نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در ادامهی سلسلهی اهداف نظام اسلامی که در دو یادداشت قبلی بحث شد، چند موردی که در این یادداشت ذکر خواهد شد، تکمله و پایانبخش آنها خواهد بود. ۱۱. شایستهسالاری نظام اسلامی پیشبرد هدفی متعالی را در برنامهی خود قرار داده است تا سعادت انسان را در دنیا و آخرت تأمین کند. تأمین چنین هدفی […]
در ادامهی سلسلهی اهداف نظام اسلامی که در دو یادداشت قبلی بحث شد، چند موردی که در این یادداشت ذکر خواهد شد، تکمله و پایانبخش آنها خواهد بود. ۱۱. شایستهسالاری نظام اسلامی پیشبرد هدفی متعالی را در برنامهی خود قرار داده است تا سعادت انسان را در دنیا و آخرت تأمین کند. تأمین چنین هدفی نیازمند علم و آگاهی کامل و شناخت مسیر، کیفیت سیر و همچنین توانایی ادارهی مجموعه تا رسیدن به مقصد است. حکومت بهعنوان سازمان اجتماعی که عهدهدار سرپرستی امور انسانی و زمینهساز بستر رسیدن به رشد است، برای ایفای نقش خود، تفکیک وظایفی را ایجاد و در نتیجه، صلاحیتهای متنوعی را تعیین مینماید. در یک جامعه و نظام سالم کسانی میتوانند عهدهدار مسئولیتهای اجتماعی و سرپرست امور شوند که صلاحیت و شایستگی لازم برای تصدی آن مسئولیت را داشته باشند. قرآن کریم از زبان دختر حضرت شعیب عبارتی را نقل میکند که میتوان از آن لزوم شایستگی و صلاحیت برای احراز هر مسئولیتی را استنباط نمود: «قالت إحداهما یا أبت استئجره إنّ خیر من استئجرت القوی الأمین؛ یکی از آن دو گفت: ای پدر، او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی را که میتوانی استخدام کنی، کسی است که توانمند و امین باشد.» (قصص: ۲۶) چنانکه در قصهی طالوت آمده است: «و قال لهم نبیّهم إن الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه و لم یوت سعه من المال قال إن الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم» (بقره: ۲۴۷) خداوند طالوت را حاکم قرار داد. به وی علم و توانایی زیادی بخشیده است. هرچند آن قوم نیز قایل بودند که باید فرد شایستهای بر آنان حکومت کند. آیهی شریفه به اصلاح ملاکهای شایستگی پرداخته و «علم» و «قدرت رهبری» را میزان صلاحیت حکومت معرفی نموده است. بنابراین، شایستهسالاری یا رعایت صلاحیت و اهلیت در تصدی مناصب حکومتی یک اصل عقلی است و هر جامعهای که به دنبال تأمین خوشبختی و سعادت ملت باشد، از این قاعده پیروی میکند. آموزههای دینی دیگر نیز سرشار از تأکید روی این اصل است و سپردن امور به اهلش را توصیه نموده است و از قراردادن نااهلان بر مصادر امور منبع کردهاند. ۱۲. اصالت خدمت در اسلام قدرت و حکومت مقصد نهایی نیست، بلکه ابزار و وسیلهای جهت تحقق هدفهای والا و اصیل است که قبلاً به آنها اشاره شده است. در تعابیر فوق، حکومت و قدرت با جهتگیری اصلاح و خدمترسانی به بشریت مدنظر انبیا و اولیای الهی است؛ البته نه برای ارضای حس خودخواهی و خودپرستی و قدرت طلبی، چراکه نزد اولیای خداوند فرمانراندن بر مردم در چند روز دنیا اگر منشأ اثرگذاری و خدمت خداپسندانه نباشد، از بیارزشترین امور است. ۱۳. فراگیری ابعاد فراگیر زمانی، مکانی و انسانی نظام سیاسی اسلام آن را از اختصاص به عصر و زمانی خاص، چون عصر حضور پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم یا خلفای راشدین و مکانی منحصر و محدود، چون عربستان و انسانهای بهخصوص، خارج مینماید و آن را مکتبی حیاتبخش برای همهی بشریت، از زمان پیدایش این مکتب تا پایان تاریخ حیات بشری و همهی سرزمینها و همهی انسانها با هر رنگ و نژاد و زبان، قرار داده است. وقتی که اصل دعوت مطرح است، خطابهای قرآنی روی سخن خود را همهی مردم (ناس) قرار میدهد: «قل یا أیها الناس إنما أنا لکم نذیر مبین». این خطاب به یقین از مکان محدود حجاز میگذرد و به همهی مکانها، هرجا که انسانی وجود دارد، میرسد و خاص زمانی مشخص هم نیست؛ همهی زمانها را تا ابدیت شامل میشود؛ چنانچه خداوند در قرآن به فراگیری و وسعت دایرهی وظیفهی پیامبری اشاره میکند و خطاب به پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «قل