نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
عمر سعید کلمهای که در این روزها از طرف ارگ نشینان کابل زیاد شنیده میشود اکثریت است. آنها میخواهند در دولتی که إنشاءالله بعد از پایان اشغال ایجاد میشود، رهبر دولت بنا بر رای اکثریت مردم تعیین شود. صرف نظر از اینکه دیدگاه رسمی امارت اسلامی/طالبان در مورد چگونگی انتخاب زعیم و رهبر دولت اسلامی […]
عمر سعید
کلمهای که در این روزها از طرف ارگ نشینان کابل زیاد شنیده میشود اکثریت است. آنها میخواهند در دولتی که إنشاءالله بعد از پایان اشغال ایجاد میشود، رهبر دولت بنا بر رای اکثریت مردم تعیین شود. صرف نظر از اینکه دیدگاه رسمی امارت اسلامی/طالبان در مورد چگونگی انتخاب زعیم و رهبر دولت اسلامی چه است، من بهحیث یک پژوهشگر علوم اسلامی، اینجا تنها همین معیار بودن و نبودن اکثریت را از نگاه قرآن به نقد میگیرم.
اگر شما توسط پروگرام/اپلیکیشن «قرآن مجید» که به راحتی میتوانید دانلود کنید کلمه «اکثر» را در قرآن جستجو کنید متوجه میشوید که این کلمه در قرآن ۸۱ بار ذکر شده است. ۴۴ مرتبه با لفظ «أکثرهم» و ۲۰ بار با لفظ «أکثر الناس» و ٢ بار با لفظ «أکثرکم» و ١۳ مرتبه با لفظ «أکثر» آمده است.
در قرآن مجید ٣٠ مرتبه تکرار شده است که اکثریت نمیدانند و عقل ندارند. الله متعال ۱۵ مرتبه فرموده است (…أکثرهم لایعلمون). الأنعام ٣٧، الأعراف ١٣١، الأنفال ٣۴، یوسف ۵۵، النحل ٧۵، النحل ١٠١، الأنبیاء ٢۴، النمل ۶١، القصص ١٣، القصص ۵٧، لقمان ٢۵، الزمر ٢٩، الزمر ۴٩، الدخان ٣٩، الطور ۴٧.
و ۱۱ بار فرموده است که (…أکثر الناس لا یعلمون). الأعراف ١٨٧، یوسف ٢١، یوسف ۴٠، یوسف ۶٨، النحل ٣٨، الروم ۶، الروم ٣٠، صبا ٢٨، صبا ٣۶، غافر ۵٧، الجاثیه ٢۶.
و ۳ بار (…أکثرهم لا یعقلون) المائده ١٠٣، العنکبوت ۶٣، الحجرات ۴ آمده است.
در سوره الأنعام آیه ١١١ (…أکثرهم یجهلون)، و در سوره المؤمنون آیه ٧٠ (…أکثرهم للحق کارهون) و در سوره الشورى أیه ٢٢٣ (… أکثرهم کاذبون) آمده است.
در قرآن ۱۴ بار به اشکال مختلف آمده است که اکثریت ایمان نمیآورند. (… أکثرهم لا یؤمنون) البقره ١٠٠، (و ما یؤمن أکثرهم بالله إلا و هم مشرکون) یوسف ١٣، (… أکثرهم الکافرون) النحل ٨٣، (… أکثرهم فهم لا یؤمنون) یاسین ٧، (… و ما کان اکثرهم مؤمنین) ٨ مرتبه در سوره الشورى به ترتیب آیه ٨، ۶٧، ١٠٣، ١٢١، ١٣٩، ١۵٨، ١٧۴ و ١٩٠ آمده است. و ۳ بار در سوره هود ١٧، الرعد ١، غافر ۵٩ (… أکثر الناس لا یؤمنون) فرموده است.
الله متعال در قرآن مجید ۸ مرتبه اکثریت را ناسپاس خطاب نموده است. ۳ مرتبه فرموده است (… أکثر الناس لا یشکرون) البقره ٢۴٣، یوسف ٣٨، غافر ۶١ ، دو مرتبه (… أکثرهم لا یشکرون) یوسف ۶٠ و النمل ٨٣ ، دو بار (… أکثر الناس إلا کفورا) الأسراء ٨٩، الفرقان ۵٠ و در سوره الأعراف آیه ١٧ (و لا تجد أکثرهم شاکرین) فرموده است.
