امارت شناسی بخش دوم

تسلسل حاکمیت‌های اسلامی در افغانستان اگر به تاریخ افغانستان برگردیم؛ باز هم می‌توان گفت که «امارت اسلامی» یا حاکمیت بر اساس دین، یک امر جدید یا پدیدهٔ ناشناخته‌ای نیست. از زمانی که اسلام به افغانستان آمده است تا حال-به جز برخی از حکومت‌های غیر دینی در سال‌های اخیر- همیشه اسلام در این جا حکومت کرده […]

تسلسل حاکمیت‌های اسلامی در افغانستان

اگر به تاریخ افغانستان برگردیم؛ باز هم می‌توان گفت که «امارت اسلامی» یا حاکمیت بر اساس دین، یک امر جدید یا پدیدهٔ ناشناخته‌ای نیست. از زمانی که اسلام به افغانستان آمده است تا حال-به جز برخی از حکومت‌های غیر دینی در سال‌های اخیر- همیشه اسلام در این جا حکومت کرده است؛ پس از ظهور اسلام، در طی چهارده قرن حکومت‌ها و حاکمان افغانستان سکولار نه؛ بلکه متعهد به اسلام و حاکمیت اسلامی بوده است. افغانستان در قرون اول و دوم هجری جزئی از خلافت امویان و عباسیان بود؛ پس از شروع سلسله حکومت‌های مستقل، در این سرزمین توسط طاهریان، صفویان و سامانیان حکومت‌های اسلامی تأسیس گردید. در اواخر قرن چهارم هجری، دوران طلایی حکومت اسلامی با سلطنت سلطان محمود غزنوی(رحمه الله) در افغانستان آغاز شد. محمود غزنوی(رحمـه اللـه) عـالم و حاکمی بود که در «علم فقه» کتابی نوشته بود. به روایت تاریخ، او پادشاهی وارسته، مجاهد و متقی بود، که در میدان گرم جنگ از پشت اسب خود می‌پرید و بر روی زمین برای خداوند سجده و دعا می‌کرد. او از محل سکونت خود در غزنی (کاخ فیروزه)، تا مسجد عروس الفلک مسیر زیرزمینی ایجاد کرده بود تا بتواند به موقع در نماز جماعت پنج وقت شرکت کند.

بـه هـمـت سـلطان محمود غزنوی (رحمـه اللـه) وحـدت دینی و مذهبی در افغانستان برقرار شد که مردم افغانستان تا حـال بـر هـمان عقیده و منهج روان اند.

سلطان محمود غزنوی(رحمه الله) فرقه‌های باطل از جمله قرامطه باطنیه و معتزله را شکست داد.

مورخ بزرگ، تاج الدین سبکی(رحمه الله) در «طبقات الشافعیه» درباره این حاکم افغانستان می گوید: پس از خلفای راشدین (رضی الله عنهم) و عمـر بـن عبدالعزیز (رحمه الله) عادل‌ترین پادشاهان تاریخ اسلام عبارتند از: محمود غزنوی، نورالدین زنگی، صلاح الدین ایوبی و وزیر سلجوقیان، خواجه نظام الملک(رحمهم الله).

غزنویان و بعد از آنان غوریان، سلجوقیان و تیموریان هرات نه‌تنها در جهت توسعهٔ علوم دینی، ادبیات و فرهنگ دینی در داخل کشور تلاش کردند؛ بلکه غوریان نیز مانند غزنویان اقدامات مهمی برای گسترش اسلام در شبه قاره هنـد انجام دادند. در قرون اخیر و تاریخ معاصر، حکومت هوتکی که علیه متجاوزان صفوی اعلام جهاد کرد، تا به آزادی دست یافت، به دنبال آن حکومت احمدشاه بابا که نه‌تنها در داخل؛ بلکه در هند، نیز به کمک مسلمانان و پیروزی آنان شتافت.

همین تسلسل حاکمیت اسلامی بود که در تدوین و نگهداشت هویت دینی مردم ما نقش اساسی داشت. در قرون اخیر احمدشاه ابدالی حاکم برجستهٔ دینی، عالم و مجاهـدی بـود کـه بـار دیگر خاطرات سلطان محمود (رحمـه اللـه) را زنـده ساخت. او همچنین به برتری اسلام و دفاع و حمایت از مسلمانان تعهد قاطع داشت و دربارش محل اجتماع علمای کرام و روحانیون بود. تصمیمات او بر اساس احکام اسلامی صادر می‌شد و در همه فیصله‌های حکومتی و سفرهای جهادی مشوره و حمایت علمای کرام را با خود داشت.

پس از دوران احمدشاهی؛ اگرچه حکومت‌های افغانستان مانند سابق نظام‌های سلطنتی مطلـق بـود؛ امـا بـه دلیـل غـلبـه رنـگ دینی، لقب «امارت» داشت و حاکمان را «امیر» می‌نامیدند، مانند امیر دوست محمد خان، امیر شیرعلی خان و سپس امیر حبیب الله و امیر امان الله خـان، آنان اگرچه از نظر محتوا نتوانستند از مشی سلف صالح خود پیروی کنند؛ اما عنوان حکومت و امارت را حفظ کرده بودند.

