نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
همچنان در جریان مسئولیت شهید ملاجیلانی در هرات، در تاریخ ۲۲ سنبلهٔ ۱۳۹۲ ه.ش، مطابق با ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۳م، بر کنسولگری آمریکا واقع در ولایت هرات، حملهٔ استشهادی صورت گرفت که در نتیجهٔ آن، تلفات سنگینی به دشمن وارد شد، و پس از این حمله، دشمن مجبور شد تا کنسولگری خود را در هرات، بهطور کلی مسدود کند.
مسئولیت نظامی مارجه:
شهید حاجی جیلانی بیش از دو سال در ولایت هرات ایفای وظیفه نمودند. در این مدت، خدمات و فعالیتهای بزرگی را در ولایت مذکور انجام داده و در تمام نقاط آن، حرکتها و گروههای مجاهدین را تشویق و تجهیز نمود، و بدین ترتیب در تمام ولسوالیها، حرکتهای جهادی قوت گرفت و به فعالیتهایشان افزوده شد. خلاصه اینکه در زمان مسئولیت ایشان در ولایت هرات، حملات هدفمند بزرگی علیه اشغالگران و غلامانشان در داخل شهر هرات صورت گرفت.
پس از آن، بنابر درخواست خود شهید حاجی جیلانی، ایشان از مسئولیت نظامی ولایت هرات کنار رفته، و به عنوان مسئول نظامی ولسوالی مارجه تعیین گردید و به فعالیت خود ادامه داد.
معاونت والی هلمند:
پس از گذشت مدتی، حسب لزومدید مقام رهبری امارت اسلامی، به صفت معاون والی ولایت هلمند مقرر گردیدند. در جریان ایفای وظیفهٔشان در هلمند، مجاهدین جهت ازبینبردن قرارگاههای اشغالگران و اربکیان عملیات بزرگی را شروع کرده بودند. شهید در عملیات بزرگی که در مربوطات موسیقلعه، څاروانقلعه و گرشک راهاندازی شده بود، شرکت داشت که در نتیجهٔ این عملیات، تمام این مناطق از وجود دشمن و پایگاههای نظامیشان پاکسازی شد.
شهید حاجی جیلانی، در امور نظامی، دارای توانایی و مهارت خاصی بود و صلاحیت انجام وظایف نظامی مهمی را داشت؛ ولی خودش به انجام مسئولیتهای بزرگ علاقهای نداشت و آن را نمیپذیرفت.
حاجی مولوی صاحب بریالی؛ یکی از همسنگران حاجی هیواد، در این مورد خاطرهای بیان کرده و میگوید: “شبی من با حاجی صاحب در یک اتاق بودم. در این زمان، حاجی صاحب معاون والی هلمند بود. بنده به حاجی صاحب گفتم: چرا مسئولیتهای بزرگتری را قبول نمیکنید تا بتوانیم خدمات جهادی مهمتری را انجام دهیم؟ در این هنگام حاجی صاحب خطاب به من گفت: زمانی که شهید ملا اخترمحمد منصور، مسئولیت رهبری امارت اسلامی را به دوش گرفته بود، بنده نزدش رفته و از وی درخواست کردم تا مسئولیت هرات را از من بگیرد.
منصور صاحب در جوابم خندید و گفت: خوب است، در این مورد فکر میکنم. پس از گذشت مدتی، دوباره او را دیدم و یادآور شدم، باز هم منصور صاحب خندیده و سکوت کرد. من نزدیک او شده و گریبانش را گرفتم و گفتم: شما راضی هستید که من به دوزخ بروم یا جنت؟ ایشان فرمودند که من راضی هستم تا به جنت بروی.
سپس به وی گفتم: پس مسئولیت هرات را از من بگیرید؛ زیرا هرات شهر بزرگیست و روزانه صدها واقعه و حادثه در آن رخ میدهد و وقتیکه من مسئول آنجا باشم، یقینا الله متعال در روز قیامت از تکتک آنها از من خواهد پرسید و من توان پاسخ ندارم. پس از آن، منصور صاحب موافقت کرد و گفت: تو را به جایی دیگر تبدیل میکنم.
