شهید معلم اول‌گل مجاهد؛ از جوانی تا شهادت

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً دیدگاه این وب‌سایت نیست.

معرفی:

شهید معلم اول‌گل مجاهد در سال ۱۳۴۱ هجری شمسی در ولایت لغمان، ولسوالی قرغه، قریه صواتی به دنیا آمده است. تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب قریه صواتی گذراند، تحصیلات متوسطه را در لیسه عبدالوکیل به پایان رساند و در سال ۱۳۵۶ در لیسه میخانیکی ننگرهار ثبت نام کرد. در سال ۱۳۶۰ با رتبه اول از لیسه میخانیک فارغ التحصیل شد. تحصیلات دینی خود را نزد عمو (کاکای) خود گذرانده است که در مسجدی در جلال آباد، امام بود.

 

شهید اول گل در جوانی برای تحصیل از قریه خارج شد و علاوه بر تحصیل، در فعالیت‌های جهادی نیز تحت رهبری مرحوم مولوی صاحب یونس خالص رحمهالله‌علیه نقش فعالی داشت. با استعداد و دانش خود، پیشرفت زیادی در امور جهادی کرد و ارتباطات جهادی او نه تنها در شرق، بلکه در سایر نقاط کشور نیز گسترش یافت و با رهبران بزرگ جهادی مانند مرحوم مولوی صاحب جلال‌الدین حقانی رحمهالله‌علیه و مرحوم مشر ملا صاحب رحمهالله‌علیه در جهاد مسلحانه همکاری کرد. علاوه بر این، نه تنها به عنوان استاد مجاهدین داخلی شناخته می‌شد، بلکه برای مجاهدین مهاجر نیز راهنما و فردی قابل اعتماد بود و به همین دلیل به او لقب “معلم” داده شد.

 

در سال ۱۳۷۱ پس از پیروزی مجاهدین و فتح ننگرهار، به عنوان قومندان چهارم لیوا منصوب شد. در دوران جنگ‌های داخلی، راه مرحوم خالص بابا را در پیش گرفت و از آن منحرف نشد.

 

در دوران نخست حاکمیت امارت، دوباره به نظام پیوست و با تمام وجود به خدمت پرداخت. او در بخش‌های مختلف تا سقوط امارت و دستگیری‌اش توسط نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۱ میلادی، مأموریت‌های متعددی را انجام داد.

 

نماد وفا و دیانت:

در زندگی شهید معلم اول‌گل مجاهد مراحل مختلفی سپری شده است اما آخرین مرحله‌ زندگی او را بسیار ارزشمند کرده و در تاریخ به عنوان افتخار امت ثبت نموده است، مرحله‌ای بود که او با رهبران مهاجر امت ارتباط جهادی برقرار کرد و با جان خود از آنان محافظت کرد و آن‌ها را از دست نیروهای آمریکایی نجات داد و به مناطق امن انتقال داد. این زمانی بود که حتی برخی از افراد با ایمان قوی نیز در برابر دالرهای آمریکایی تسلیم شدند و برای دستگیری رهبران بزرگ امت تلاش کردند. در این میان، بسیاری از شهید معلم درخواست‌های مکرری برای تسلیم کردن مهمان‌های مهاجر داشتند.

 

شخصیت خوش‌طبع و بی‌ریا:

شهید معلم صاحب طبعی بسیار آرام داشت. هیجان، دست‌وپاچه، عجله و تنگ‌نظری را نمی‌شناخت، همیشه شاداب و پر از معنویت بود. او صاحب روحیه‌ای قوی بود. یکی از دوستانش می‌گوید: همیشه به من توصیه می‌کرد که بدون ضرورت صحبت نکنم ممکن است حرفی در یک مجلس بد نباشد، اما در مجلس دیگر یا در زمان دیگری مشکل‌ساز شود. سعی کن تمرین کنی که حرف‌ها را در دلت نگه داری. دوست او می‌افزاید: این حرف‌ها باعث شد بفهمم که این مرد خیلی دوراندیش است.

 

او همچنین توصیه می‌کرد که هر چیزی را که داریم، حتی اگر در حال حاضر اضافی به نظر برسد، هدر ندهیم چون روزی به کار می‌آید. در این مورد، او همیشه از قومندان خود شهید انجنیر محمود یاد می‌کرد که همیشه همه چیز را در جای مشخصی نگه می‌داشت. او می‌گفت: وقتی ناگهان به چیزی نیاز پیدا می‌کردم، بلافاصله آن را حاضر می‌کرد. او می‌گفت: در زندگی من مثال‌های زیادی وجود دارد که چیزهایی که نگه داشته‌ام، در زمان نیاز به کار آمده‌اند.

