نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
۵. مسئلهٔ خشونت علیهٔ زنان یکی دیگر از اتهاماتوارده بر امارتاسلامی این است که امارت بـا نیمی از جامعه (زنان) رفتار ظالمانه و خشونتآمیزی دارد. این امر نیز از مفکورهٔ مسلطِ غـرب (نظام مادی و بشردوستی!) سرچشمه میگیرد. هنگامیکه در جهـانِ غـرب، مفکورهٔ سکولاریستی «جدایی دین از سیاست» حاکم شد، عُنصر مهم ایـن مـفـکـورهٔ لیبرالیسم […]
۵. مسئلهٔ خشونت علیهٔ زنان
یکی دیگر از اتهاماتوارده بر امارتاسلامی این است که امارت بـا نیمی از جامعه (زنان) رفتار ظالمانه و خشونتآمیزی دارد. این امر نیز از مفکورهٔ مسلطِ غـرب (نظام مادی و بشردوستی!) سرچشمه میگیرد. هنگامیکه در جهـانِ غـرب، مفکورهٔ سکولاریستی «جدایی دین از سیاست» حاکم شد، عُنصر مهم ایـن مـفـکـورهٔ لیبرالیسم یا آزادیفردی بود که برای اولینبـار چـارچوبهای تعیینشـدۂ فطری برای مردان و زنان را از بین برد. زنان از خانههای خود بیرون کشیده شدند؛ تحتِ عنوان آزادی در بانکها، رسانهها، ادارات دولتی، هوتلها و شرکتهای خدماتی از آنها بهعنوان ابزاری برای جذب مشتری و تبلیغات استفاده شد. این جفای غربیان نسبت بهکرامتِ زن نهتنهـا بغاوت در برابر اصولدینی بود؛ بلکه نقض آشکار خواستههای عقل سلیم و فطرت انسانی نیز بود. در نتیجهٔ برهنگی و اختلاط بیباکانهٔ زن و مرد در جهان غرب، دیانت، انسانیت و اخلاقِ همه از بین رفت. نظام پاکِ خانواده فروپاشید، مردم از نعمتهای قرابت، خویشاوندی و آرامش محروم شدند و انسانها همانند حیوانات وحشی در انبوهٔ هوسرانی و تجملگرایی غرق گردیدند. تمدن غرب که اخلاق، معنویت، حیا و شرافت خود را در برابر شهوترانی ناچیز از دستداده است؛ اکنون درصدد است تا تمدنِ پَست خویش را بر مسلمانان نیز تحمیل کنند. بههمین دلیل است که موضوع حقوق زن را در کشورهای اسلامی با اشتیاق و جدّیتِ فراوان مطرح میکنند و مسلمانان را ناقض حقوق زنان مینامند. این موضوع نهتنها اختلاف بین امارت و غرب کنونی است؛ بلکه موضوع آزادی زنان از دوران استعمار یکی از مهمترین حربههای غرب بهشمار میرود که از آن برای متهمکردن و گمراهساختن مسلمانان استفاده میکنند. آنها با ایجاد برخی حرکات کاذبِ آزادیخواهانهٔ زنان در افغانستان نیز تعدادی از زنان را از نعمت حیا و حجاب محروم و گمراه کرده بودند؛ اما امارتاسلامی بهمحض رویکارآمدن، مجدداً برای حفظ حیا، عفت و حیثیت زنان مؤمن خود تلاش کرد. آنها را از اختلاط، بیحجابی و اعمالی برگرداند که نتیجهٔ آن خواری دنیوی و اخروی است. امارتاسلامی بر اساس آموزههای اسلامی، اختلاط زن و مرد را ممنوع قرار داد، حجاب را عملی ساخت و زنان را از اعمالی که هم منجر به گناهکاری خود و هم موجب گناهکارساختن دیگران میشود، باز داشت. اینکهٔ اجرای این احکـاماسلامی تقابل مستقیمی در برابر نظامِ بیبندوبار غرب بود، بههمین دلیل دشمنان اسلام بهخشم آمدند و امارتاسلامی را بهنقضِ حقوق زنان متهم کردند؛ اما ناقضانِ اصلی حقوق زنان همان لیبرالهایی هستند که این مخلوق شریف و معزّزِ خداوند را ابزار شهوترانی خود قرار دادهاند. ۶. اتّهامِ دهشتافگنی، تروریسم و دشمنی با تمام جهان
