نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: اخو الشهید دهه میانی ماه ربیع الاول، سالروز پر کشیدن سبکبالان عاشق جهاد و شهادت در کمربند امنیتی خاشرود است. پنج سال پیش در ۱۷ ربیع الاول ۱۴۴۰ هجری قمری کمربند خاشرود توسط درونهای دشمن مورد تهاجم قرار گرفت و در ظرف چند روز تعدادی از جوانان برومند به شهادت رسیده، با بدنهای مجروح […]
نویسنده: اخو الشهید
دهه میانی ماه ربیع الاول، سالروز پر کشیدن سبکبالان عاشق جهاد و شهادت در کمربند امنیتی خاشرود است. پنج سال پیش در ۱۷ ربیع الاول ۱۴۴۰ هجری قمری کمربند خاشرود توسط درونهای دشمن مورد تهاجم قرار گرفت و در ظرف چند روز تعدادی از جوانان برومند به شهادت رسیده، با بدنهای مجروح و کفنهای گلگون رخت از جهان بربسته و به دیدار معبود شتافتند. آنان جوانان و نوجوانانی فرهیخته، عالمانی وارسته، خطیبانی سخنور، داعیانی دلسوز، مومنانی جسور و سربازان غیوری بودند که در سیمایشان شجاعت و شهامت هویدا و در رفتارشان اخلاق و اخلاص نمایان بود. آنان درد امت مسلمان را با دل و جان و روح و روان خود درک کرده بودند و برای درمان آن جان و مال و قدرت و توان شان را در طبق اخلاص نهاده بودند و شب روز در سرما و گرما با لبانی تشنه و شکمی گرسنه سلاح بر دوش نهاده بودند، آسمان بام شان بود و زمین رختخواب و سنگ بالشت زیر سرشان بود. آنان عابدان مجاهد و مجاهدان زاهد و زاهدان مخلص و مخلصان بی نام و نشان بودند که غریبانه مبارزه کرده و غریبانه جام شهادت سرکشیدند و به غریبانه ترین شکل ممکن دفن شدند. بلی! پنج سال از تاریخ شهادت شان می گذرد و سه سال پس از شهادت شان دشمنان اشغالگر با ذلت و خواری سرزمین افغانستان را ترک کرده و دوستان مجاهدشان کشور را فتح کردند و آرزوی دیرینه شهیدان خاشرود و دهها هزار شهید دیگر به حقیقت مبدل شد. بلی! شهدا به خواسته شان رسیدند و خون سرخ شان سرزمین جهاد و مبارزه را گلگون نمود و از خون سرخ شان در صحرای وطن لالههای امید رویید و شکوفه زد (فمنهم من قضی نحبه)؛ حال بازماندگان قافله شهادت وظیفه شان سنگین و مسؤلیت شان خطیر است، آنان همواره باید تلاش کنند تا آرمانها و آرزوهای شهیدان وطن را برآورده سازند؛ مبادا نیتشان عوض شود و رفتارشان تغییر کند، مبادا دل به دنیا ببندند و آخرت فراموش شود، مبادا شهادت و شریعت را بباد فراموشی بسپارند. بلی! شهدا خون دادند، جان را فدا کردند تا امت اسلام را از چنگال گرگها برهانند، مبادا خونشان نادیده گرفته شود و آرمانشان زیر پا گذاشته شود. مبادا ملت و فرزندان ملت توسط مجاهدان مورد تبعیض و تحقیر قرار گیرند و کاسبی شان کساد و نان سفره شان ربوده شود، جسم شان محبوس و بدنشان مجروح و آرزوهای شان برباد رفته و آینده شان سیاه و تاریک شود. مبادا منافع ملی به هدر رود، امنیت ملی به خطر افتد و سرمایه ملی چپاول شود. مبادا فرزندان ملت گرسنه و تشنه سر در آغوش غم و اندوه نهاده و با آه و حسرت به خواب روند. مبادا فرزندان ملت آزرده خاطر شوند و اشک شان جاری گردد و قلبشان اندوهگین شود و در تاریکی شب دستانشان به سمت آسمان بلند شود و علیه ما نفرین کنند. بلی! مجاهدان بازمانده از کاروان شهادت؛ مواظب باشند خون شهیدان توسط شان پایمال نگردد و هدفشان گم نشود و آرمانشان به هدر نرود. اکنون که در سنگر خدمت قرار گرفته اید مواظب باشید تیرهای شهرت، ثروت و قدرت شما را شکار نکند و بمبهای تعصب و نژادپرستی و قوم پرستی بر سر شما نبارد. اندکی غم دل با تو بگفتم ترسیدم …. که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.