زندگی‎نامۀ شهید «قاری احمدشاه مخلص» -تقبله‎ الله-

زندگی‎نامۀ شهید «قاری احمدشاه مخلص» -تقبله‎ الله- نویسنده: ابوالمرصاد ذوالفقار تولد و دوران طفولیت: شهید نیک‎نام «قاری احمدشاه مخلص» -تقبله‎الله- فرزند «غلام‌ولی خان» نوۀ «عاشور» از منطقۀ غلمینِ ولسوالی فیروزکوهِ ولایت غور بود. ایشان در سال ۱۳۵۷ هـ.ش، در قریۀ «دشتک» منطقۀ «غلمین» در یک خانوادۀ جهادی، مجاهدپرور و متدین دیده به جهان گشود. وی […]

زندگی‎نامۀ شهید «قاری احمدشاه مخلص» -تقبله‎ الله-
نویسنده: ابوالمرصاد ذوالفقار

تولد و دوران طفولیت:

شهید نیک‎نام «قاری احمدشاه مخلص» -تقبله‎الله- فرزند «غلام‌ولی خان» نوۀ «عاشور» از منطقۀ غلمینِ ولسوالی فیروزکوهِ ولایت غور بود. ایشان در سال ۱۳۵۷ هـ.ش، در قریۀ «دشتک» منطقۀ «غلمین» در یک خانوادۀ جهادی، مجاهدپرور و متدین دیده به جهان گشود. وی روزهای کودکی خود را در زیر سایۀ پرمهر پدر و مادر، با ناز و نعمت سپری می‎کرد، تا این‎که به سن هشت‎سالگی قدم گذاشت، و از آن‌جایی که پدر وی بر تعلیم و تربیۀ او حریص بود، وی را جهت فراگیری دروس ابتدایی نزد ملا امام مسجد فرستاد. شهید مخلص، دروس ابتدایی را نزد ملا امام مسجد قریۀ خود خواند. بعد از فراگیری دروس ابتدایی علاقه‎مندی او به تحصیل علوم دینی بیشتر شد و جهت ادامۀ تحصیل خویش روانۀ ولایت هرات گردید.

دوران تعلیم:

شهید مخلص، در ولایت مذکور جهت فراگیری علوم دینی، در مدارس مختلف، نزد علمای کرام زانوی تلمذ زده و کسب فیض نمود. پس از مدت‌ها اقامت در هرات، تصمیم گرفت همراه بعضی از طلاب و هم‌درس‌های خویش، هرات را به قصد پاکستان وداع بگوید؛ بنابراین وی‌ یک‌سال قبل از به وجود‌آمدن تحریک اسلامی طالبان (امارت اسلامی افغانستان) عازم آن کشور شد و تصمیم گرفت باقیِ تحصیل خود را در پاکستان بخواند. وی در دیار غربت دور از اهل و خانواده مصروف تحصیل علم بود، تا این‎که تحریک اسلامی طالبان -امارت اسلامی افغانستان- به قیادت امیرالمومنین، ولی کامل، عمر ثالث، بت‎شکن مرحوم ملا محمدعمر مجاهد -رحمه‌الله- به وجود آمد. وقتی‎که شهید مخلص آوازۀ به وجودآمدن تحریک اسلامی طالبان را شنید، با جمعی از طالبان مدرسه از شهر کویتۀ پاکستان به ولایت قندهار افغانستان آمد و به تحریک اسلامی طالبان پیوست، و درس‎های وی ناتمام باقی ماند.

دوران فعالیت‎های جهادی:

شهید مخلص، از لحظۀ نخست بیعت و پیوستن به تحریک اسلامی طالبان تا سقوط تحریک در ۲۰۰۱ میلادی توسط آمریکا، در تشکلات زیادی در ولایات مختلفی چون: قندهار، هلمند، هرات، غور و دیگر ولایت‎های شمالی کشور تحت قیادت امارت اسلامی افغانستان شرکت داشت، تا این‎که در سال ۲۰۰۱ میلادی آمریکا بر خاک افغانستان تجاوز کرد و حکومت اسلامی این کشور را از بین برد و بعد از اشغال این سرزمین، رژیم دست‎نشانده و خودساخته‌اش را که از خود اختیاری نداشت، به عنوان دولت معرفی کرد.

