سلسله هم‌رکاب سپاهیان راه جهاد/ بخش چهاردهم

نیروهای دشمن که از مرکز ولسوالی چهارسده (کمرک) طرف قریهٔ بندخفک حرکت کرده بودند، عساکر وحشی به‌شمول اربکی‌های کرایه‌شده، جهت مصروف ساختن مجاهدین خود را به قریهٔ «خونیه» ولسوالی چهارسده رساندند تا کم‌بودن تعداد مجاهدین را غنیمت شمرده و برندهٔ نبرد شوند

صبح روز پنج‌شنبه پایان خزان ۱۳۹۳ ه‍.ش، بود. همهٔ طلاب مدرسه «منبع‌العلوم چهارسده» بعد از صرف چای صبح، منتظر حضور اساتید بودیم تا درس‌ها را شروع کنیم. در همین هنگام خبر رسید که یک کاروان بزرگ دولت اجیر، از مرکز ولایت غور،‌ راهی ولسوالی چهارسدهٔ این ولایت شده است، و از ولسوالی هم قرار است نیرو‌های دشمن به استقبال کاروان مذکور تا قریهٔ بندخفک بیایند. تعدادی از مجاهدین به محض شنیدن این خبر فوراً عازم بندخفک شده و سرک را ماین‌گذاری کردند و همان‌جا جلوی کاروان کمین گرفتند.

 

نیروهای دشمن که از مرکز ولسوالی چهارسده (کمرک) طرف قریهٔ بندخفک حرکت کرده بودند، عساکر وحشی به‌شمول اربکی‌های کرایه‌شده، جهت مصروف ساختن مجاهدین خود را به قریهٔ «خونیه» ولسوالی چهارسده رساندند تا کم‌بودن تعداد مجاهدین را غنیمت شمرده و برندهٔ نبرد شوند، و در نتیجه کاروان دولت عبور کرده و به ولسوالی چهارسده برسد؛ ولی مجاهدین با وجود اینکه کم بودند، توانستند که هم جلوی کاروان دشمن را در بندخفک بگیرند و هم نیروهای ولسوالی چهارسده را در قریهٔ «خونیهٔ» آن ولسوالی شکست دهند.

 

هم‌زمان در دو موقعیت -بندخفک و قریهٔ خونیه- جنگ شعله‌ور شده و شدت گرفت، و ما هم از مدرسه سمت قریهٔ خونیه حرکت کردیم. در راه صدای تیر به گوش می‌رسید این حاکی از یک جنگ شدید بود. خلاصه با وجود اینکه پیاده بودیم، در وقت شدت جنگ، خود را در موقعیت «تاوه‌ها» در خط اول جنگ به مجاهدین رساندیم.

 

نیروهای دشمن داخل قریهٔ «خونیه» قرار داشتند و مجاهدین از بالا و پایین قریه، بر دشمن حمله کردند.

 

از طرف راه «تگاب زرد‌آلوها» که «شهید گل‌احمد خالد» با مجاهدین همرایش تعرض نمود، تانک‌ها و رینجرهای دشمن به‌شمول اربکی‌ها راه فرار را در پیش گرفتند، و ما که همراه «حاجی عبدالصمد خالد» در طرف تنگ قریهٔ خونیه سنگر گرفته بودیم نیز به سمت دشمن تعرض نمودیم. «حاجی عبدالصمد خالد» راکت‌چی بود و من گلوله‌های راکت را برایش حمل می‌کردم.

 

راکت‌هایی که از سوی «شهید گل‌احمد خالد» به طرف دشمن شلیک شدند، با اصابت به یک رینجر منجر به آتش‌گرفتن آن شدند، و پس از آن رینجر آتش‌گرفته را پشت تانک بسته و کشیدند. دشمن بعد از آن به صورت کامل از قریهٔ خونیه بیرون شده و به‌سوی مرکز ولسوالی چهارسده -کمرک- فرار کرد.

 

بعد از آن، مجاهدین به همراه موترسایکل‌های‌شان دنبال نیروهای دشمن افتادند، و دشمن آن‌قدر وحشت‌زده شده بود که با تانک‌هایش از دست موترسایکل‌های مجاهدین داشت فرار می‌کرد.

 

این در‌ واقع نصرت خداوند متعال برای مجاهدین امارت اسلامی بود که برای رضایت ذات اقدسش تمام هستی خود را دودستی تقدیم راه جهاد کرده بودند و با دل‌هایی آکنده از عشق سنگر و شهادت، با اخلاص کامل رهسپار میدان مبارزه می‌شدند، در حالی که تجهیزات مجاهدین در برابر تجهیزات دشمن ذره‌ای هم به حساب نمی‌آمدند؛ اما نصرت الهی محقق گشته و مدال موفقیت همواره بر گردن مجاهدین آویخته می‌شد.