بنده به انجام وظایف بزرگتر علاقهای ندارم؛ زیرا مسئولیت آن بزرگ است و من نزد الله متعال، نمیتوانم پاسخ آن را بدهم.
مسئولیت نظامی نادعلی:
وقتی که عملیاتها در نزدیک ولسوالی نادعلی رسید، مسئولیت نظامی این ولسوالی به شهید حاجی جیلانی سپرده شد و حاجی صاحب رسما به صفت مسئول نظامی نادعلی درآمد. از آنجایی که این ولسوالی مورد توجه شدید دشمن قرار داشت، تعداد زیادی از آنها در آن حضور داشت. شهید حاجی جیلانی برای فتح این ولسوالی از یک ابتکار و تاکتیک کاملا جدید استفاده نمود که دشمن فکرش را هم نمیکرد.
ایشان به همراه پنجاهتن از مجاهدین با استفاده از یک راه باریک و مخفی، میان پوستههای دشمن وارد شد. وقتی که دشمن متوجه حضور مجاهدین در میانشان شد، عملیات سختی را بر آنها شروع کرد و تمام قوای خویش را به کار گرفت و حتی نیروهای خاص دشمن و قطعات کماندوییشان نیز وارد میدان شدند؛ اما حاجی جیلانی و مجاهدین همراهش با تدبیر و عزم راسخ، مردانه مقاومت کردند و در نتیجه، تمام ولسوالی نادعلی که شامل صدها قرارگاه و پوستهٔ امنیتی بود، فتح شد و بدین ترتیب مناطق مهم و استراتژیک از تحت سیطرهٔ دشمن خارج شدند.
مسئولیت نظامی باباجی:
شهید حاجی جیلانی، پس از فتح ولسوالی نادعلی، نظر به اقتضای زمان، به صفت مسئول نظامی ولسوالی باباجی گماشته شد. در این ولسوالی، منطقهای به نام بشران وجود دارد که در غرب مرکز لشکرگاه قرار داشته و به منزلهٔ یک کمربند امنیتی برای شهر لشکرگاه است. دشمن به حفاظت و نگهداری این منطقه اهمیت خاصی قایل بود، و در این منطقه صدها پوسته و بیز امنیتی ایجاد کرده بود، تا از نفوذ و پیشروی مجاهدین به سمت مرکز شهر لشکرگاه جلوگیری کند.
شهید حاجی جیلانی در عملیات بزرگی که در آن منطقه راهاندازی شد، نقش کلیدی داشت. در نتیجهٔ این عملیات، دهها تن از افراد دشمن کشته و ۹۷ تنشان اسیر شد و صدها میل اسلحهٔ مختلفالنوع از دشمن به غنیمت گرفته شد و کمربند امنیتی دشمن کاملا نابود گردید و خط مقدم جنگ به قسمت غربی شهر لشکرگاه متصل شد.
معاونت قطعات نظامی هلمند:
در سالهای اخیر، از طرف کمیسیون نظامی امارت اسلامی در هر ولایت، قطعات خاص نظامی ایجاد شده بود که از آن جمله در ولایت هلمند نیز قطعهای منظم از مجاهدین مخلص و فعال تشکیل شده بود. این قطعات نه تنها در ولایت هلمند؛ بلکه در تمام ولایات، در راستای سرکوب دشمنان و پیشروی مجاهدین، تاثیر خاصی داشتند.
شهید حاجی هیواد در اواخر عمرشان، بیشتر وقتشان را در مناطق جنوبی هلمند (ناوه، مارجه و گرمسیر) سپری میکردند و موفقیتهای چشمگیری نیز داشتند. در این مدت آمریکاییها و مزدوران داخلیشان بیشترین توجه و نفوذ را در همین مناطق داشتند و منطقهٔ عینک ما بین ناوه و لشکرگاه به میدان جنگ تبدیل شده بود. شهید حاجی جیلانی شبهای زیادی را در همین منطقه در سنگرهای داغ جهاد سپری کرد و فرماندهی مجاهدین را به دوش داشت.