 

یکی از دوستان نزدیک او در باره اخلاق خوب وی می‌گوید: وقتی معلم صاحب از دست ما ناراحت می‌شد، شب‌ها دیروقت به اتاق می‌آمد و نمی‌خواست کسی از او ناراحت باشد. برای از بین بردن جو ناراحتی، یک بیت شعر می‌خواند و ما هم با او هم‌نوا می‌شدیم. تا جایی که ساعت‌ها می‌گذشت و دوباره با هم دوست می‌شدیم.

 

حفظ قرآن کریم در زندان:

نظر محمد مطمئن صاحب در کتاب خود “سه زندانی گوانتانامو” به نقل از حاجی محمد نعیم کوچی نوشته است: “برخی از زندانیان در آنجا قرآن کریم را حفظ می‌کردند. آن‌ها پس از نماز به خداوند متعال تضرع و زاری می‌کردند که تا زمانی حفظ قرآن شان کامل نشده، آزاد نشوند. بسیاری از زندانیان در گوانتانامو حافظ قرآن شدند.” شهید معلم اول‌گل مجاهد نیز یکی از این زندانیان بود که در دوران زندان، کلام الله را در سینه خود جای داد. هم‌زندانی‌های او از تلاوت زیاد قرآن توسط معلم صاحب یاد می‌کنند. او همیشه با قرآن نشسته بود.

 

یکی دیگر از ویژگی‌های شهید تقبله‌الله این بود که با علاقه زیاد می‌نوشت. دوست شان می‌گوید: من گاهی ناراحت می‌شدم اما معلم صاحب با اشتیاق نوشته‌های من را نیز می‌نوشت.

 

نامه‌هایی از زندان به فرزندان:

شهید معلم اول‌گل مجاهد پس از انتقال از افغانستان به زندان گوانتانامو، مدت‌ها با خانواده‌اش در ارتباط نبود. سال‌ها بعد، از طریق کمیته بین‌المللی صلیب سرخ، ارتباط او با خانواده‌اش از طریق نامه‌ها برقرار شد. در این مدت، شهید اول گل نامه‌های دردناکی به دختر و پسر کوچک خود نوشته است:

“پس از سلام و احوال‌پرسی!

پسر عزیزم! شما را بسیار به یاد می‌آورم، تو تقریباً نوزاد یک ماه و نیمه بودی که با مادر خود به ملاقات من آمدی. من یک دستمال کوچک زیر سر تو گذاشتم. وقتی شما رفتید، آن دستمال را که اثر سر تو روی آن بود، خراب نکردم و از آن مراقبت می‌نمودم. وقتی تو را روی صندلی گذاشت، ناگهان چشمان خود را باز کردی. من به یک طرف ایستاده بودم و تو به سوی من نگاه می‌کردی. سپس تو را در آغوش گرفتم و هدیه‌ات را دادم.

 

پسر عزیزم! تو می‌دانی خداوند با کسانی که کودکان مردم را از آغوش‌شان می‌گیرند و دستمالی که اثر سر یک کودک معصوم روی آن است را خراب می‌کنند، چه می‌کند؟ بله می‌دانی. اکنون همه مردم می‌دانند. در پایان، سلام مرا به همه اعضای خانواده برسان.”

 

“پس از سلام و احوال‌پرسی!

دختر عزیزم! از این که تو نمره اول هستی بسیار خوشحالم. من همیشه شما را به یاد می‌آورم و به عکس‌های شما نگاه می‌کنم. تو در عکس‌ها بسیار ناراحت به نظر می‌رسی و در یک عکس حفیظ الله کنار تو نشسته است. او بسیار ناراحت و غمگین به نظر می‌رسد و از چهره‌اش مشخص است که به خاطر پدر زندانی‌اش ناراحت است و تو نیز. اما آن روز نزدیک است که چهره‌های غمگین به چهره‌های شاد تبدیل شوند و پس از هر سختی، آسانی باشد. دیگر چیزی ندارم. خداوند حافظ و یاور شما باشد.”

 

پیش‌بینی شهید:

در زندان گوانتانامو، محققان آمریکایی از شهید اول‌گل تحقیق می‌کردند. در این زمان، صدای او بلند می‌شود و اول‌گل مجاهد خطاب به اشغال‌گر می‌گوید: “اگر فکر می‌کنید که در افغانستان موفق خواهید شد، این یک رویا و خیال است. شما هرگز آنجا موفق نخواهید شد.” بله! اراده شهید و طبیعت مبارزه مردم افغانستان برای او آشکار بود. او می‌دانست که با یاری خداوند، حق پیروز خواهد شد و باطل شکست خواهد خورد.

