نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
جامعه، کشور و ملتی که در تاریکیها راه میپیماید و با انواع گرفتاریها، بدبختیها و ناملایمات مواجه است و از سوی دیگر تحت تهاجم فیزیکی، فکری، اقتصادی و سیاسی مستبدانهٔ بینالمللی قرار داشته باشد، در چنین زمان حساسی برای این ملت و جامعهٔ مسلمان وجود علمای بیدار، مفکر، فهیم، جهادی و ربانی یک ضرورت حیاتی […]
جامعه، کشور و ملتی که در تاریکیها راه میپیماید و با انواع گرفتاریها، بدبختیها و ناملایمات مواجه است و از سوی دیگر تحت تهاجم فیزیکی، فکری، اقتصادی و سیاسی مستبدانهٔ بینالمللی قرار داشته باشد، در چنین زمان حساسی برای این ملت و جامعهٔ مسلمان وجود علمای بیدار، مفکر، فهیم، جهادی و ربانی یک ضرورت حیاتی است و فقدان آنان قطعاً از دستدادن روح و حیات معنوی آن جامعه و ملت است. شهید سعید شیخالحدیث و التفسیر خلیفه محمدعمر جان آخندزاده «تقبلهالله» از علمای برجستهٔ کشور بود که ملت را با شهامت، متانت، صداقت و شجاعت به سوی علم، عرفان و مبارزه علیه طاغوت رهبری نمود و هیچ حادثه و مصیبتی او را از مسیرش منحرف و منصرف نکرد، و هرگز در برابر ظلم و ستم تسلیم نشد. وی در شرایطی مشعل هدایت و معرفت برای این ملت بود که کشور با اشغال فیزیکی، سیاسی و فکری طاغوت جهانی روبهرو بود.
شهید شیخ صاحب -تقبلهالله- اگر از یکسو علوم دین را توسط درس و تدریس به مسلمانان ابلاغ مینمود و از طریق حلقات روحانی بر تقوی، دیانت و اخلاص آنان میکوشید از سوی دیگر با مجالس اجتماعی، سخنرانیها و سیمینارها به آنان درسهای ایثار، شجاعت و فداکاری تلقین مینمود و در وظیفهٔ مقدس بهدستآوردن استقلال کشور و تنفیذ شریعت از هیچگونه فداکاری دریغ نورزید و در این راه مقدس خون پاک و روح خود را تسلیم پروردگار نمود.
تولد و تحصیل: نام ایشان، محمدعمر بود. چون ایشان از کودکی فردی بسیار صالح بود، مادرش وی را محمدعمر جان صدا میکرد. وی فرزند ارشد استاد کل، مرحوم علامه عنایتالله صاحب، معروف به غبرگی آخندزاده، و نوهٔ مرحوم حضرت مولانا عبدالرزاق صاحب بود. ایشان در سال ۱۳۴۴ ه.ش، در قریهٔ غبرگی از توابع ولسوالی شاجوی ولایت زابل، در یک خانوادهٔ علمپرور و متدین، دیده به جهان گشود.
چون خاندان شیخ صاحب از قرنها به عنوان خانوادهای همگام با تقوی، علم، جهاد و تدریس معروف بود، وی تحصیلات اولیهٔ خود را در خانهٔ خود، نزد شاگردان والد گرامیشان آغاز کرد؛ اما زمانی که انقلاب وحشیانهٔ ثور رخ داد و حکمرانی کمونیستها بر افغانستان آغاز شد، مدارس و مراکز دینی تعطیل شدند، شیخ صاحب نزد پدر مرحوم خویش شروع به تعلیم کرد تا اینکه در سال ۱۴۰۴ ه.ق، موافق با ۱۳۶۲ ه.ش، مجبور به مهاجرت به پاکستان شد. پس از آن، سلسلهٔ تحصیلات فنون مروجه را در مدارس مختلف سرزمین هجرت به پایان رساند، و سرانجام در سال ۱۴۱۱ ه.ق، مطابق با ۱۳۶۹ ه.ش، از درس حدیث فارغالتحصیل شد.
