نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
خزانِ ۱۳۹۳ ه.ش بود که در مدرسهٔ «منبعالعلوم چهارسده» واقع در قریهٔ خفک ولسوالی چهارسدهٔ ولایت غور مشغول درس بودیم. در مدرسه مذکور از اساتید گرفته تا شاگردها همه مجاهد بودند و بیشتر طلاب آن از مناطقی بودند که هنوز رژیم مزدور غرب در آنجا حاکم بود، و طلابی که عاشق جهاد بودند مناطق خود را ترک کرده و به مدرسه آمده بودند تا از راه جهاد و مبارزه روزی بتوانند منطقه و کشور خود را از زیر یوغ استعمار و مزدوران آن آزاد سازند.
مدرسهٔ «منبعالعلوم چهارسدهٔ» نه تنها یک مرکز علمی بود، بلکه قرارگاه و مرکز جهاد در آن ولسوالی و پناگاه طلاب مهاجر نیز به شمار میرفت. دشمن از این مدرسه خیلی هراس داشت و همیشه در پی آن بود که هر طور شده مدرسه را به همراه اساتید و شاگردانش از جلوی خود بردارد، و همواره در تلاش این بود که این مرکز علمی و جهادی را نابود سازد؛ چون وجود آن مدرسه با طلابی که همه مشتاق جنت و عاشق شهادت بودند، تهدید بزرگی برای دشمن بود که میتوان گفت خواب راحت را از چشمان عساکر اجیرشده، ربوده بود.
در آن مدرسه معمولا صبحها توسط حاجی مولوی نیکمحمد حذیفه، درس تفسیر و سیرت پیامبر خوانده میشد، و سپس درسهای دیگر توسط سایر اساتید تدریس میشدند.
روز پنجشنبه بود که در مخابرهها سروصدا بلند شد که کاروانِ دشمن از طرف مرکز ولایت غور حرکت نموده و از مسیر بندخفک بهسوی ولسوالی چهارسده روان است.
لحظاتی از این خبر نگذشته بود که صدای موترسایکل به گوشم رسید و از اتاق بیرون شدم. دیدم یکی از مجاهدین به نام مبشر است که با موترسایکل چندتا ماین آورده. وی از من از خواست تا با او کمک کرده و ماینها را از موترسایکل پایین بیاوریم و داخل اتاق بگذاریم، و این کار را کردیم.
مبشر تختههای ماینها را با چسپ میپیچید تا سیمها در زمین نمناک اتصال نکنند، و بعد از اینکه از ماینها مطمئن شدیم، دوباره آنها را از اتاق بیرون کرده و بر موترسایکل گذاشتیم، و مبشر طرف بندخفک حرکت نمود و ماینها را قبل از رسیدن کاروان دشمن، در مسیرشان در موقعیت بندخفک، کار گذاشت.
مجاهدین امارت اسلامی با وجود اینکه تعدادشان کم بود، و از لحاظ تسلیحاتی نیز در ضعف قرار داشتند، جلوی کاروان دشمن تا دندان مسلح را در موقعیت بندخفک گرفتند و جنگ به شدت در گرفت. دشمن خیلی تلاش کرد تا جلو برود؛ ولی تلاشش بیفایده بود، و به قدری در تنگاه قرار گرفته بود که هم از مرکز ولایت غور و هم از ولسوالی، نیروی کمکی خواسته بود.
با وجود اینکه نیروی زمینی آن کاروان به دهها تانک زرهای، رینجر و صدها نیروی تعلیمدیده میرسید، باز هم در مقابل چند طالب مجاهد تاب مقابله نیاورده و روحیهٔ خود را از دست داه بودند.
مدتی بعد از آن جنگ، حاجی مولوی نیکمحمد حذیفه -حفظهالله- در مجلس فرمودند: با وجود اینکه ما در آن جنگ سیزدهنفر بیش نبودیم؛ اما آنقدر بر دشمن ضربه وارد کردیم که دشمن گمان میکرد که مجاهدین امارت اسلامی در آن جنگ چندین برابر کاروان رژیم مزدور است.
ادامه دارد…
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.