 

حادثه شهادت؛ رفتار آمریکایی‌ها در زمان سکرات مرگ و واکنش سایر زندانیان در گوانتانامو:

بخش جاری نوشته از قول زندانی آزادشده از زندان گوانتانامو (حاجی صاحب ولی محمد) به شما حکایت می‌شود:

حاجی صاحب می‌گوید که شهید معلم اول‌گل مجاهد قبل از شهادت در بلاکی از زندان گوانتانامو زندانی بود. او در طبقه دوم این بلاک روی دستگاه دویدن برای ورزش مشغول بود که ناگهان بی‌هوش به زمین افتاد و بی‌حرکت ماند. نگهبانان بلاک دست‌ها و پاهای شهید معلم صاحب را حتی در حالت بی‌هوشی نیز بستند و او را به طبقه پایین منتقل کردند. پس از مدتی به هوش آمد و خواست به دستشویی برود، اما دشمن ظالم حتی در این حالت نیز دست‌بندهایش را باز نکرد. پس از مدتی که در دستشویی بود، صدای افتادن جسم بزرگی شنیده شد. وقتی نگاه کردند، شهید معلم صاحب دوباره بی‌هوش روی زمین افتاده بود. نگهبانان بلاک او را با دست‌ها و پاهای بسته به کلینیک زندان گوانتانامو منتقل کردند.

 

همه زندانیان زندان با دیدن این وضعیت، فریاد و غوغا به پا کردند که بر سر معلم صاحب چه آمده است؟ دشمن وحشی از نعره‌های تکبیر قهرمانان امت اسلامی می‌ترسد و وحشت می‌کند. به‌هر حال؛ پس از دو شب و روز، خبر غم‌انگیز و ترسناکی در زندان شنیده شد که همه دوستان شهید معلم از شنیدن آن می‌ترسیدند.

 

مسئول بلاک خبر شهادت شهید معلم را به دوستان او می‌دهد. با این خبر، دوستان شهید معلم اول‌گل و زندانیان مظلوم مسلمان از سراسر جهان به فریاد، گریه و غم می‌افتند. چند شب و روز موج غم، اندوه، گریه و فریاد در تمام بلاک‌های زندان بزرگ گوانتانامو حاکم بود. زندانیان غذا و آب نمی‌خوردند. چند شب پس از شهادت، شهید معلم در خواب به بسیاری از مظلومان زندان ظاهر می‌شود و به آن‌ها اطمینان می‌دهد که به هدفی که برایش زندگی کرده بود، رسیده است. او به دوستان خود می‌گوید: دیگر برای من غمگین نباشید، من اینجا بسیار راحت و آرام هستم.

 

صبح آن روز، همه زندانیان خواب مشابهی را با هم به اشتراک گذاشتند. گویی زندانیان غم و اندوه از دست دادن دوست شهیدشان را کم کرده و دست‌های دعا به سوی خدا بلند می‌کنند.

 

مراسم تشییع شهید:

این قهرمان امت در دوم فبروری ۲۰۱۱ میلادی به مقام شهادت رسید. پیکر او پس از یک هفته تأخیر در کابل به خانواده‌اش تحویل داده شد و مراسم تشییع او در جلال آباد، در خانواده مولوی صاحب خالص برگزار شد که با حضور گسترده مردم از داخل و خارج کشور همراه بود.

 

امروز چهاردهمین سالگرد شهادت این انسان بزرگ است. تاریخ مذکور زمانی فرا رسیده است که کشور در آستانه استقلال قرار دارد و خون شهیدانی مانند شهید معلم اول‌گل رنگ گرفته است اما…

هنوز راه زیادی برای تحقق آرمان‌های شهدا باقی است. راهی که در آن کشور عزیزمان به یک نظام اسلامی کامل تبدیل شود و الگوی جهان گردد.

انا لله و انا الیه راجعون

روح شان شاد و یاد شان گرامی باد!

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یادداشت: در این نوشته از منابع زیر استفاده شده است:

۱_: نوشته‌های دوکتور لطف الله خیرخواه درباره شخصیت و زندگی شهید معلم اول‌گل؛

۲_: کتاب “سه زندانی گوانتانامو” نوشته نظر محمد مطمئن؛

۳_: اطلاعات جمع‌آوری شده از هم‌زندانی‌ها و دوستان نزدیک شهید؛

۴_: استفاده از برخی کلیپ‌های ویدیویی.