شهید مخلص، بعد از سقوط تحریک، بنابر مشورۀ بزرگان و امر رهبریت، مدتی را در ولایت هلمند و قندهار به شکل مخفی با زندگی عادی گذراند، و در سال ۱۳۸۲ هـ.ش، دوباره به ولایت غور آمد و به مساجد و مدارس نزد علماء و طلاب می‎رفت و از ایشان در امور جهادی درخواست همکاری می‎نمود.

برخی برای همکاری با وی اعلام آمادگی می‌کردند، عده‌ای نیز گفته‎های او را نشنیده می‎گرفتند و بعضی‎ها نیز وی را از زور و قدرت آمریکا می‎ترساندند؛ زیرا در آن زمان حالات طوری بود که هر کس از طالب و جهاد حرف به زبان می‌آورد گونتانامو در انتظارش بود؛ ولی شهید مخلص، با تدبیر کامل بر دعوت به جهاد ادامه می‎داد.

مولوی فضل‌احمد «امامی» رئیس محکمۀ شهری ولایت غور خاطرۀ خود را با شهید «قاری احمدشاه مخلص» چنین حکایت می‎کند: «من تازه فارغ‎التحصیل شده و در منطقۀ غلمین آمده بودم. روزی شهید «قاری احمدشاه مخلص» به ملاقات بنده آمد، بعد از لحظاتی همنشینی و هم‌صحبتی، شهید مخلص من را به جهاد دعوت نمود و فرمود: «شما عالم هستید و تازه به جامعه تقدیم شده‎اید. باید اعلان جهاد کنید و در جهاد برعلیه آمریکا سهیم شوید». از همان لحظه به او وعده دادم که از هر طریق ممکن برای جهاد آماده هستم».

شهید «قاری احمدشاه مخلص» در کنار دعوت و تشویق پنهانی مردم به جهاد، همچنان برای حمله‎های چریکی بر پایگاه‎های دشمن پلان و برنامه دشت. یکی از فعالیت‎هایی که شهید مخلص در سال‎های اوایل اشغال بر پایگاه متجاوزین انجام دادند این بود که شب‎هنگام شهید مخلص همراه با مجاهدین دو مزایل را آوردند و پایگاه متجاوزین را در میدان هوایی ولایت غور هدف قرار دادند. اگرچه آن دو مزایل به دشمن خسارات مادی و ظاهری نرساند ولی در حقیقت چنان رعب و وحشتی در قلب دشمنان بزدل انداخته بود که جرأت گام و گشت به منطقه‎ها را از آن‌ها گرفته بود.

مدتی از حمله بر پایگاه متجاوزین گذشت و کم‌کم آوازه‎اش خاموش می‎شد و دشمن هم با وجود تحقیقات به هیچ نتیجه‌ای نرسید و ندانست که آن حمله توسط چه ‎کس و گروهی صورت گرفت.

شهید مخلص، با پلان دیگری خواست پایگاه متجاوزین را با راکت هدف قرار دهد. وی به بهانۀ خرید خانه‌ای که در نزدیکی پایگاه آن‌ها قرار داشت، به آن‌جا رفت و آن سرای و اطرافش را با دقت نگاه کرد و راه‎های حمله بر پایگاه را مشخص و معین کرد. سپس نزد مجاهدین رفت و ترتیب حمله را آماده ساخت و شب‎هنگام به همراه مجاهدین، خود را به نزدیکی پایگاه رساند و پیره‏خانۀ قرارگاه را هدف قرار داد و با گفتن الله‌اکبر ماشه را فشار داد؛ ولی به دلیل خراب‌بودن سوزنک راکت، به مشکل مواجه شد و با وجود این‌که چندمرتبه امتحان کرد نتیجه نداد؛ بنابراین از روی ناچاری، شهید مخلص به مجاهدین گفت: عقب‌نشینی می‎کنیم.

در همان شب به منطقۀ «غلمین» برگشته و چند روز بعد راکت را به ولسوالی چهارسده بردند و سوزنکش را ترمیم نموده و به «غلمین» آوردند.

وقتی که از ترمیم راکت اطمینان حاصل شد، تصمیم گرفتند تا بار دیگر بر پایگاه دشمن حمله کنند تا این‌که شب‎هنگام به قصد حمله بر پایگاه به راه افتادند؛ اما متاسفانه دشمن از پلان‌شان مطلع شده بود و در مسیرشان کمین کرده بود. مجاهدین این‎بار فقط توانستند خود را از دامی که دشمن برای‎شان از قبل گذاشته بود بیرون کنند.