یکی دیگر از اتهامات مهّم علیه امارتاسلامی، دهشتافگنی و تروریسم بینالمللی بود. این کلمه که تا پیش از این هیچکسی آن را نمیشناخت، ناگهان ظاهر گردید تا امارتاسلامی را متهم کند و آن قدر رایج شد که به پُرکاربردترین اصطلاح در رسانهها تبدیل شد. آمریکا و دوستانش ادعا داشتند که امارتاسلامی تروریست تربیت میکند، تهدیدی برای جهان است و افغانستان لانهٔ تروریسم گردیده است؛ اما در واقع خود آنها نیز میدانند که این اتهام بیاساس است. بههمین دلیل است که پس از بیستسال تبلیغ، موقف خود را تغییر داد و تعامل عادی با امارتاسلامی را آغاز کردند. امارتاسلامی نیز این اتهام را رد کرده و عملاً ثابت نموده است که قصد ضرر و زیان به کسی را ندارد؛ چنانکه مهمترین پیام اسلام، سلام و خیرِ بشریت است؛ امارتاسلامی هم مکلفاً برای جهان و بشر اراده خیر دارد. از آنجاییکه اسلام دین سعادت و خوشبختی است، امارتاسلامی برای احیای این دین و ترویج فضایلاخلاقی آن در تلاش است. این حق مردم مؤمن افغانستان است که بر اساس اصول دینی خود زندگی کنند و حکومتی داشته باشند. امارتاسلامی میخواهد در چارچوب اصول دینی خود با جهان در صلح زندگی کند و روابط دیپلماتیک و تجاری مثبتی با همهٔ طرفها داشته باشد.
۷. موضوع یونیکال و کاروانِ بابر دو موضوع دیگر که شماری از نویسندگان دشمن در کتابهای خود آنها را خیلی تبلیغ میکنند و سعی دارند که مردم را نسبت به تأسیس امارتاسلامی دچار تردید کنند، تلاش ناموفق برای پیونددادن قیام طالبـان بـه کـاروان نصیراللهبابر؛ وزیر داخلهٔ پاکستان و عقد قرارداد شرکتِ یونیکال است. اولین و مشهورترین کتابی که در سطح بینالمللی در مورد امارتاسلامی نوشته شد، کتابِ «طالبان» نوشتهٔ احمدرشید، روزنامهنگار پاکستانی است که با عنوانِ فرعی «زنان، تجارت مافیا و پروژهٔ بزرگ نفت در آسیایمرکزی» نوشته شده است. او تلاش دارد که طالبان را ناقضان حقوق زنان معرفی کند. همچنین تجارت موادمخدر و پروژهٔ خطِ لولهٔ گاز آسیایمرکزی به پاکستان را به تأسیس امارتاسلامی مرتبط دانسته است. برای روشنشدن این اتّهام ابتدا باید پیشینهٔ موضوع را بیان کرد. آسیایمیانه که دارای ذخایر غنیِ گاز است؛ پس از استقلال از اتحاد جماهیر شوروی، ایـن کشورها – بهطور خاص ترکمنستان- اقدام بـهفروش گاز بـهکشورهای جنوب آسیا کردند و به همینمنظور بحث عبور خطوط لولهٔ گاز از طریق افغانستان آغاز شد. در سالهای اولی تأسیس امارتاسلامی شرکتِ ارجانتینی «بریداس» توانست با ترکمنستان، پاکستان و امارتاسلامی در خصوص خط لولهٔ گـاز ترکمنستان به پاکستان و هند به توافق ابتدایی برسد. در آن زمان که ایالاتمتحدهٔ آمریکا ابرقدرت تکتازِ جهان بود و سعی داشت گاز آسیای مرکزی و همچنین نفت خاورمیانه را تحت کنترل خود نگه دارد، برای گسترش این خطلوله، یک شرکت آمریکایی بهنام «یونیکال» را استخدام کرد و در سطح بالایی تلاشها و فشارها را آغاز نمود تا اینکه کشورهای پاکستان و ترکمنستان را آماده کند که توافق ابتدایی با شرکت «بریداس» را شکسته و با توافق به شرکت یونیکلل بهکار آغاز کنند. در این وقت