درس و تدریس: شهید شیخ صاحب -تقبلهالله- به درس و تدریس علاقه، اخلاص و توجه خاصی داشت. حاصل همین اخلاص و توانایی خاصش بود که در سنین بسیار کمی افراد برجسته و ممتاز زیادی را تربیت کرد و علمش به حدی عامالمنفعه گشت که در هر ولایت، ولسوالی و قریهٔ افغانستان، شاگرد داشت و تا حد زیادی همهٔ آنها به خدمات شایستهای مصروف بودند. ایشان متصل پس از فارغالتحصیلی به خدمت مقدس تدریس مشغول شد. او تدریس را نوعی عبادت میدانست و به همین دلیل به بزرگی و کوچکی کتاب و تعداد شاگردان اهمیت نمیداد. وی در ابتدا تدریس را با عشق و صمیمیت فراوانی در مدارس کوچک از کتابهای کوچک شروع نمود تا اینکه از خانه خارج شد و در مدرسه با طلاب زندگی میکرد. ایشان مشکلات اقتصادی، سختیها و سفرهای زیادی را تحمل نمود؛ اما پس از فراغت تا زمان شهادت، هرگز به درس و تدریس، بیاعتنایی نکرد.
از آنجایی که شیخ صاحب بر کتابها تسلط کامل داشت و دارای زبانی شیوا و اخلاص زیادی بود، در مدتزمان کوتاهی به شهرت رسید و باهوشترین و با استعدادترین طلاب منطقه به حلقات تدریسش حاضر میشدند و ایشان مرکز توجه جامعات و مدارس بزرگ محله قرار گرفتند. جامعهٔ دارالعلوم هاشمیه (مدرسهٔ عبدالخالق آغا) در آن زمان بزرگترین جامعهٔ منطقه بود، که شیخ صاحب در این مدرسه، به حیث استاد بزرگ منصوب گشت و در آنجا به مدت دوازده سال، هزاران طالب را تربیت کرد.
تفسیر قرآن کریم: حضرت شیخ صاحب هرگز فرصت را از دست نمیداد و هرگاه از تدریس فنون فارغ میشد در ایام تعطیلات دورهٔ تفسیر قرآن کریم را آغاز میکرد و حدود ۱۵ سال به صورت مداوم در دورههای تفسیر قرآن کریم، مشغول تدریس بود. روش شهید شیخ -تقبلهالله- در تفسیر، بسیار عامفهم و آسان بود و وی بهجای نکات ریز تفسیری، به پیامهای اصلاحی قرآن کریم توجه بیشتری داشت، به همین دلیل در کنار طلاب علوم دینی، عموم مسلمانان نیز از تعلیمات دینیشان بهرهمند میشدند.
علت تدریس در جامعهٔ نورالمدارس: حضرت شیخ صاحب خلیفهٔ مجاز شیخالمشایخ،کستم خلیفه صاحب بود و حضرت خلیفه وی را خیلی دوست داشت و نسبت به آن دلسوز بود، و گاهی به خانهاش تشریف میآورد. خلیفه صاحب قبل از مرگ خود به شهید شیخ صاحب توصیه کرده بود که از نورالمدارس، مدرسهٔ نوساز ایشان مراقبت کند. زمانی که مرحوم خلیفه صاحب از دنیا رفت، شهید شیخ صاحب، بهخاطر اینکه در مدرسهٔ خلیفه صاحب تدریس کند، از جامعهٔ هاشمیه استعفا داد. علیرغم اینکه جامعهٔ هاشمیه به منزل شهید شیخ صاحب نزدیک بود، و وضعیت اقتصادی ایشان نیز خوب بود و هزاران طلبه داشت، اما بازهم بهخاطر توصیهٔ مرحوم خلیفه صاحب استعفا داد و در مدرسهٔ نورالمدارس به تدریس پرداخت. ایشان هر روز حدود ۱۰ کیلومتر راه را با موتورسیکلت خود در زمستان سرد و تابستان گرم طی مینمود تا اینکه در یک حادثهٔ رانندگی، پایشان شکست. هنگام مجروحیت و بیماری که رفتوآمد برایشان دشوار بود، وی در مدرسه سکونت گزید و سپس از طرف مدرسه برایشان موتر کوچکی خریده شد.
