سلسله

همگام با کاروان شهدا/ بخش هشتم

شهید استاد عبید سال‌ها در کمربند مهاجر و مجاهد باقی ماند، تا اینکه آمریکایی‌ها در ضمن عملیات گسترده‌ای بر مجاهدین کمربند خاشرود، چاپه می‌زدند و با تلفات جانی و مالی هنگفتی، روسیاه پا به فرار می‌گذارند. در این چاپه چند مجاهد زخمی و شهید می‌شوند که یکی از شهدای گزیده، شهید استاد عبید -تقلبه‌الله- می‌باشد.

حال خوش بود کنار شهدا آه دریغ

بعد یاران شهید حال خوشی دست نداد

 

ماه رمضان را در کمربند سپری کردیم. آفتاب تیز و زننده و پهره‌داری نوبتی بیست‌وچهارساعته، بر سختی روزه می‌افزود. گرچه سختی جان‌فرسا، تشنگی و گرسنگی روزه، بر انسان فشار می‌آورد؛ اما احساس خوب آن روزها و لذت بودن در سنگر با جمعی از شهدا که امروز کنارمان نیستند، فراموش‌نشدنی‌ست. رمضان آن سال یکی دیگر از هم‌سنگران ما، شهید استاد عبید -تقبله‌الله- بود. در کمربند چندین اتاق در گوشه‌وکنار و دور از هم‌دیگر به نام‌های: بدری، صلاح الدین، منصوری، عثمانی نام‌گذاری شده بود. در آن سال با شهید استاد عبید و جمعی دیگر از مجاهدین در اتاق منصوری هم‌سنگر بودیم. از‌ آن‌جایی که شهید استاد عبید در فنون جهادی و تاکتیک‌های کماندویی مهارت خاصی داشت، به‌عنوان یکی از  اساتید معسکر امام ابوحنیفه که در آن سال برگزار شده بود، تعیین شد.

 

یکی از ویژگی‌های جالب مجاهدین این بود که در وقت معسکر رسمی، نسبت به مجاهدی که به‌عنوان استاد تعیین می‌شد، به چشم استادی نگاه کرده و جلوی وی همانند یک شاگرد مؤدب زانوی تلمذ می‌زدند. استاد به‌خاطر تربیت و آموزش در معسکر به شاگردان خوب سخت می‌گرفت و چه بسا مجاهد فکر می‌کرد که این استاد چقدر بداخلاق است؛ اما وقتی معسکر به اتمام می‌رسید، در اتاق‌‌ها و‌ سنگرها، رفتاری ساده و بدون تکلف اختیار می‌کرد. شهید استاد عبید هم در وقت معسکر چهرهٔ جدی و سخت‌گیری داشت؛ اما بعد از معسکر در اتاق منصوری می‌آمد و مثل عموم مجاهدین بدون تکلف رفتار می‌کرد. او انسانی آرام، حلیم و بردبار بود. اکثر اوقات، سکوت را بر سخن‌گفتن ترجیح می‌داد، و با وجود این، گاهی شوخی و خوش‌طبعی هم می‌کرد.

 

به‌خاطر مهارت خاصی که در ماین‌کاری داشت، در بیشتر تشکیلات فعالیت‌های کشت ماین را به عهده داشت. یک شب برای کشت ماین، با جمعی از مجاهدین راهی دل ساحهٔ دشمن شد. گذاشتن ماین در ساحهٔ دشمن، آن‌هم نزدیک قرارگاه آن‌ها، کار آسانی نبود، به همین خاطر باید چند گروه از مجاهدین در جایگاه‌های خاصی از جمله کمین و پهره‌داری مستقر می‌شدند تا در وقت بروز مشکلی مجاهدین ماین‌کار بتوانند از ساحهٔ دشمن جان سالم به در ببرند.

 

شهید استاد عبید بعد از ماین‌گذاری شبانه در ساحهٔ مذکور، روزها در گرمی شدید خود را با آب تر کرده برای کمین تانک‌های زرهی، در چند متری ساحهٔ دشمن می‌رفت. دو روز می‌دیدم که بدون نتیجه برمی‌گشتند. روز سوم بود که استاد عبید، با کنترل و منفجرنمودن ماین از راه دور، دمار از روزگار دشمن مزدور و سفاک در می‌آورد.

 

شهید استاد عبید سال‌ها در کمربند مهاجر و مجاهد باقی ماند، تا اینکه آمریکایی‌ها در ضمن عملیات گسترده‌ای بر مجاهدین کمربند خاشرود، چاپه می‌زدند و با تلفات جانی و مالی هنگفتی، روسیاه پا به فرار می‌گذارند. در این چاپه چند مجاهد زخمی و شهید می‌شوند که یکی از شهدای گزیده، شهید استاد عبید -تقلبه‌الله- می‌باشد.

 

وقتی نیروهای بزدل و در عین حال تا دندان‌مسلح آمریکایی با حمایت هواییِ قوی چاپه را شروع می‌کنند، شهید استاد عبید از اولین کسانی بوده است که برای رویارویی و پیکار در مقابل‌شان قرار گرفته است. او با دو‌سه مجاهد دیگر، در گوشه‌ای برای کمین مخفی شده و گذاشته تا دشمن نزدیک و نزدیک‌تر شود، وقتی دشمن خوب نزدیک شده است، با ندای «الله اکبر» شروع کرده به رگباربستن اشغال‌گران.

 

دشمن در اولین وهله سراسیمه شده و تمام نقشهٔ چاپه‌اش نقش بر آب شده است. سرانجام استاد عبید پس از اینکه با همراه دوستانش به دشمن تلفات جانی وارد می‌کند و چندتن از آن‌ها را می‌کشد، عاشقانه جام شهادت را نوشیده، و در حالی که مهاجر، مجاهد و غازی بودند به لقای یار می‌شتابند.