از آنجایی که مجال برای ذکر همه آیات نیست به همین اندازه اکتفاء میکنیم که فقط در سوره الشوری ۸ مرتبه فرموده است اکثریت ایمان نمیآورند و برای بار نهم فرموده است اکثریت دروغ میگویند.
باید گفت که دو فکتور نادرست در روش انتصاب زعیمِ حکومت در مکتب دموکراسی وجود دارد که پذیرفتن آن برای دانشمندان علوم اسلامی غیر ممکن جلوه میکند.
اول اینکه بنیانگذاران دموکراسی با عقده داشتن از کشیشان مسیحیت و پادشاهانی که بصورت میراثی حکومت میکردند در مشورت گرفتن افراط کردهاند و در انتخاب زعیم دولت، رأی اکثریت را معیار قرار دادهاند! حال آنکه اهلکار اقلیت هستند. حال آنکه از جریانات سیاسی و حکومتداری یک اقلیت از جامعه خبردارند. این خلفای راشدین بودند که بی هیچ افراط و تفریطی با اهل الحِل و العقد نشستند و زعیم را انتخاب کردند. این یعنی در اسلام اجماع وجود دارد اما رأی توده مردم معیار نیست، بلکه رأی اهلکار معیار است. هیچ عقل سلیمی نمیتواند قبول کند رأی قاضی القضات کشور با رأی یک شخص عادی مساوی باشد. یا رأی مشرک با مؤمن یکسان باشد. این خود افراطی بس عظیم در مشورت است.
دوم اینکه در دموکراسی هر چهار یا پنج سال رئیس حکومت باید برای ادامه قدرت خود به انتخاباتی دیگر کاندید شود و بعد از تکمیل دوره دوم خود باید خانهنشین شود! این انتخابات و تغییر زعیم هزینههای فراوان مالی و جانی دارد. که خود نیاز به احزابی دارد که باید رهبرانشان مآفیای قدرت و ثروت باشند. مثلا کمپاینهای میلیاردی هزینه سنگینی است که اگر با دقت حساب شود یا از بیت المال است و یا ضررش را ملت باید بپردازد. مثال دیگر از هزینههای سنگینِ انتخاباتها تغییر کابینه حکومت است که خود باعث جلوگیری از رشد و ترقی میشود. این انتخابات بدون دلیل حتی میتواند زمینه حضور دشمن را فراهم کند. برای همین است که در حکومتداریِ خلفای راشدین که مورد اجماع امت است ما چنین چیزی را نمیبینیم. یعنی تا زمانی که حیات داشتهاند امیر مؤمنان بودند. شرع مقدس اسلام نه مثل دموکراسی زعیم را بی هیچ خطایی خانهنشین میکند و نه بی هیچ مشورتی فرزند یا برادرش را به صورت ارثی به قدرت میرساند. اجماع اهل الحل و العقد که نخبگان و مخلصین دولت اسلامی هستند کفایت میکند.
سخن از اجماع امت آمد شاید سوال پیش بیاید که اجماع اهل الحِل و العقد با انتخابات چه تفاوتی دارد؟ اجماع به جمع شدن و متفق شدن اهلکار بر یک امر میگویند اما انتخابات متفق شدن آحاد مردم است. اتفاق توده مردم بر یک شخص یا بواسطه کمپاین قوی او میشود یا بواسطه اینکه نوبت آن حزب است که به قدرت برسد. مثلا رؤسای جمهور آمریکا را دو حزب انتصاب میکند و مردم فقط انتخاب میکنند. که این خود ثبوتی بر شعار بودن اکثریت دارد نه معیار بودن.
سخن را با آیتی از کلام الله مجید خاتمه بدهیم تا مفیدتر واقع شود:
وَإِن تُطِعۡ أَکۡثَرَ مَن فِی ٱلۡأَرۡضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ (الأنعام ١١۶)
و اگر از بیشتر کسانیکه در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه الله گمراه میکنند، زیرا (آنها) جز از گمان پیروی نمیکنند، و جز به دروغ سخن نمیگویند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.