دورهٔ حدیث: شیخ صاحب به محض رفتن به جامعهٔ نورالمدارس، مشغول به خدمت احادیث شد و تمام کتابهای حدیث (دورهٔ کلان) را به تنهایی تدریس مینمود. پس از فارغشدن از درسهای دورهٔ کبری به تدریس کتابهای دورهٔ خورد (موقوفعلیه) میپرداخت و این روند نزدیک به ده سال به طول انجامید. با رویکارآمدن امارت اسلامی در افغانستان، حضرت شیخ صاحب به درخواست خاص حضرت امیرالمؤمنین -حفظهالله- به قندهار فراخوانده شد و در آنجا به عنوان استاد حدیث در مدرسهٔ جهادی (مدرسهای که والد محترم شهید شیخ صاحب -تقبلهالله- در دورهٔ سابق امارت اسلامی در آنجا استاد بود) گماشته شد که تا سال شهادت خود، احادیث پاک پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوسلم- را به هزاران تن از طلاب دورهٔ خورد و کلان تدریس مینمود.
تصوف و طریقت: این سخن خیلی واضح و روشن است که علمای تصوف و طریقت میتوانند در کنار خودسازی، جامعه و امت را به نحو احسن و مؤثری اصلاح کنند. با توجه به این حقیقت، پیشوای مذهب ما حضرت امام ابوحنیفه -رحمهالله- به گذراندن دو سال در کنار مرشد خود افتخار میکند و همین امر را عامل اصلی موفقیت خود میداند. شهید شیخ صاحب در علوم ظاهری دست بالایی داشت و در کنار تعلیم و ترویج علوم ظاهری، زحمات فراوانی در علم تصوف نیز متحمل شد.
ایشان با حضرت شیخالمشایخ معروف به خلیفه کستم صاحب بیعت کرده بود و حدود ۱۶ سال پیش از سوی مرشد خویش به خلافت مشرف شد. ایشان از سایر خلفا متمایز بود؛ زیرا مرشدش به مسجد خود ایشان تشریف آورده و دستار خلافتش را بست. برکت عرفان در هر عمل حضرت شیخ صاحب سرایت کرده بود. کسانی که با او زیستهاند خوب میدانند که شیخ صاحب چهقدر نیت پاک، للهیت، اخلاص، زهد و تقوی داشت، و توجه کامل به خداوند متعال در هر زمان و نادیدهگرفتن و دوری از وابستگی و تکیه بر انسانها، معمول ایشان بود. بعدها صدها نفر از طلاب، مجاهدان و عموم مسلمانان متدین با شهید شیخ صاحب -تقبلهالله- بیعت کردند و تلاش شهید شیخ صاحب این بود که رابطهای اصلاحی بین مردم ایجاد کند تا عملنمودن به دین برایشان آسان شود.
تلاشهای اصلاح جامعه: شهید شیخ صاحب -تقبلهالله- در کنار اصلاح طلاب و علمای دین، به اصلاح عموم مسلمانان نیز توجه کامل داشت. خداوند متعال به ایشان توانایی عجیب و غریبی در سخنرانی بخشیده بود و ایشان زبان سلیس، روان و مؤثری داشت. اکثراً مردم را تحت عنوان سیرت نبوی در جلسات گوناگونی گردهم جمع مینمود و آنها را با سیرت، زندگی اجتماعی، اخلاق و شیوهٔ برخورد رسول اکرم -صلیاللهعلیهوسلم- آشنا میکرد.