دشمن چندینمرتبه به این محور و مرکز جهادی هجوم آورد؛ اما للهالحمد از برکت فداکاریها و قربانیهای مجاهدین شکست خورد و ناکام گردید.
شهید حاجی جیلانی مدتی را در ولسوالی هزارجفت مصروف رهبری یک عملیات بود که دشمن با استفاده از فرصت، به ولسوالی ناوه پس از بمباردمان شدید هجوم آورد و این ولسوالی مرکزی را دوباره به دست گرفت.
داستان اسارت و شهادت:
قاری عبدالستار سعید به نقل از یکی از رفقای جهادی شهید حاجی جیلانی به نام سمیعالله آغا چنین مینویسد: زمانی که دشمن ولسوالی ناوه را به کنترل خود درآورد، شهید حاجی صاحب از ولسوالی هزارجفت آمد و پلان بازپسگیری ولسوالی ناوه را ترتیب داد.
عادت حاجی صاحب چنین بود که در وقت رهبری عملیات، اکثر وقت تنها و یا هم با یک رفیق با موترسایکل گشت میزد. در این روز مجاهدین به دو دسته تقسیم شدند و هر گروه به یک طرف فرستاده شد. مسئول یک طرف فرید جانان و مسئول طرف دیگر سیفالخالد تعیین شد.
پلان چنین بود که در شب ۲۵ ذوالقعدهٔ سال ۱۴۳۸ ه.ق، عملیات باید آغاز گردد. شهید حاجی هیواد در یک قریهٔ نزدیک به ساحهٔ جنگ به نام «فقیران» به اتاق مجاهدین رفت تا با استفاده از آنتن مخابرهٔشان در وقت آغاز عملیات و حملات تعرضی، با تمام مجاهدین رابطهٔ مستقیم داشته باشد. در این اتاق، تعداد اندکی از مجاهدین حضور داشتند. ساعت ۹ همان شب، نیروهای اشغالگر و مزدورانشان با استفاده از چرخبالها به این ساحه دیسانت شدند.
حاجی هیواد در همین حالت که اطراف آن را دشمن محاصره کرده بود، بهخاطر اینکه مجاهدین روحیهٔ خود را از دست ندهند، از طریق مخابره به ایشان گفت که طیارههای دشمن در ساحهٔ «جرنامه» در یکی از پوستههای دشمن آمده است و مشکل خاصی وجود ندارد.
آمریکاییها و غلامانشان که راپور دقیق از حضور حاجی صاحب در این منطقه داشتند، عملیات خود را در این منطقه شروع کردند. حاجی صاحب همراه با چندتن از مجاهدین، با آنها وارد جنگ شده و تعدادی از نیروهای کماندوی دشمن را مورد هدف قرار دادند.
حاجی صاحب زمانی که از اتاق بیرون میشود،ناگهان مرمی یکی از طیارههای دشمن به نزدیکش اصابت کرده و سخت زخمی میشود. ایشان پس از زخمیشدن، در حالی که بیهوش بودند، به دست آمریکاییها افتادند. نیروهای آمریکایی تا شب بعدی در همین منطقه بودند و سپس حاجی صاحب را به مرکز فرماندهی مأموریت قاطع اشغالگران در ولایت قندهار انتقال دادند. طبق معلومات، پس از آن حاجی صاحب تا ۱۰ روز زنده بودند و سپس شهید شدند. إنا لله وإنا إلیه راجعون.
پس از گذشت یک ماه از اسارت، جنازهاش به خانواده او تسلیم داده شد و پیکر این مرد غیور، در ۲۹ ذوالحجهٔ ۱۴۳۸ ه.ق، در قبرستان پلچک منطقهٔ لویمندهٔ ولسوالی نادعلی ولایت هلمند به خاک سپرده شد.
ادامه دارد…
دیدگاهها بسته است.