سلسله هم‌رکاب سپاهیان راه جهاد/ بخش دوازدهم

به محض ورود موتر حامل پیکر «شهید مخلص» به قریه، خورد و بزرگ سراسیمه و بی‌قرار اطراف موتر را گریه‌کنان احاطه کرده و موتر را تا جلوی خانهٔ شهید، همراهی نمودند تا اینکه شهید توسط مجاهدن از موتر پایین آورده شد، تا برای آخرین‌بار اقارب وی چهرهٔ پرخونش را مشاهده کنند.

آوازهٔ شهادت «قاری احمدشاه مخلص» بین مجاهدین پخش شد و این غمگین‌ترین خبری بود که شنیدم و تا هنوز که آن را به یاد می‌آورم، مغزم می‌سوزد و در دلم احساس درد شدید می‌کنم. در حقیقت ازدست‌دادن شخصیتی همچون «شهید مخلص» ضایعهٔ بزرگی برای ملت و مجاهدین بود. روز دهم جوزای ۱۳۹۳ ه‍.ش، روزی که «قاری احمدشاه مخلص» به شهادت رسید، چنان جان‌کاه و غم‌انگیز بود که بی‌اختیار اشک از چشم‌ها سرازیر می‌گشت و فریاد یاران فضا را پُر کرده بود.

 

ریش‌سفیدان پیکر گل‌گون شهید مخلص را از چنگ عساکر وحشی و مزدور آمریکا تحویل گرفتند و از موقعیت «بندخفک» طرف منطقهٔ «غلمین» آوردند. موتری که پیکر «شهید مخلص» در آن قرار داشت با تعداد زیادی از موترسایکل‌های مجاهدین وارد منطقهٔ «غلمین» شد و آن روز انگار بر سر مجاهدین ما قیامت برپا شده بود و غم بر فضای «غلمین» کاملاً حاکم گشته و خوشحالی جایش را به غم داده و از آن‌جا رخت سفر بسته بود.

 

به محض ورود موتر حامل پیکر «شهید مخلص» به قریه، خورد و بزرگ سراسیمه و بی‌قرار اطراف موتر را گریه‌کنان احاطه کرده و موتر را تا جلوی خانهٔ شهید، همراهی نمودند تا اینکه شهید توسط مجاهدن از موتر پایین آورده شد، تا برای آخرین‌بار اقارب وی چهرهٔ پرخونش را مشاهده کنند.

 

بستگان شهید به نوبت جلو می‌رفتند و وی را از نزدیک می‌دیدند تا اینکه وقت ادای نماز جنازه فرارسید و شهید را از خانه برداشته و در تابوت مسجد حمل کردند. در آن‌جا باری دیگر فرزندان شهید حاضر شدند تا برای آخرین‌بار چهره خون‌آلود، گل‌مانند و پُرخون شهید را ببینند و با وی وداع کنند. جگرگوشه‌های نازنین شهید مخلص در حالی که غبار غم بر چهره‌های‌شان نمایان بود اطراف تابوت پدر شهید خود گرد آمدند و بر صورت و ریش وی، دست می‌کشیدند و با چشمان پُر از اشک، چهرهٔ گل‌رنگش را مشاهده می‌نمودند. بغض در گلوهای‌شان گیر کرده بود و اجازه نمی‌داد تا فریاد برآورند و فقط می‌گفتند: خوش‌ به حالت پدر! الله متعال شهادتت را قبول کند!

 

آن روز تنها فرزندان «شهید مخلص» یتیم نشدند، بلکه مجاهدین نیز بی‌سرپرست ماندند و این‌بار برای همیشه رهبر دل‌سوز خود «مخلص» را از دست دادند و قافلهٔ مجاهدین یتیم گشت. در آن لحظه مجاهدین و علما در مورد فضیلت شهید و شهادت به ایراد سخن پرداختند و شهادت شهید مخلص را به بازماندگان وی تبریک می‌گفتند، و بعد از سخنرانی علما، بلافاصله نماز جنازه شهید ادا شد و سپس در یازدهم جوزای ۱۳۹۳ ه‍.ش، در مقبرهٔ پایان تگاب غلمین به خاک سپرده شد. همه مردم بعد از خاک‌سپاری شهید برگشتند، فقط من ماندم و خطاب به شهید خفته در لحد چنین می‌گفتم:

 

رفتی شهید و بی تو من دیوانه شدم

از خـود بیگانه و سـاکن ویرانه شـدم

در آغـوش لحد آرام گرفتی تو رهبرم

مـن در غـم جـدایی تـو زولانـه شـدم

کشت من را انـدوه فراقت ای وای

ذوالفقار دورِ شمع شهید پروانه شدم

 

لحظاتی بالای مقبرهٔ رهبرم اشک ریختم و با دلی پُر از غم و اندوه سوی خانه برگشتم. متصل بعد از خاک‌سپاری شهید مخلص مجاهدین به این فکر افتادند که حالا باید جانشین ایشان را انتخاب کنیم و با او بیعت کرده و به جهاد و مبارزهٔ خود ادامه دهیم. مشورهٔ مجاهدین با یک گردهمایی بر این شد که «ملا حسام‌الدین منصور» جانشین شهید مخلص باشد و از این به بعد عهده‌دار رهبری مجاهدین گردد و سپس مجاهدین با او بیعت کرده و در راه جهاد از وی اطاعت می‌نمودند.

 

ادامه دارد…