از اشغال آمریکا:

هنگامی که ایالات متحده آمریکا به بهانه حمله یازده سپتامبر، بر کشور ما بی‌رحمانه تجاوز کرد و آن را اشغال نمود، امارت اسلامی افغانستان مسیر جهاد و مقاومت در برابر اشغال را در پیش گرفت، مجاهدان ولایت کاپیسا نیز مانند مجاهدان سائر ولایات کشور حملات برق‌آسایی شان را در برابر مهاجمان آغاز کردند، مولوی عبدالغفار شفق یکی از اولین رهبران مجاهدان در این دوره جهاد به شمار می‌رفت که تحت رهبری قاری صاحب احسان الله بریال، رهبر جهادی امارت اسلامی برای ولایت کاپیسا فعالیت‌های جهادی خویش را آغاز نمود، شهید مولوی شفق رحمه الله در ابتدآء به عنوان ولسوال نظامی ولسوالی آلاسای ولایت کاپیسا منصوب شد، که با کمال شجاعت و دلاوری عملیات جهادی‌شان را بر علیه مهاجمان شروع نمود.

سپس هنگامی‌که مولوی محمد الله، معاون والی ولایت کاپیسا در یک حمله وحشیانه نیروهای اشغالگر به شهادت رسید مولوی عبدالغفار شفق به عنوان معاون والی جانشین وی شد و تا زمان شهادت بر این مسئولیت خود باقی ماند.

شهید شفق رحمه الله همیشه خودش در نبردها و عملیات بر علیه دشمن شرکت می‌کرد و اکثر اوقاتش را در سنگر می گذراند، به همین دلیل خطوط جهاد بر علیه متجاوزان را در تمام ولسوالی‌های ولایت کاپیسا فعال و سازماندهی کرد، و روش عملیات بر علیه دشمن را منظم ساخت، کمال دیگر وی حفظ وحدت و یکپارچگی میان صفوف مجاهدان بود وی همیشه روحیه وحدت و اتحاد بین مجاهدان را حفظ می‌کرد، از این‌رو خود را به عنوان رهبر مجاهدان نه؛ بلکه به عنوان خادم و فرد عادی تصور می‌کرد و خویشتن را از غرور، تکبر و خودنمایی کاملاً دور نگه می‌داشت.

ولایت کاپیسا در طول جهاد جاری یکی از ولایت‌های بود که دشمن و مجاهدان دائماً در‌‌ حال جنگ رو در رو با یکدیگر بودند، مولوی شفق خودشان مسئولیت عملیات مجاهدان را بر عهده داشت و در برابر چاپه‌ها و حملات دشمن شجاعانه مقاومت می‌کرد.

نمونه‌ی از هوشیاری، راز داری و تدبر زیبای مولوی عبدالغفار شفق این بود که اتباع فرانسوی به شمول یک ژورنالیست را که توسط مجاهدان اسیر شده بودند به طور عجیبی مخفی نگه داشت، تمام کشورهای اشغالگر به شمول نیروهای فرانسوی برای آزادی آنان همه وسائل مدرن و پیشرفته شان را به کار بردند اما باز هم موفق نشدند تا این چند اسیران را آزاد کنند، تعداد زیادی از نیروهای فرانسوی در کاپیسا مستقر بودند که آنها دائما با استفاده از جاسوسان و به کار انداختن تمام وسائل پیشرفته خود کل منطقه را زیر نظر داشتند و در جستجوی اتباع فرانسوی خود سرگردان بودند، می‌خواستند که زندانیان را بدون قید و شرط از دست طالبان آزاد نمایند و به پذیرفتن هیچ نوع معامله بر سر آنها حاضر نشوند اما شهید شفق با شجاعت و احتیاط کاملِ خود آنها را در امان نگه داشت تا اینکه بعد از تحقیق، به تبادله آنان از سوی امارت اسلامی با دولت فرانسه یقین کرد و آنها را تحویل داد.

رفتار شهید مولوی شفق با مجاهدان و عموم مردم خیلی زیبا و نمونه اخلاق حسنه بود، با هر مجاهد و شخص عادی با پیشانی گشاده روبرو می‌شد و با لحن نرم و قناعت‌بخش صحبت می‌کرد، به جای شتاب و عجله در کارها از دقت و عمق‌نگری کار می‌گرفت، خودشان خیلی کم صحبت می‌کرد اما تاب و توان شنیدن سخنان زیادِ عموم مردم را داشت.

