نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مترجم: احمدالله «مهاجر» شهید ملا امیر محمد غیرت “تقبلهالله” فرزند حاجی غلام فاروق خان و نوهٔ وکیل کمال خان در سال ۱۳۶۳ هــ. ق. در قریهٔ خمجنگل ولسوالی جوند ولایت بادغیس در یک خانوادهی مجاهدپرور و دیندوست دیده به جهان گشود. دوران آموزش: شهید غیرت تقبلهالله دروس ابتداییاش را در قریهی خود نزد خطیب مسجد […]
مترجم: احمدالله «مهاجر»
شهید ملا امیر محمد غیرت “تقبلهالله” فرزند حاجی غلام فاروق خان و نوهٔ وکیل کمال خان در سال ۱۳۶۳ هــ. ق. در قریهٔ خمجنگل ولسوالی جوند ولایت بادغیس در یک خانوادهی مجاهدپرور و دیندوست دیده به جهان گشود.
دوران آموزش: شهید غیرت تقبلهالله دروس ابتداییاش را در قریهی خود نزد خطیب مسجد جامع شان فراگرفت. سپس جهت تحصیل علوم به مناطق و ولایات مختلف سفر نمود. ایشان در سلسله سفرهای خویش مصروف تعلیم و تعلّم بود که آمریکا و متحدانش به افغانستان حمله کرد؛ دامن تاریکی، وحشت، ظلم و بربریت را گستراند و منطقه را ناامن ساخت.
مردم روستای قریهٔ شهید تقبلهالله در تحریک قبلی حضور پر رنگ و سهم بهسزایی داشتند. در دورانی که ابرهای سیاه تمام کشور را احاطه کرده بود، شهید غیرت هنوز نوجوان بود. در آن زمان هر کسی که در دام دشمنان گیر میافتاد، سخت شکنجه میشد. باری برادر شهید که عضو تحریک سابق نیز بود، دستگیر میشود و برای نشاندادن اسلحههای مخفی بر وی فشار زیادی وارد میشود اما وی تا آخرین لحظه اقرار نمیکند تا که با پادرمیانی ریشسفیدان از چنگال دشمنان آزاد میگردد.
چرا شهید به «غیرت» مشهور شد؟ با آمدن اشغالگران صلیبی تمام کشور را ناامنی فرا گرفت؛ مجاهدین اسلام که برای اعلای کلمهالله به جهاد مشغول بودند، توانایی مبارزه و جنگ با هر دزد و راهزن را نداشتند. باری شهید با چندتن از دوستان خود به سوی ولسوالی «قادس» حرکت میکند که در منطقهٔ «گزستان» ولسوالی «جوند» دزدها جلوی آنها را میگیرند و به سوی شان تیراندازی میکنند. شهید که با خود اسلحهٔ کلاشینکوف داشت به مبارزه و جنگ متقابل میپردازد و بر آنها پیروز میگردد. در نهایت ۲۵ تن از اطفال و زنانی را که نزد دزدان اسیر بودند آزاد مینماید و آنها را به خانوادههایشان تسلیم میکند. اسلحههای آنها را نیز غنیمت میگیرد. بعد از این اتفاق بود که وی مشهور به «غیرت» میشود. میگویند در هر جنگ و نبردی که شهید حضور میداشت، مجاهدین بسیار خرسند میشدند و دلشان قرص بود و هیچ تشویشی نداشتند.
شهید در ولسوالی قادس منحیث قوماندان جهادی مصروف فعالیت بود و در عملیات جهادی «العزم» پوستههای کلیدی را فتح نمود. کارنامهٔ خدماتی شهید بسیار زیاد اند که ذکر نمودن شان نیاز به فرصت و وقت دارد.
در روزهای نخست عملیات «العزم» بر مرکز ولسوالی جوند، عملیاتی انجام گرفت که ولسوالی کامل فتح شد شهید تقبلهالله در این جنگ، شجاعانه رزمید و حماسه آفرید. بعد از سهروز فرزندان ابوجهل حملات زمینی و هوایی را بر مجاهدینی که در ولسوالی مستقر بودند، آغاز کردند. مجاهدین عقبنشینی نمودند. با توجه به اینکه دشمن بر تمام منطقه مجدداً حاکمیت یافت و برادر شهید هم زخمی شده بود، شهید بر اساس مشوره دوستان نیز عقبنشینی کرد و برادر زخمی خود را به مجاهدین رساند که این خود بیانگر شجاعت و دلاوریشان است.
سخاوت شهید تقبلهالله: او همواره با فقر همدلی و به آنها کمک مینمود. مجاهدین را در خانهٔ خود جا میداد و مشکلات گروپ را با هزینههای شخصی حل میکرد. دارای اخلاق زیبا و نیکوی بود که هر دوستی با وی اظهار محبت میکرد. خستگی مجاهدین با ملاقات و مجلس وی برطرف میگردید و در هر محفلی همچون ستارهای تابان میدرخشید اما افسوس که مرگ او را طعمهای خویش ساخت.
شاهکاریهای جهادیاش: شهید تقبلهالله با راکت، پیکا، دوربین دید در شب و کلاشینکوف علاقهای ویژه داشت و همیشه از آن استفاده میکرد. او سه برادر، یک برادر زاده، دو داماد برادر و بسیاری از افراد نزدیک خود را در جهاد از دست داد.
شهادت: در سال ۱۳۹۸ روز دهم حوت که تعهدنامه دوحه با آمریکا امضا میشد و ملت افغان لحظهبهلحظه به سوی هدفش نزدیک میشد باز هم نیاز بود که در رسیدن به این هدف میبایست راه طولانی را پیمود.
فصل زمستان بود؛ هوای سرد شده و مدرسهها تعطیل بود. هر مجاهدی برای تشکیل آمادگی میگرفت؛ گلولهها، ماین و بارود را آماده میکرد. ما نیز در این جماعت بودیم، فضای زیبا و دوستان همدل لذت مجلس را دو برابر ساخته بود. روزی جهت کاری به جایی رفتیم سپس دوباره نزدیک به مغرب به محل سکونت خویش برگشتیم که گفته شد: «آماده شوید به کار میرویم»
بعد از آمادگی در حالی حرکت کردیم که باران نیز میبارید، تا جایی رفتیم، سپس به چند طرف تقسیم شدیم. ما دوازده نفر تعرضی بودیم که به یک طرف راهی شدیم. نقشه طوری بود که باید اول از طرف ولسوال صاحب آغاز شود؛ اما نشد. از اینرو ما پیش شدیم، گرچه سخت بود اما باز هم مجاهدین با عزم قوی در آن منطقه که غالباً خانههای اربکیها بود، داخل شدند. زمانی که جنگ آغاز شد، شهید غیرت تقبلهالله نیز بعد از جنگ شدید و کشتن دشمن در حال بازگشت بود که گلوله بر سینهاش خورد و بر زمین افتاد و گفت: «دوربین را با خود ببرید». سپس «درود شریف»، «سبحان الله» و «لا اله الا الله محمد رسول الله» را بر زبان جاری نموده و به آخرین آرزوی خویش رسید.
جنازهاش در حضور جمع زیادی از مسلمانان بهشمول عبدالکریم حیدر، معاون پیشین والی ولایت بادغیس برگزار شده و بالآخره در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۲۷ در ولایت بادغیس، ولسوالی جوند و قریهٔ خمجنگل به خاک سپرده شد. نحسبه کذالک والله حسیبه.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.