نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در دین اسلام شهادت در راه خدا دارای چنان رتبه و مقام والاییست که بعد از مرتبهٔ نبوت و صدیقیت هیچ عملی دیگر نمیتواند به دور آن قدم بگذارد. از دور اول اسلام تا امروز، فتوحات و ترقیات چشمگیری که نصیب اسلام و مسلمین میشد از فیض جاننثاری و جانبازی شهداء بوده و است؛ کسانی که برای خشنودی خداوند متعال و اعلای کلمهٔ اسلام با خونشان چمنزار اسلام را آبیاری و سیراب کردهاند و میکنند، و بهخاطر شهادتشان یک زندگی جاوید و پایدار به آنها اعطا میشود، و برکات و خیرات آن در دنیا و آخرت جاری خواهد بود.
بلی شهادت بهترین هدیهی خداوندی برای بندگان صالح این امت میباشد، و شهدا قبل از درجهٔ صالحین قرار داده شدهاند، و خداوند متعال درجهٔ آنان را بعد از انبیا و صدیقین ذکر کرده است. دربارهٔ شهدا وارد شده است که حضرت سعد -رضیاللهعنه- فرمودهاند: شخصی بهسوی نماز میآمد و حضرت رسول اکرم -صلیاللهعلیهوسلم- مشغول نماز بودند. آن شخص چون به صفها رسید این دعا را خواند: «اللهم آتنی أفضل ماتؤتى عبادک الصالحین؛ اى الله! بهترین و با فضیلتترین چیزی را که به بندگان نیکت عطاء میفرمایی، به من ارزانی بدار».
پیامبر -صلیاللهعلیهوسلم- بعد اتمام نماز پرسیدند: شخصی که کمی پیشتر سخن گفت، چه کسی بود؟ آن شخص گفت: من بودم ای رسول خدا. بعد از آن حضرت رسول -صلیاللهعلیهوسلم-, فرمودند: «پس پاهای اسپت قطع شده و خودت به شهادت میرسی». (حدیث صحیح على شرط مسلم).
در مسلخ عشق هر عدو را نکشند
لاغرصفتان زشتخو را نکشند
گر عاشق صادقی از کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
یکی دیگر از این عاشقان راه خدا که در این بادیه بر سودای سر و جان صادق ماند و در آخر به کاروان «قضی نحبهم» پیوست، شهید الیاس -تقبلهالله- بود. ایشان با دو برادر دیگر خود به سنگرهای جهاد پیوسته، و در پشترود همرکاب با مولوی خالد به جهاد و مبارزه مشغول بود. یکی از برادرانش قبل از او به مقام رفیع شهادت نایل شده بود، که بنده ایشان را ملاقات نکرده بودم، اما برادر غیور و دلیر دیگرش «طلحه» با وی در میدان نبرد حضور داشت. طلحه فردی دارای شجاعت مثالزدنی بود. قصهٔ جنگیدن تنهایی وی با تانک زرهای آمریکایی، مشهور است که تنها با پای لخت تانک زرهای را فراری داده بود. یک چشمش را در راه الله متعال فدا کرده و تیری در قسمت سینهاش خورده و از کمر بیرون شده بود. او هنوز زنده است و با برداران صادق خود در زمرهٔ «ومنهم من ینتظر» قرار دارد.
این امر به دینداری و قربانیدادن مردم افغانستان برای تحکیم شریعت اشاره دارد. چیزی که در کتب تاریخ شهسواران اسلام میخواندیم، آن را با چشم سر در میادین جهاد مشاهده کردیم. در کتب تاریخ میخواندیم که یک مادر سه یا چهار فرزند خود را فدای اسلام میکرد، اما اینجا در عالم واقعیت یک مادر سه فرزند خود را وقف راه جهاد کرده بود که دو جگر گوشهاش شهید و یکی دیگر سرتاپا زخمی و معیوب شده بود.
برگردیم به قصهٔ فرزند برومند این مادر افغان، شهید الیاس -تقبلهالله-. وی بعد از شهادت برادرش همیشه در جستجوی شهادت بود و در هر تشکیلی که ترتیب داده میشد شرکت داشت. وی در صفت اطاعت امیر به درجهٔ بلندی رسیده بود، و به همین خاطر مولوی خالد صاحب -حفظهالله- برای بیشتر کارها وی را انتخاب کرده میفرستاد.
ادامه دارد…
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.