شهید مولوی شفق رحمه الله به شدت از رهبران امارت اطاعت می‌کرد، هر گز از دستورات آنان سرپیچی نمی‌کرد، آن‌ عده از مجاهدانی که از نظر اطاعت امرآء ضعیف بودند یا عمداً خود سری می‌کردند آنها را با سخنان نرم به اطاعت از امرا توصیه می‌کرد و مزایای اطاعت از رهبران را توضیح می‌داد، علاوه بر موارد مذکور اعمال شخصی وی نیز قابل اعتماد بود، شخص عابد، ​​پرهیزگار، ​​شیفته تلاوت قرآن مجید و شب زنده‌دار بود در میان دوستان و مجاهدان از مقبولیت و رعب عجیبی برخوردار بود.

مولوی اظهار الله ایوبی که با شهید شفق تقبله الله یکجا فعالیت کرده است، می‌گوید: من در تمام مدت همراهی خود با مولوی شفق صاحب او را در حالت عصبانیت و یا بد و رد گفتن به هیچ کسی ندیده‌ام، از روحیه بسیار بالا و سینه پر صبر و حوصله برخوردار بود، گاهی اوقات یک رویدادی رخ می‌داد که من انتظار پاسخ شدید از او را داشتم اما وقتی فرصتی پیش می‌آمد خونسردی خود را حفظ می‌کرد و اختلاف را به روش زیبای دوستانه حل و فصل می‌کرد.

مجاهد مشهور قاری صاحب احسان الله بریال که نه تنها یک مجاهد و رهبر معتبر در ولایت کاپیسا است بلکه در ولایات پروان، پنجشیر و مناطق اطراف آن نیز در بین مجاهدان به عنوان یک رهبر بی‌نظیر، فداکار و خادم مجاهدان مشهور شده است و شهید شفق رحمه الله مدت‌زمان طولانی من‌حیث معاون‌ ایشان خدمات جهادی را انجام داده است تاثرات خود را در مورد شهید تقبله الله اینگونه ابراز داشته است :

برادران عزیز! بدون شک تمام شهدا دوستان خاص خداوند متعال می‌باشند و خداوند متعال آنها را به سبب امتیازات و ویژگی‌های خاص‌شان به سوی خود فراخوانده است، در طی بیست سال گذشته هر چقدر شهید داده‌ایم مطمئناً همه آنان مردمان پاک و مقدس بودند، شهید مولوی عبدالغفار شفق نیز سپه‌سالار این قافله بود، او شخصیتی بود که خداوند به او چنان صفات زیبا و اخلاق نیکو بخشیده بود که نمونه آن در مردمان امروزی به ندرت یافت می‌شود، وقتی در میدان نبرد به سویش می‌نگریستی هیچ کسی را شجاع‌تر و دلیرتر از وی نمی‌یافتی و هنگامی که به رفتار او با دوستانش نگاه می‌کردیم تصور می‌کردیم هیچ شخصی متدین‌تر و پرهیزگار تر از وی وجود ندارد و در هنگام برخورد با قوم، مثل یک رهبر باتجربه قومی سخن‌ می‌گفت از ایمان‌داری، فروتنی و اطاعت او نپرسید.

آنقدر از من اطاعت می‌کرد که اکثر اوقات از او شرمنده می‌شدم و به درستی به سویش نگاه کرده نمی‌توانستم، در مسئولیت خود بسیار صادق و فعال بود، در تمام زمانِ مسئولیتش هیچ کس از وی شکایت نکرد، چون خودم بنابر مصروفیت‌های زیادم نمی‌توانستم به تمام کارهای جهادی رسیدگی کنم اما هنگام وجود او هر‌ گز‌ نبودم را احساس نمی‌کردم و مجبور هم نشدم که برای او طریقه رهنمایی در کارها را بفرستم تا این کار را انجام بده و این کار را نکن، همه کارها را به روش خوب و بصیرت نیک خود به‌پیش می‌برد و من خود را من‌حیث نماینده ایشان تصور می‌کردم که نیازهای‌شان را با رهبریت شریک سازم، کوه صبر و استقامت در سنگر بود، هر گز به من شکایت نکرد که من در سنگر به تنگ آمده‌ام و می‌خواهم بروم، همچنان در طول این مدتِ زیاد به من شکایت نکرد که ما در اینجا با مشکلات زیادی روبرو هستیم و یا با کمبود مهمات و پول مواجه هستیم.