در سال ١٨٣۵م زمانی که امیر دوست محمد خان به جهاد علیه رهبر سیک‌‌ها «رنجیت سینگ» آغاز نمود، ابتدا توسط علمای وقت در عیدگاه کابـل بـه عنـوان «امیر شرعی» منصوب شد و لقب «امیرالمومنین» به وی داده شد. او با همکاری بسیاری از مجاهدین و هزاران تن از مریدان مولانا عبدالغفور (اخـنـد صـاحب سـوات)، جهاد با سیک‌ها را آغاز کرد.

بنابراین، مصطلح «امارت» در تاریخ ملی ما یک کلمه جدیدی نیست؛ بلکه تاریخ ما با سلسله امـارت‌هـا بافتـه شـده است. برعکس، مصطلح «جمهوری» یا «دموکراسی» چنان که در سطح بین الملل یک پدیدهٔ جدیدی است؛ اما در افغانستان کاملا یک نسخهٔ سیاسی خارجی، وارداتی و جدیدی است که برای اولین بار در پنج‌دهه پیش به اینجا آورده شد.

تداوم ذکر شدهٔ حاکمیت‌های اسلامی در تاریخ افغانستان مـا را بـه ایـن نتیجه می‌رساند که استقرار حکومت با ثبات بر اساس اسلام و شریعت در این کشور داعیـهٔ جدید یا بدعت سیاسی نیست؛ بلکه امارت اسلامی و پادشاهان متقی از آن زمان تاکنون در این جا حکومت می‌کنند که تا حال این تسلسل ادامه دارد و بـه زمـان مـا رسیده است.

 

خدمات تاریخی قشر دینی افغانستان، به طور خاص علمای کرام

عده‌ای معتقدند و تبلیغ می‌کنند که در گذشته علما، اسلام‌گرایان و قشر دینی در سیاست افغانستان هیچ نقشی نداشته.اند. به گفتهٔ آنان، در نتیجه توطئه.ها و دسیسه.های بیگانگان، نهضت اسلامی در افغانستان آغاز گردید و علما و دیگر مبارزان دینی به گونه وارداتی یا فراشوتی به میدان سیاست آمدند.

در این جا به این نکته اشاره می‌کنیم که علما و متدینین قرن‌ها پیش بخش مهم و تأثیرگذار جامعهٔ ما بوده‌اند که در عرصه‌های علمی، سیاسی، جهادی و غیره نقش بسزایی داشته و خدمات بسیاری انجام داده‌‌اند و افتخارات بزرگی برای این کشور و مردمش به دست آورده و این کشور را در سطح بین المللی معرفی کرده‌اند. در این جا نگاهی اجمالی به دستاوردهای علمی، عرفانی، جهادی و سیاسی جامعهٔ دینی افغانستان خواهیم داشت و در نهایت اشاره خواهیم کرد که «امارت اسلامی افغانستان» وارث مبارزات تاریخی اسلام گرایان و علمای ما و متعهد به آرمان‌های آنان است.

در عرصه علم و عرفان

با ورود اسلام به افغانستان، چراغ علم نیز در این سرزمین روشـن شـد. در قرون اولی و میانی تاریخ اسلام، علمای افغانستان (خراسان سابق)، علاوه بر تدوین مجموعه‌های بزرگ احادیث نبوی، در احیا و توسعهٔ علوم تفسیر، کلام، فقه، تفسیر، نحو، بلاغت، منطق و نیز ادبی و طبیعی، خدمات تاریخی انجام دادند. قبل از حملهٔ چنگیز، شهرهای بلخ، هرات، غزنی، بُست و سیستان از مراکز مهم علم و ادب بودند که علما، فقها، نویسندگان، مدارس و مراکـز بـزرگ علمی داشتند. امام ابوداود سجستانی، ابـن حـبـان امام فخرالدین رازی، بیهقی، ابوزید بلخی، ابن سینا، علامـه سـعدالدین تفتازانی، ابوریحان بیرونی، ملاعلی قاری، ملا عبدالرحمن جامی، سجاوندی و علمای معروف فراوان قرون اولی و میانه هجری (رحمهم الله جمیعا) هستند که در این دیار به دنیا آمدند.

شاهان سابق افغانستان به طور خاص غزنویان، غوریان و تیموریان هـرات یا خود آنان عالم و فاضل بودند یا که با علما و دانشمندان دین ارتباط نزدیک و دایمی داشتند. عالمان دینی و نویسندگان عرفانی اعضای دائمی دربار و یاران و مشاوران نزدیک شاه بهشمار می‌رفتند.

نتیجه این شد که امور حکومتی در پرتو تعالیم اسلامی پیش می‌رفت و شاهان به اصول دینی پایبند بودند.