اگر مراسم نماز جنازه و فاتحهٔ شهیدی میبود، هر جایی که میبود، حاضر میشد و در آنجا علاوه بر تسلیتگفتن به خانواده و بازماندگان شهید، جهت زندهنگهداشتن روحیهٔ جهاد در میان مسلمانان، به ایراد سخن میپرداخت. وی علاوه بر این، برای مجاهدین نظامی سمینارهایی ترتیب میداد تا احکام جهاد و سیاست امارت اسلامی را به آنها آموزش دهد و در آنجا روشهای مبارزهٔ مسلحانهٔ امارت اسلامی و اصول و اخلاق نظامی را برای آنها توضیح میداد. به گفتهٔ برخی از قوماندانان شرکتکننده در سیمینارها، شهید شیخ صاحب در سمینار تاکید بیشتر بر این داشت که با هموطنان باید نرم و صمیمانه رفتار شود و از اذیت و آزار بیمورد آنها پرهیز شود.
تلاش ایشان برای اصلاح ملت تا این سطح محدود نبود. روزگاری عالم فقید علامه ذاکری صاحب -رحمهالله- مهمان حضرت شیخ صاحب بود که ایشان یادآور شدند که ما مدیون لطف و محبت مردم عوام هستیم؛ زیرا تمام فعالیتهای دینی ما با حمایت مالی آنها انجام میشود. مدارس، مساجد، خانقاهها، جهاد و … به برکت حمایت مالی آنها در حال اجراءاند؛ اما ما هنوز مهمترین و اساسیترین فریضه (نماز) را به این افراد آموزش ندادهایم. در این زمینه باید به کار عملی توجه نماییم.
وی در شروع کار طرحی به او ارائه کرد که هر امامی باید در مسجد خود به نمازگزاران نماز را تعلیم دهد. ذاکری صاحب -رحمهالله- این پیشنهاد را پذیرفت و برای این کار طرزالعمل ساخت. سپس به مساجد رفتند و در هر مسجد، اول سخنرانی کرده و سپس به امام جماعت وظیفه میسپردند که به اهل قریه نماز و مسایل آن را تعلیم دهد. این کار نتایج بسیار خوبی داد، افراد زیادی نماز را یاد گرفتند و اکثر جوانان همراه با تعلیم نماز به آموزش قرآن کریم نیز پرداختند.
تلاش اتحاد حضرت شیخ صاحب از طرفداران وحدت مسلمانان و مخالف سرسخت اختلاف بود. از مناظرههای بیجا و اختلافات علما بر مسایل فرعی زیاد بد میبرد، همیشه به علمای تازهفارغالتحصیلشده از رشته دورهٔ حدیث توصیه میکرد که جوانان جدید علاقهٔ زیادی به بحث و مناظره دارند، مواظب باشید، وارد این باتلاق نشوید، بلکه به جای آن در اصلاح مردم بکوشید، نماز و احکام شرعی را به مسلمانان عوام تعلیم دهید.
هنگامی که برخی از اشرار سعی در ایجاد اختلافات در صفوف پاک و متحد امارت اسلامی داشتند، حضرت شیخ صاحب به میدان آمد و با جسارت و شجاعت شعارهای آنان را بدبو خواند و مسلمانان را از افتادن در دامهای آنان نجات داد. علاوه بر این، زمانی برخی از علمای مشهور بر سر مسایل جزیی اختلاف و دودستگی داشتند. حضرت شیخ صاحب که بسیار ناراحت بود آنها را یکجا نمود و سعی کرد آنها را فهمانده و مانعشان شود؛ اما چون جلوی آنها گرفته نشد، بحث را تا پیش بزرگان کشاند که در نتیجه، آن افراد از هر گونه سخنرانیها و مناظرههای بیهوده منع شدند.
در کنار تلاش برای اتحاد و اتفاق علما، حضرت شیخ صاحب نقش برجستهای در اتحاد و اتفاق عموم مسلمانان نیز داشت. اختلافات خانوادگی و قومی بسیاری از مردم را حل کرده و دشمنی و شرارتشان را به اتحاد، برادری و اخوت تبدیل نمود.