از آن‌جایی که دشمن از قبل بر شهید مخلص شک کرده بود و این‎بار پی‎برد که چنین پلان‌هایی می‎تواند کار وی باشد؛ بنابراین دشمن درپی دستگیری او از هر طریق ممکن بود، تا این‎که روزی امنیت ملی بالای خانۀ او چاپه زده و وی را به شکل غافل‎گیرانه‌ای بازداشت و به ریاست امنیت ملی ولایت غور بردند و بعد از تحقیقات او را به ۲۰ سال حبس محکوم کردند.

زحمت و قربانی در راۀ جهاد:

از واژۀ جهاد دانسته می‎شود که مسیر آن پر از مشقت و زحمت است و هر کس در این مسیر گام ‎نهد آیندۀ پرمشقت در انتظارش خواهد بود، خصوصا زمانی که دشمن در تمام نقاط کشور حاکم باشد و به زبان‌آوردن نام جهاد، جرم محسوب شود و کسی را نیز هم‌فکر و هم‌نظرِ خود نبینی؛ در چنین شرایطی در متن جامعه، از جهاد سخن‌گفتن و مسیر جهاد را انتخاب‌کردن و همچنین هجرت، اسارت، آوارگی، شهادت و دیگر تکلیف‎های آن را به جان خریدن، ایمان قوی می‎خواهد.

شهید مخلص، از روز نخست که قدم در مسیر جهاد نهاد همهٔ این موارد را در نظر گرفته بود و هر کس را که به سوی جهاد دعوت می‎نمود تمام سختی‎های راۀ جهاد را برایش بیان می‎کرد و می‌گفت که مسیر جهاد یک راۀ پرمشقت بوده و صبر، تحمل و قربانی می‎خواهد تا به فتح و پیروزی دست یابیم. از آن‌جایی که می‎دانست جهاد با جان و مال اجر و ثواب بیشتری دارد، وی سلاح و امکانات را از پول شخصی خریداری می‎نمود و در حمله‎های چریکی مصرف می‎کرد و برای پلان‎های بعدی نیز ذخایر زیادی از مهمات جمع‎آوری کرده بود. متاسفانه وقتی که دشمن بالای خانۀ شهید مخلص چاپه زد و او را بازداشت کرد، تمام سلاح‎ها و مهمات وی را نیز امنیت ملی با خود برد.

دوران زندان و اسارت:

شهید مخلص یک‌ونیم سال در زندان ولایت غور محبوس بود و بعد از آن به زندان ولایت هرات انتقال داده شد. وی در زندان شروع به حفظ قرآن کریم کرده بود و در دوسال که در زندان ولایت هرات زندانی بود قرآن کریم را کاملا حفظ کرد. بعد از دوسال حبس در هرات دوباره به زندان ولایت غور منتقل شد و دوسال دیگر نیز در محبس ولایت غور سپری کرد.

نویسنده: زمانی که شهید مخلص در محبس ولایت غور محبوس بود، من به ملاقات وی رفتم، لحظاتی را که با هم نشسته بودیم و سخنان شیرینی که در مورد جهاد می‎گفت با وجود این‌که آن زمان کودک بودم، چنان در ذهنم جای گرفت که برای همیشه به یادم خواهد ماند.

وی خطاب به من گفت: «وقتی بزرگ شدی مجاهد می‎شوی؟ من اطرافم را نگاه کردم و متوجه شدم که یک پولیس با قوارۀ خشن و چشمانی بیرون‌آمده به ما نگاه می‌کند و گپ‎های ما را می‎شنود؛ بنابراین بی‌جواب ماندم. دوباره شهید مخلص، به من گفت: تو که بزرگ شدی در جهاد سهیم شده و هم‎رکاب مجاهدین در میدان جهاد شرکت می‎کنی؟ من‌هم به نشانۀ تایید، سرم را تکان دادم.
نشسته بودیم و او از راۀ جهاد می‎گفت و ما می‎شنیدیم که ناگهان پولیس صدا زد که وقت ملاقات تمام شد، ملاقاتی‎ها بیرون شوید، ماهم با شهید مخلص خداحافظی کردیم و از زندان بیرون شدیم».

