نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
غزوهی بنیقریظه
غزوہی بنیقریظه در سال پنجم هجری پس از جنگ احزاب به وقوع پیوست. وقتی نیت پلید و خیانتکارانهی یهود بنیقریظه، قریش و سایر حزبهای همپیمان آنان برای پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم آشکار شد، ایشان تصمیم گرفت که مدینه را که پایگاه تبلیغ و جهاد بود، از شر آنان پاک نماید. ایشان کسی را فرستاد تا به همهی مسلمانان اعلام کند که نماز عصر را نخوانند مگر در بنیقریظه. همهی مسلمان جمع شدند. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم پرچم را دست حضرت علی رضیاللهعنه داد و به همراه سه هزار جنگجو و ۳۶ شتر در به بنیقریظه حمله کردند. آنان را ۲۵ روز محاصره کردند. وقتی بنیقریظه به تنگ آمدند، به پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم گفتند: کسی را حکم (داور) قرار دهید که در مورد ما داوری کند.
از آنجایی که بنیقریظه از همپیمانان طایفهی اوس بودند، پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم سعدبن معاذ را حکم آنان تعیین کرد و داوریاش را در مورد آنان پذیرفت. بدین طریق، خیانتها، دسیسهها و حیلههای یهود علیه پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم در مدینه تمام شد و به پایان رسید.
صلح حدیبیه
این غزوه در ماه ذیقعدهی سال ششم هجری به وقوع پیوست. رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم در خواب دید که به همراه اصحابش، درحالیکه بعضی از آنان سرهایشان را تراشیده و بعضی دیگر موها را کوتاه کردهاند، با امنیت وارد کعبه شده است و از هیچ چیزی ترس ندارد و مشغول انجام مناسک عمره است. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم پس از آن که این خواب را دید، به مردم دستور داد که برای انجام حج عمره به طرف مکه مکرمه حرکت کنند.
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم در این سفر قصد هیچگونه جنگی را با قریش نداشت. مهاجرین و انصار بعد از آنکه شش سال از دیدن و زیارت مکه مکرمه و بیتالله محروم مانده بودند، با اشتیاق کامل و عشق فراوان جهت دیدن خانهی خدا حرکت کردند. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم به همراه یارانش در جایی به نام «ذوالحلیفه» احرام بستند تا همهی مردم به ویژه قریش بدانند که آنان قصد جنگ را ندارند. تعداد آنان نزدیک به ۱۵۰۰ نفر میرسید. آنان به جز سلاح مسافرت (شمشیری که در غلاف
بود) هیچگونه سلاحی به همراه نداشتند. به پیامبراکرم خبر دادند که قریش از آمدن شما با خبر شده و لباس جنگ را پوشیده و سوگند یاد کردهاند که نگذارند شما وارد مکه شوید.
سپس قریش عروہبن مسعود ثقفی را به نمایندگی از طرف خودشان نزد محمد صلیاللهعلیهوسلم فرستادند تا با ایشان مذاکره کند. هنگامی که عروه نزد پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم و اصحابش آمد و محبت و فداکاری اصحاب را نسبت به آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم مشاهده
نمود، پس از گفتوگو با بعضی از یاران پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم، نزد قریش برگشت و محبت و فداکاریهای اصحاب را نسبت به پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم برایشان بیان نمود و آنان را به صلح با مسلمانان تشویق کرد؛ اما آنان قبول نکردند. سپس پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم عثمانبن عفان را به مکه فرستاد تا هدف سفر پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم به مکه مکرمه را به آنان اعلام کند،. حضرت عثمان در برگشت و مراجعت از مکه دیر کرد و در نتیجه در میان مسلمانان شایع شد که اهل مکه عثمان را به شهادت رساندهاند. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم نگران شد و فرمود: «ما بر نمیگردیم تا با این قوم بجنگیم.» رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم برای جهاد در راه خدا بر ضد کافران از یارانش عهد و پیمان گرفت.
قریش همین که شنیدند مسلمانان با پیامبر پیمان جهاد بستهاند، ترسیدند و آماده صلح شدند. آنان سهیلبن عمرو را به نمایندگی از خودشان نزد پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم فرستادند تا صلحنامه را امضا کند. قبول مفاد این عهدنامه برای بعضی از مسلمانان خیلی سخت تمام شد؛ حتی بعضی از آنان در مورد آن با پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم بحث و گفتوگو کردند که تندترین آنان در این مورد عمربن خطاب بود. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم در جواب، خطاب به حضرت عمر فرمود: من بندهی خداوند هستم و مطمئن هستم که خداوند مرا ضایع نخواهد کرد.»
ارزش و فایدههای این صلح بعدا آشکار شد و پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم با توجه به آیندهنگری و حکمتی که داشت و امداد وحی نیز ایشان را پشتیبانی میکرد، این شرطها را پذیرفت. بزرگترین ثمرهی این صلح، فتح مکه بود.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.