یا أیها الناس إنی رسول الله إلیکم جمیعا» (اعراف: ۱۵۸) گذشته از دعوت به بندگی خدا و تبعیت از دستورات الهی و اینکه ما مؤظف هستیم اسلام را در همهجای دنیا معرفی کنیم، نظام اسلامی از نظر سیاسی درصدد توسعهی حاکمیت عادلانهی ارزشهای تعالیبخش الهی بر همهی بشریت است. این نظام میخواهد که مظلومان و ستمدیدگان را از قید ستمکاران برهاند. بنابراین، وقتی همهی بشریت مشمول خیرخواهی اسلام هستند، ادیان توحیدی با مشترکات فراوانی که دارند، به طریق اولی مورد توجه بیشتری میباشند. در قرآن با تعبیر اهل کتاب از آنان یاد میشود: «قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمه سواء بیننا و بینکم ألّا نعبد إلا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله …؛ ای اهل کتاب، بیایید بر آنچه مورد اتفاق ما و شماست، همصدا شویم که غیرخدای یکتا را نمیپرستیم؛ برای او شریکی نمیگیریم و زیر بار انسانهایی که بر مسیر الهی نیستند (و بهسوی او هدایت نمیکنند)، نمیرویم.» (آلعمران: ۶۴) یعنی در حقیقت مشترکات آنقدر زیاد است که بتواند اهل کتاب و مسلمانان تحت نظام سیاسی عادلانهی اهداف توحیدی خودشان را در کنار همدیگر تعقیب کنند. در مجموع، فراگیری بهعنوان یک اصل، نظام سیاسی اسلام را از چهارچوب مرز جغرافیایی، نژادی، زبانی و حتی اعتقادی خاص فراتر میبرد و آن را آیینی تعریف میکند که قدرت ساماندهی بشریت را با تحمل تفاوتها و اختلافات در سنتها و آیینها دارد. نتیجهگیری باتوجهبه آنچه بیان شد، براساس جهانبینی و نگرش اسلام به جهان و انسان، در این مکتب حیاتبخش حکومت بهمنزلهی ابزار تکاملیافتن انسان است. اهداف و وظایفی که برای دولت اسلامی مقرر کرده است نیز در همین راستا میباشد. بهطور مسلم بسیاری از آنچه بهعنوان اهداف یا وظایف دولت اسلامی بیان شد، سایر حکومتها نیز برای خود بیان میدارند، اما تعاریف و مصادیق این اهداف در نظامهای گوناگون متفاوت است. در نگرشهای سوسیالیستی که معتقد به «اصالت جامعه» هستند، این اهداف و وظایف با محوریت حقوق جامعه و تکالیف فرد در مقابل اجتماع تعریف میشود. در نظامهای لیبرالیستی که مبتنی بر «اصالت فرد» هستند، جامعه وجودی قراردادی و غیرواقعی است و در نتیجه، اهداف و وظایف دولت نیز در چهارچوب چنین نظریهای قرار میگیرد و میزان مداخلهی آن در امور افراد حداقل است. در اسلام چون هم فرد اصالت دارد هم جامعه، اهداف و وظایف بهگونهای تعریف میشود که تضمینکنندهی حقوق فرد در مقابل جامعه و جامعه در برابر فرد باشد و در نتیجه، کمال انسانی اولین و مهمترین هدف حکومت را تشکیل میدهد. ساختن جامعهای که در آن فضایل اخلاقی و انسانی، زیربنای روابط افراد را تشکیل دهد، وظیفهی مهم این حکومت را تشکیل میدهد. عدالت و استقرار آن هدف متعالی دیگر حکومت اسلامی است. رمز حرکت روبهرشد و تکامل جامعه در گرو استقرار عدالت است و حکومتی میتواند جامعه را به سمت کمال حرکت دهد که خود عادل باشد. استقرار عدالت نیز بسته به ایجاد زمینههای رشد فضایل در جامعه و تربیت آحاد و اقشار جامعه است. دولت اسلامی باتوجهبه این هدف متعالی مکلف به وضع قوانین عادلانه و اجرای دقیق عدالت است. آزادی در هر دو بعد تکوینی (اختیار) و تشریعی آن مورد توجه است. تضمین و استقرار آزادی بهگونهای که انسانها موفق به انتخابی صحیح و بهرهبرداری از آزادیهای مشروع شوند، از وظایف دولت اسلامی است. بنابراین، اختناق را هم در شکل بهکارگیری قدرت سخت هم در قالب استفاده از قدرت نرم رد میکند. جامعهی اسلامی جامعهای است که در آن هم در بعد داخلی هم در بعد خارجی امنیت برقرار است؛ زیرا امنیت است که امکان اجرای صحیح قوانین و مقرارت را فراهم میآورد و روابط انسانی را براساس عدالت و فضایل اخلاقی شکل میدهد. کمال اجتماعی انسان از بعد مادی نیز مورد توجه است و این چیزی است که به آن «توسعه» میگویند. در جامعهی توسعهیافته از نظر اسلام، در کنار رشد معنوی و فضایل اخلاقی، شاهد برخورداری مردم از رفاه و بهرهمندی از نعمتهای الهی متناسب با شأن انسانیشان هستیم.
دیدگاهها بسته است.