اگر قسم بخورم ان شاءالله حانث نمی‌شوم که تا روز شهادتش به من نگفت که به این مقدار پول نیاز دارم یا اینکه به رفیقان احتیاج دارم در حالی که وقتی شخصی مسئول باشد حتماً با مشکلات مواجه می‌شود و یا به دوستان نیاز پیدا می‌کند، اگر خودم به او چیزی می‌دادم که خوب؛ و اگر نمی‌دادم او  درخواست نمی‌کرد، از همین‌رو ما به شهادت او افتخار می‌کنیم، البته همرزمان ما به سبب جدایی او بی‌سرپناه شده اند اگر چه به برکت شهادت آنان پیروزی‌های مجاهدان به سرعت در حال پیش‌روی می‌باشند، و تلاشی که در نگهداری فرانسوی‌ها انجام داد فراموش شدنی نیست.

شفق تقبله الله به دلیل کارنامه‌ها و توانایی‌های شخصی خود نزد دشمن به عنوان هدف مهم شناخته می‌شد که جاسوسان زیادی را برای ردیابی وی گمارده بودند تا او را همیشه زیر نظر داشته باشند و سر انجام این هستی بزرگ‌ را با استفاده از هم‌کاری جاسوسان در ۲۴ جدی سال ۱۳۹۳ هجری شمسی که با ۱۴ می سال ۲۰۱۵ میلادی مطابقت داشت با چهار رفیق دیگر (پشتون خطاب، معلم زکریا شاهد و دو مجاهد دیگر) در منطقه پسنگری ولسوالی تگاب به شهادت رساند. انا لله و انا الیه راجعون.

مولوی عبدالبصیر، که یک مجاهد شجاع و با تجربه است و اکنون از ناحیه چشمانش معذور می‌باشد مدتی با شهید شفق تقبله الله در سنگرها گذرانده است، وی می گوید: شهید مولوی عبدالغفار شفق کسی بود که بدون شک ارزش بخشیدن لقب مجاهد دلیر و جسور را دارد.

او می‌گوید: یک روزی ما در منطقه‌ای از تگاب با هم نشسته بودیم، فرانسوی‌ها تانک را به تپه بالا بردند و رویش را مستقیم به طرف ما چرخاندند، سائر مجاهدان به این‌سو و آن‌سو متفرق شدند و من خودم زیر تنه‌ی درختی نشستم اما شهید شفق در جایی که قبلاً نشسته بود در همانجا ماند،‌‌ به او صدا کردم که تانکِ روبه‌رو تو را می‌بیند پشت یک سنگی مخفی بشین اما او به من گفت: تو خود را کنار بکش شاید تانک فیر کند.

من گفتم: روبه‌رویم درخت قرار دارد من را نمی‌بینند پناه‌گاه دارم اما تو روی زمین صاف نشسته‌ای از اینجا به یک گوشه و کنار برو اما او جهت تقویه بخشیدن به روحیه مجاهدان از جایش تکان نخورد.

مولوی صاحب عبدالبصیر می‌گوید: او در هنگام رویارویی مستقیم چنان استوار بود که تا آخرین لحظه روحیه خود را از دست نمی‌داد، هر چه نبرد سختی به‌وقوع می‌پیوست روحیه او هر گز ضعیف نمی‌شد، من افراد زیادی را دیده‌ام که در ابتدای جنگ روحیه بسیار قوی دارند اما زمانی که جنگ به طول انجامد روحیه‌شان ضعیف می‌شود ولی روحیه شهید شفق تقبله الله نه تنها در ابتدای نبرد قوی بود بلکه از ابتدا تا انتهای آن در روحیه‌اش هیچ نوع تفاوتی به وجود نمی‌آمد و نه همچین حرکتی انجام می‌داد که باعث سقوط روحیه سائر مجاهدان شود.

در پایان از دربار خداوند متعال می‌طلبیم تا تمام فداکاری‌ها و تلاش‌های شهید مولوی عبدالغفار شفق رحمه الله را به درگاه خود مورد پذیرش قرار داده و در ازای آن پاداش‌ها را برای وی آرزو می‌کنیم و برای بقیه خانواده، دوستان و پیروان وی توفیق صبر جمیل را طلب می‌کنیم.

روحش شاد و یادش گرامی باد.