امارتاسلامی با یک عمل انجامشده روبهرو شد، او اینکه اعضای اصلی معامله (فروشنده و گیرنده که ترکمنستان و پاکستان بود) با شرکت یونیکال روابط خود را گرم ساخته بود و امارتاسلامی افغانستان که فقط از لحاظ ترانزیتی در این پروژه مشارکت داشت، در موقعیتی نبود که بتواند بهتنهایی توافق با شرکت «بریداس» را حفظ کند. بناءً امارتاسلامی مجبور شد که مذاکرات با بریداس را متوقف و تعامل با یونیکال را آغاز کند. یونیکال در قندهار دفتری افتتاح کرد و نمایندگان آن مسیر خطِ لوله از هرات به قندهار را مطالعه کردند؛ اما بعداً آمریکا این موضوع را با سیاست خلط کرد و تطبیق پروژه را تا حلشدن مسائل سیاسی متوقف نمود. اصلاً آمریکا میخواست بریداس را از معامله خارج کند و پروژه را معلق نگه دارد. برخی از نویسندگان در حین طرح این موضوع اظهارنظرهایی کردند که به گفتهٔ آنان، طالبان را نخست دولت آمریکا و شرکت یونیکال ایجاد کردند تا بدین ترتیب مسیر گاز آسیایمرکزی (افغانستان) را در دست خود داشته باشد. این ادعا بهخاطری غیرمنطقی و خندهآور است که اگر آمریکا برای این غرض طالبان را ایجاد کرده بود، ضرور بود که آمریکا پروژهٔ توسعهٔ خطِ لوله را در دورهٔ پنجسالهٔ امارت عملی میکرد؛ اما مانع اصلی این پروژه، خودِ آمریکا بود که اجازه نداد این پروژهٔ حیاتی افغانستان عملی شود. موضوع دیگری که نویسندگان ضدِ امارت بهطور مبهم دربارهٔ آن صحبت میکنند، موضوعِ کاروان نصیراللهبابر است. در طول سالهای جنگهای تنظیمی، دولت پاکستان تلاش میکرد تا راه ترانزیتی به کشورهای تازه آزادشده آسیایمرکزی را بهدست آورد تا بازاری برای محصولات ارزان خود بیابد. از آنجایی که جنگهای خونین در کابل و ولایات مرکزی جریان داشت، در سال ۱۹۹۴م، دولت حزب مـردم پاکستان در تلاش بود تا با استفاده از مسیر افغانستان (بولدک-تورغندی) راهی برای رسیدن به آسیای مرکزی را بیابد. بههمین منظور نصیراللهبابر، وزیر داخلهٔ پاکستان، قبل از ظهور طالبان، از قندهار و هرات بازدید کرد و توافق قوماندانان حاکم این مناطق را بهدست آورد که در ازای حقالعبور معین، به موترهای پاکستانی اجازه انتقال اجناس به ترکمنستان داده شود. پاکستان میخواست در ماهٔ اکتوبر کاروانی متشکل از «هشت» موتر را به صورت امتحانی از این مسیر بفرستد. اتفاقاً در همان زمان طالبان از ولسوالی «دند» به «بولدک» حمله کرده و آن را تصرف کردند. کاروان نصیراللهبابر قبل از رسیدن به قندهار در جنگ بین طالبان و تفنگسالاران گیر ماند و مورد سرقت قرار گرفت. همزمانی این دو واقعه به برخی از دشمنان این فرصت را فراهم کرد تا که تحریک طالبان را به کاروان بابر مرتبط گویند. این درحالی است که بابر با قوماندانان قندهار توافق کرده بود که با آمدن طالبان این توافقنامه لغو گردید و بعد از آن هرگز کاروان اجناس تجاری از این مسیر عبور نکرد؛ اما برخی افراد بهجای این که به حقیقت پی برند و خود را از صحت و سقم موضوع آگاه کنند، فقط یک موضوع را بدون این که دلیل منطقی یا توجیهی بـرای آن داشته باشند، بارها و بارها تکرار میکنند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.