نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: أخ الشهید پس از آنکه پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم و یاران باوفا و جان نثارش در مکه مکرمه مورد ظلموستم واقع شدند و نتوانستند به صورت آزادانه به زندگی ادامه دهند و به وظایف دینیِ خود عمل کنند، رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم برای برون رفت از این چالش موجود دنبال راه حل مناسبی میگشت، اما آزار […]
نویسنده: أخ الشهید
پس از آنکه پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم و یاران باوفا و جان نثارش در مکه مکرمه مورد ظلموستم واقع شدند و نتوانستند به صورت آزادانه به زندگی ادامه دهند و به وظایف دینیِ خود عمل کنند، رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم برای برون رفت از این چالش موجود دنبال راه حل مناسبی میگشت، اما آزار و اذیت مشرکان مکه به اوج خود رسیده بود و تحمل شکنجههای بدنی شکنجههای روحی بسیار سخت و دشوار بود به همین دلیل رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم به مسلمانانی که در معرض خطر و آسیبپذیر بودند، دستور هجرت و ترک خانهوکاشانهشان را داد بلکه آنها با این ترفند جان، مال، آبرو و حیثیتشان را از گزند دشمنان حفاظت کنند.
و اینگونه بود که تعدادی از مسلمانان مستضعف و ناتوان برای حفظ اعتقاد و جانشان مجبور به هجرت شدند و راهیِ دیار غربت در سرزمین حبشه شدند.
هجرت به حبشه میتواند یک درس و آموزهٔ بسیار مهمی برای همهٔ مسلمانان باشد، مسلمانانی که در معرض آزارواذیت دشمن قرار میگیرند و ترس آن میرود که ممکن است ایمان، اعتقاد، جان، مال، آبرو و حیثیت خود را از دست بدهند بر آنان لازم است که تمام خویشاوندان، نزدیکان، سرمایه با زمینهای کشاورزی و منازل مسکونی خود را رها کرده و به سرزمینی سفر کنند که در آنجا از ظلموستم دشمن نجات یافته آزادانه به زندگی عزتمندانه ادامه داده و مسئولیتهای دینی خود پایبند شوند و از کسی هراسی نداشته باشند.
دومین آموزه و درس آنست که پادشاه، سران حکومت و ملت حبشه اکثریت غالب به اتفاقشان مسیحی بودند ولی با وجود آن از مسلمانان مهاجر حمایت نموده و در برابر تطمیع نمایندگان اهل مکه تسلیم نشده و مهاجران را به آنان ندادند.
و پس از شنیدن سخنان قانع کنندهٔ نماینده مسلمانان حضرت جعفر رضیاللهعنه پشتیبانی و حمایت کامل خود را از مهاجران اعلام نموده و به آنان اجازه دادند در حبشه سکونت نموده و مطابق با عقیده و باور خود زندگی نمایند، سران و مردم حبشه هرگز در مسایل اجتماعی، اقتصادی، عبادی و آموزشی مهاجران دخالت نمیکردند بلکه زمینه را برای رشد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و آموزشی مهاجران مسلمان فراهم نمودند.
مهاجران نیز در کنار مردم بومی، بسیار مسالمتآمیز، همراه با اخلاق و آداب اسلامی زندگی میکردند تا جایی که بسیاری از مردم بومی شیفته اخلاق اسلامی شده و با اختیار خود مسلمان میشدند تا اینکه رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم شالودهٔ حکومت اسلامی را در مدینه منوره بنا نمود و آرام آرام حکومت تازه تاسیس جان گرفته و به صورت مستقل و بدون وابستگی به حکومتهای دیگر بر پای خود ایستاد.
مهاجران هنگامی که شرایط مدینه منوره را مناسب دیدند از هجرت بازگشتند و راهیِ سرزمین مدینه منوره شدند و در ساختن و آبادانی دیار خود مشارکت کرده و در دفاع از مرزهای آن جان فدایی کردند و حماسهها آفریدند.
اما درس دوم و آموزهٔ بعدیِ این جریان به نحوه حمایت میزبان از مهاجران بر می گردند، دولت و ملت مسیحی حبشه با وجود آنکه هیچ رابطه خویشاوندی و هیچ نوع وحدت هماهنگی با مهاجران مسلمان نداشتند اما در تعامل و همزیستی با آنان بسیار انسان دوستانه رفتار نموده و کوچکترین آزارواذیتی به آنان نرساندند و تا هنگام بازگشت داوطلبانهٔ آنان با سعه صدر و تحمل بسیار با آنان رفتار نمودند.
در حالی که نه زبانشان یکی بود و نه نژادشان، نه دینشان متحد بود و نه مذهبشان یکی، نه همسایه دیواربهدیوار بودند و نه معاملات و مراودات بالایی داشتند اما بازهم چون مهاجران برای نجات جان و حفظ عقیده از دست ظالمان گریخته بودند و به آنان پناه آورده بودند به خاطر انسانیت از آنان استقبال نموده، آنان را اسکان داده و زمینه را برای عبادت، تجارت و آموزش آنان فراهم نموده و در امورات شخصی و دینی و مذهبیشان دخالت نکردند.
این جریان میتواند یک الگوی بسیار خوب و مترقی برای کشورهایی باشد که مهاجران افغان به آنجا هجرت کرده و پناه آوردهاند؛ آنان باید بر اساس انسانیت و بر پایهٔ هماهنگی در دین، آیین، مذهب و مشرب خود و به خاطر حسن همجواری و هممرزی و داشتن شراکتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به درستی رفتار و به صورت سازنده تعامل داشتهاند و از کوچدادن اجباری و آوارهکردن جبری آنان به خودداری نمایند.
به ویژه انتظار و توقع از کشور پاکستان بیشتر از اینها است چون ملت پاکستان و مهاجران افغان به یک خدا اعتقاد دارند، به یک پیامبر ایمان آوردهاند، طبق فقه یک امام به عبادت می پردازند، یک قرآن را تلاوت میکنند و به یک سمت نماز میخوانند.
بلی! مشارکت و مشابهتشان تا این حد مستحکم است. پس انتظار میروند که دولت پاکستان و سایر همسایگان در آبادانی و عمران و در دادوستد تجاری و اشتغالزایی و نخبه پروری به حکومت نوپای افغانستان کمک نمایند که تاریخ نشان خواهد داد پس از آبادی و رشد اقتصادی و اشتغال زایی در افغانستان همه مهاجران داوطلبانه به میهن خود باز خواهند گشت و کشور خود را آباد نموده و با همسایگان به تعامل و همزیستی درست رفتار خواهند کرد انشاءالله.
پس بازگشت مهاجران وابسته به پیشرفتهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و غیره خواهد بود.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.