رژیم مزدور تصمیم گرفت تا زندانی‎های سیاسی را به پل‌چرخی انتقال دهد و شهید مخلص نیز شامل بندی‎های سیاسی بود؛ بنابراین وی دوسال دیگر از عمر خویش را در زندان پل‌چرخی گذراند و سپس به زندان ولایت غور منتقل گردید و یک‎سال دیگر نیز در زندان ولایت غور زندانی بود و بلاخره آزاد گردید

اخلاص، اخلاق و معاشرت:

شهید مخلص، این شخصیت فراموش‌نشدنی، همان‎طور که به نام «مخلص» یاد می‎شد در حقیقت نیز همان‌گونه بود و اسم وی با مسمی‎اش مطابقت داشت و از اخلاق و اخلاص والایی برخوردار بود.

مولوی محمد‌رضا انصار در مورد اخلاص وی چنین می‎فرماید:

«شهید قاری احمدشاه مخلص برای مجاهدین الگویی از اخلاص و اخلاق بود. بیشتر اوقات، وی را مشغول تلاوت قرآن کریم می‎دیدم و هنگام تلاوت زیاد گریه می‎کرد و در پایان تلاوت دعا می‎نمود و از الله متعال شهادت و حسن عاقبت را می‎طلبید. با دیدن اخلاص وی، زیاد متاثر می‎شدم و از داشتن چنین مجاهدی در صف جهاد افتخار می‎نمودم. وی با اخلاص و اخلاقی که داشت سرمایۀ معنوی و ارزشمندی برای امارت اسلامی و مجاهدین بود».

عزم و ارادۀ فولادی:

شهید مخلص، وقتی که از جهاد حرف می‌زد، بعضی‌ها حرف‎هایش را به باد تمسخر می‎گرفتند و زور آمریکا و ناتو را به رخ ایشان می‎کشیدند و می‎گفتند: «شما نه سلاح دارید و نه امکانات؛ ولی آمریکا امکانات زیادی در اختیار دارد و اگر بخواهد، چنین و چنان می‎کند!». شهید مخلص، در برابر زخم زبان‎ها حوصله‌مندی را اختیار می‌کرد و از ملامت و سرزنش کسی باکی نداشت؛ چون می‎دانست نتیجۀ جهاد یا پیروزی‌ست و یا شهادت که در هر دو صورت کامیابی از آن ما خواهد بود.

شهادت و پایان کار:

شهید مخلص، در دهم جوزا ۱۳۹۳ هـ.ش، در یک جنگ رودررو در منطقۀ بند خفک ولسوالی چهارسدهٔ ولایت غور با کمال شجاعت در مقابل دشمن رزمید و در نتیجه زخمی گشته و دوباره به دست عساکر وحشی و مزدور آمریکا، اسیر شد.

غلامان آمریکا وقتی او را شناختند به صورت بی‌نهایت بی‎رحمانه و وحشیانه، وی را به شهادت رساندند و گمان کردند که با شهادت شهید مخلص کامیاب و پیروز میدان شدند؛ ولی این‌گونه نبود؛ بلکه ناکامی و شکست دشمن از همان‌جا شروع شد؛ چون ما معتقدیم که دین با قربانی و خون‎دادن به دست آمده و با قربانی محفوظ می‎ماند. شهید مخلص کامیاب شد و به آرزوی دیرینۀ خود رسید؛ ولی جسد شهید به دست دشمن افتاده بود و روز بعدی توسط موی‎سفیدان، پیکر پرخون و گل‎مانند شهید مخلص از عساکر مزدور تحویل گرفته شد.

اشخاص و ریش‌سفیدانی که پیکر خون‎آلود شهید را تا منطقهٔ «غلمین» آوردند چشم‌دید خود را از کرامات شهید چنین حکایت می‎کنند: «به محض رسیدن به موقعیت شهادت شهید مخلص، بوی خوشی به مشام ما رسید، تا این‌که متوجه شدیم این بوی ‎خوش از خون‎های ریخته‌شدۀ بدن او به روی سنگ‎ها و زمین است. خون‎های پیکر بی‎روح شهید مخلص چنان خوش‌بو بود که هیچ عطری را مثل آن بوییده نبودم.

سپس شهید را بدون این‌که کمرش را با چیزی ببندیم، پشت یک نفر، سوار موتر سایکل کردیم و شهید را همانند یک شخص زنده به شکل عادی، سوار بر موتور، از مکان شهادتش (بند خفک) تا چشمهٔ گل منطقهٔ غلمین، آوردیم.

پیکر شهید مخلص، در یازدهم جوزا ۱۳۹۳ هـ.ش، در مقبرۀ عمومی پایان تگاب منطقۀ غلمین به خاک سپرده شد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد! إنا لله وإنا إلیه راجعون!