مسئولیتهای وی در امارت اسلامی: دلیل اصلی تمام ناخوشایندیهایی که برای مسلمانان، مخصوصا برای افغانها رخ داده است، اختلافات و بیاتفاقیهای داخلی بوده است. به همین دلیل تلاشهای اساسی طاغوت در افغانستان، برای ایجاد اختلاف بود؛ اما خوشبختانه امارت اسلامی به فضل و کرم پروردگار متوجه شد که وحدت رمز موفقیت است، و از همین رو بر عوامل وحدت تمرکز داشت.
این یک واقعیت روشن است که رهبران و راهنمایان جامعهٔ ما علمای کرام هستند، بناءً امارت اسلامی در مناسبتهای مختلف برای اتحاد علما تلاش ورزیده است، زیرا اتحاد مردمی با اتحاد علما ارتباط مستقیمی دارد؛ اما مؤثرترین مورد در این جریان، گردهمایی علماء تحت عنوان “مجالس فقهی” بوده است. از آنجایی که متحدنمودن علما برای کسی ممکن است که استاد کل و عالم مشهور باشد، حضرت شیخ -تقبلهالله- زمانی ریاست سه شورای فقهی را برعهده داشت. وی در «مجلس فقهی محله» و «مجلس مرکزی شاحوی» مسئولیت ریاست و در «مجلس عمومی مرکزی» مسئولیت نیابت ریاست را به عهده داشت که با اخلاص و استقامت فراوان، مشغول به انجام مسئولیتهایش بود.
شیخ شهید -رحمهالله- علاوه بر مسئولیت تدریس، امامت، خطابت و رهبری سه مجلس فقهی، یک مسئولیت سنگین دیگری نیز به عهده داشت، و آن «عضویت در هیئت تفحص» بود. ارزش و اهمیت این مسئولیت را از آنجا میتوان دریافت که مقام رهبری -حفظهالله- آن را به خود مربوط نموده بود و هنوز نیز همینگونه است.
خلاصه اینکه حضرت شیخ شهید -رحمهالله- در امارت اسلامی مسئولیتهای مهم و سنگینی را انجام داده است که میتوان آن را از دلایل اصلی موفقیت امارت اسلامی نامید، یعنی در مجموع وحدت را به امارت اسلامی بخشیده است. خداوند زحماتشان را قبول کند. آمین
شهادت:
حضرت شیخ صاحب به همان اندازهای که نسبت به مسلمانان دلسوز و مهربان بود، به همان اندازه نسبت به کفار اشغالگر و پیروان آنان سختگیر و متشدد بود و کاملا به صفت “رحماء بینهم” و “أشداء علی الکفار” متصف بود. ایشان همانگونه که در جهاد عملی علیه کمونیستها شرکت داشت، به همین روش از روز اول با قلم، زبان و اندیشهٔ خود به مبارزه مستمر و مؤثری علیه صلیبیان کافر پرداخت. چون وی تمام زندگی خود را وقف خدمت به دین خدا کرده بود، به گفتهٔ دوستان بسیار نزدیکش، وی همواره در دعاهای خود از بارگاه خداوند متعال، خواستار شهادت بود.
سرانجام وی در ۱۴۰۳/۱/۳۰ ه.ش، پس از ادای نماز جماعت، طی حملهٔ ناجوانمردانهٔ دشمنان دین و دیار، با زبان روزه (روزهٔ مسنون شوال) جام شهادت را نوشید.
إنا لله وإنا إلیه راجعون.
مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری:
رحلت حضرت شیخ صاحب نه تنها در خانوادهٔ ایشان بلکه در سراسر کشور نوعی تأثیر و اندوه برجای گذاشت. خبر شهادت وی در قالب یک فاجعه و حادثهٔ بزرگ منتشر شد. پیکر مبارکشان به دستور مقام رهبری با هلیکوپتر مخصوص از محل شهادت به زادگاهش منتقل شد. نماز جنازهٔ ایشان در ولسوالی شاجوی ولایت زابل به امامت مفتی فضلالله فاضل، فرزند حضرت شیخ صاحب صاحب با شرکت هزاران نفر اقامه گردید و در غبرگی، قریهٔ خودشان به خاک سپرده شد. مراسم فاتحهٔ حضرت شیخ صاحب به مدت دو روز در ولسوالی شاجوی، یک روز در قلات مرکز ولایت زابل، دو روز در ولایت قندهار و همزمان سه روز در شهر کویتهٔ ایالت بلوچستان توسط احبابش برگزار شد.
همدردی و تأثرات:
شهادت حضرت شیخ صاحب برای همهٔ هموطنان حادثهٔ غمانگیز بزرگی بود، حتی امیرالمؤمنین بسیار اندوهگین و دردمند شد. به گفتهٔ یکی از حاضران در مجلس امیرالمؤمنین -حفظهالله- ایشان در روز شهادت شیخ صاحب بسیار اندوهگین و افسرده بود. با کمال تاسف و حسرت گفت: شهادت شهید شیخ محمدعمرجان آخندزاده ضایعهٔ بزرگ و جبرانناپذیری برای نظام و کشور اسلامی ماست، و همهٔ ما را اندوهگین نمود. پس از یادآوری چند خاطره دعا نمود که خداوند شهادتشان را بپذیرد و جنت فردوس را جایگاهشان قرار دهد.
جناب نورالله نوری، وزیر سرحدات، اقوام و قبایل گفت: شهید شیخ محمدعمرجان آخندزاده صاحب -تقبلهالله- عالم یک ولسوالی و ولایت نبود، بلکه از علمای سطح کشور و منطقه بود. شهادت ایشان مصیبت بزرگی است اما از طرفی مایهٔ مباهات هم هست که تمام عمر خود را در راه خدمت به دین خداوند متعال گذراند و خون پاکش را نیز در این راه تقدیم خداوند کرد.
جناب امیر خان متقی، وزیر محترم امور خارجه فرمودند: ما از قدیم با شهید شیخ صاحب و مرحوم آخندزاده صاحب ارتباط نزدیک داشتهایم و ایشان همیشه ما را از نظر دینی رهبری نموده است. نقش ایشان در تسلسل علمی خانواده ما خیلی بارز بود.
محترم ملا عبدالمنان عمری، وزیر کار و امور اجتماعی فرمودند: شهید شیخ صاحب یکی از معدود افرادی بود که در یک زمان، هم عالم مشهور، هم رهبر سیاسی، و هم متنفذ قومی و شخصیت منطقوی بود. شهادت ایشان مصیبت بزرگیست زیرا ما را همزمان از سهچهار زاویه با خلا مواجه کرد.
تصانیف:
شهید شیخ -تقبلهالله- علیرغم مشغلههای کاری، آثار منتشرنشدهای نیز داشت از جمله از آنها:
۱_: فضل من الله شرح کندیا؛ ۲_: احسن التحقیقات فی اثبات الکواکب تحت السموات؛ ۳_: تحفه الأناث فی مسائل الحیض والنفاس؛ ۴_: قله البضاعه فی مسائل الرضاعه؛ ۵_: الحواشی علی مسلم الثبوت؛ ۶_: البضاعه المزجات فی اصلاح التجارات.
علاوه بر کتابهای فوق به زبان پشتو نیز چند اثر دارد که عبارتند: ۷_: د رسول الله صلی الله علیه و سلم ټولنیز ژوند؛ ۸_: تصوف د شریعت په رڼا کې؛ ۹_: د اعتکاف احکام؛ ۱۰_: د اولاد اسلامی تربیه.
چند رساله و کتاب چاپنشدهٔ دیگری هم تصنیف نموده است که انشاءالله به زودی منتشر خواهند شد.
الله متعال جای ایشان را در جنت الفردوس قرار دهم.
دیدگاهها بسته است.