نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
امارت اسلامی یک صف نمونه از مبارزات دینی در این عصر است ابتدا یا در دور نخست، امارت اسلامی افغانستان زمانی پرچم مبارزه برای حاکمیت نظام اسلامی را برافراشت که بیشتر نهضتهای اسلامی قرن بیستم در جهان اسلام، رو به زوال آورده بود. در مصر و بیشترین کشورهای عربی، جنبشهای اسلامگرا که در تلاشهای خود […]
امارت اسلامی یک صف نمونه از مبارزات دینی در این عصر است
ابتدا یا در دور نخست، امارت اسلامی افغانستان زمانی پرچم مبارزه برای حاکمیت نظام اسلامی را برافراشت که بیشتر نهضتهای اسلامی قرن بیستم در جهان اسلام، رو به زوال آورده بود. در مصر و بیشترین کشورهای عربی، جنبشهای اسلامگرا که در تلاشهای خود برای کسب قدرت شکست خورده بودند، فقط برای بقای خویش تلاش میکردند و فعالیتهای خود را از تلاشهای سیاسی به خدمات رفاه اجتماعی تغییر میدادند. در شبهقاره نیز هیچ نتیجهٔ محسوسی از نهضت فکری اسلامی وجود نداشت. در الجزایر اسلامگرایان میدان به دستآوردهٔ خود را در برابر سکولارها باختند، و در افغانستان که سیکولارهای کمونیست شکست خورده بودند، متاسفانه رهبران تنظیمها بر سر کسب قدرت با هم میجنگیدند. در نتیجه، این میدان مبارزه، بهجای حماسهٔ فتح و نظامسازی، به تراژدی جنگ داخلی تبدیل شد.
در دههٔ پایانی قرن بیستم، همین سیاهروزی جنبشهای اسلامگرا بود که به مستشرق فرانسوی «Olivier Roy اولیور روی» جرأت داد تا برای طعنهزدن به اسلامگرایان، کتابی زیر عنوان «شکست اسلام سیاسی» بنویسد. «اولیور روی» نوشت که از جنبشهای سیاسی اسلامگرای قرن بیستم، فقط مبارزهٔ خمینی در ایران موفق گردیده و مبارزات دیگر محکوم به شکست بوده است.
شکست اسلامگرایان سیاسی عوامل خارجی و داخلی داشت. از میان عوامل خارجی مهمترین آنها نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم بود که فقط پنج کشور عضو دائمی شورای امنیت در آن نقش تعیینکننده داشتند. در این زمان که مسلمانان از موقف بازیهای بزرگ بینالمللی به عنوان عامل تعیینکننده سقوط کرده بودند، ابرقدرتهای اسلامستیز توافق کرده بودند که باید از حاکمیت اسلام سیاسی یا سیاست اسلامی در همهٔ اطراف جهان جلوگیری کرد.
از میان عوامل داخلی مهمترین آنها انحراف برخی جریانهای اسلامگرا، و بیوفایی آنان نسبت به اصول و مبادئی بود که به موجب آن در جوامع اسلامی اعتبار و جایگاهی پیدا کرده بودند. نسلهای دوم و سوم بسیاری از این جنبشها اهدافی را به فراموشی سپردند که این جنبشها برای آن ایجاد شده بودند.
زمانی که تحریک اسلامی طالبان راه اندازی شد، اگرچه در ابتدا برخی از جنبشهای رقیب مبارزات اسلامی به چشم حقارت به آن مینگریستند، و آن را یک حرکت مقطعی و نامنظم تعریف میکردند؛ اما به مرور زمان ثابت شد که در طول تاریخ کارهای دینی اغلب وابسته به مقبولیت الهی بوده است، نه قابلیت.
در مبارزات اسلامگرایانه، ساختار بیرونی آنقدر مهم نیست تا اخلاص و وفاداری به اسلام و اهداف اسلامی که سبب جلب نصرتهای الهی و کمک مؤمنان میشود.
امارت اسلامی پس از قرنها، بار دیگر پرچم افتادهٔ حاکمیت اسلامی را برافراشت. بدون مقدمات طولانی و سابقهٔ تشکیلاتی، مثال نقد قدرت سیاسی اسلام را به جهانیان عرضه کرد و مفاهیم فراموششدهٔ امیرالمؤمنین، شریعت، عدالت اسلامی، حدود، قصاص، امر به معروف و نهی از منکر و حکومت اسلامی را دوباره احیا و عملی کرد و نظام الهی را در زمین خدا پیاده ساخت، و غلطبودن این مفکوره را ثابت نمود که «نظام اسلامی در این عصر قابل تطبیق نیست».
بنابر اینکه مبارزات اسلامی همواره با آزمون و ابتلا مواجه میباشد، امارت اسلامی نیز با ابتلای جنگ بینالمللی صلیبی مواجه شد. تمام جهان کفر در یک حملهٔ گسترده به افغانستان آمدند، و تمام قدرت جنگی امکانات تبلیغاتی و توطئههای استخباراتی خود را به کار انداختند، تا تنها فانوس حاکمیت اسلامی را که پس از قرنها به مسلمانان حس جدید بیداری داده بود، خاموش کنند.
دشمنان اسلام از تمام توان خود استفاده کردند. هیچ سلاح و ابزاری از زور، زر و تزویر، حتی عذر و زاری را فروگذار نشدند؛ اما امارت اسلامی با بالاترین شجاعت و عزم در برابر این حملهٔ عظیم دشمن، راه مبارزه طولانی و صبرآزما را در پیش گرفت.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.