اثرات اطاعت در استحکام نظام شرعی/بخش پنجم

امر امیر به مجاهدین در حالات خاص   با توجه به حالات خاص، اطاعت از امیر را به شکل ذیل می‌توان تقسیم کرد:   اول: اطاعت امیر در ترتیب خاص اگر امیر برای مجاهدین ترتیب خاصی درست کرده، عمل به آن ترتیب بر مجاهدین واجب است، به‌طور مثال: امیر امر می‌کند که فلانی و دوستانش […]

امر امیر به مجاهدین در حالات خاص

 

با توجه به حالات خاص، اطاعت از امیر را به شکل ذیل می‌توان تقسیم کرد:

 

اول: اطاعت امیر در ترتیب خاص

اگر امیر برای مجاهدین ترتیب خاصی درست کرده، عمل به آن ترتیب بر مجاهدین واجب است، به‌طور مثال: امیر امر می‌کند که فلانی و دوستانش مثلا امشب در فلان منطقه گزمه می‌کنند و فلانی با دوستانش سر زنجیر (محل تلاشی) می‌ایستند، فلانی و دوستانش موترهای کلان را تلاشی می‌کنند، در این صورت بر همه لازم است که این امر را قبول کنند و هرکس کار سپرده‌شده به او را پیش ببرد، برای هیچ‌کدام جایز نیست که از این ترتیب سرکشی کند؛ چون این نوعی تدبیر است که امیر آن را ترتیب داده و فایدهٔ آن با انجام این امر ظاهر می‌شود.

 

علامه سرخسی -رحمه‌الله- می‌نویسد:

«وإذا نادى الأمير أن يكون فلان وجنده في الميمنة، وفلان وجنده في المقدمة، وفلان وجنده في الميسرة، وفلان وجنده في الساقة، فلا ينبغي لأحد أن يترك الموضع الذي أمره بالكون فيه، لأن هذا من التدبير الحسن في أمر الحرب، فإنما تظهر فائدته بالطاعة… وإذا نادى منادي الأمير أن الساقة غداً على أهل الكوفة، فلا يتخلفن رجل من أهل الديوان ولا من المطوِّعة، لأنهم جميعاً رعيته حين خرجوا للجهاد تحت رايته فعليهم طاعته».

ترجمه: و اگر امیر اعلان کند که فلانی با سربازانش طرف راست باشند و فلانی با سربازانش در صف مقدم باشند و فلانی با سربازانش در قسمت چپ باشند و فلانی با سربازانش در قسمت عقب باشند، در این صورت، برای هیچ‌یک جایز نیست، جایی که امر شده در آن نقطه باشد، را ترک کند؛ چون این از جملهٔ تدبیر نیک در جنگ است، و فایده‌اش در اطاعت است.

 

و اگر امیر اعلان کند: که گروهی که در قسمت عقب است، فردا کوفه بروند، بنابراین هیچ‌یکی از مجاهدین نباید عقب بکشند؛ چون همه آن‌ها زمانی که زیر پرچم او برای جهاد خارج شدند، زیر دست او هستند و بر آنان اطاعت‌شان و اجب است.

 

 

دوم: حکم منع از ورود به شهر یا منطقه‌ای

اگر امام، مجاهدین را از رفتن به منطقه‌ای خاص یا یک کار مشخص منع کرد، اطاعت او واجب و رفتن به آن منطقه و انجام‌دادن آن کار حرام است.

در فتاوای تاتارخانیه چنین آمده است: «وإذا نهى الإمام أهل العسكر عن الخروج للعلاقة لا ينبغي لهم أن يخرجوا… وإن كان الإمام نهى عن الخروج للبراز، فهذا على وجهين: إما أن يكون النهي عاما؛ بأن قال لا يخرج رجل منكم للبراز، فهذا النهي عام، وإن ذكر منكم، وإن كان النهي خاصا في حق شخص بعينه لا يخرج هو لكن يخرج غيره».

ترجمه: و اگر امام، عسکر خود را از رفتن به یک ساحه منع کرد، جایز نیست که آنجا برود. اگر امام از خروج برای مبارزه نهی‌ کرد، این دو صورت دارد؛ یا نهی عام است به این صورت که بگوید: کسی از شما برای مبارزه پیش نشود، در این صورت نهی عام است گرچه شخصی را از شما ذکر بکند. اگر نهی خاص بود آن شخص معین خارج نشود و دیگران خارج شده میتوانند.

 

در این صورت، بر مجاهدین واجب است که به آن منطقه نروند و نه آن کار را بکنند، چون در تنظیم امور اطاعت امام و اجب است و ممکن است مصلحت این کار برای امام ظاهر باشد و نمی‌خواهد مجاهدین را از آن با خبر کند.

 

سوم: حکم منع از کمک به دیگر مجاهدین

اگر امام به مجاهدین گفت: از مرکزهای خود خارج نشوید، یا از کمک و همکاری با یکدیگر منع کرد، بازهم اطاعت واجب است، به کمک یکدیگر نروید و از مرکزهای خود هم خارج نشوید، گرچه آنان در منطقهٔ خود آرام بوده و دیگر مجاهدین با خطر مواجه بودند، بازهم اینها نباید به مجاهدینی که با خطر مواجه اند، کمک کنند.

 

علامہ سرخسی -رحمه‌الله- می‌نویسد:

«وإن أمرهم الإمام أن لا يبرحوا من مراكزهم، ونهى عن أن يعين بعضهم بعضاً فلا ينبغي لهم أن يعصوه، وإن أمنوا من ناحيتهم وخافوا على غيرهم؛ لأن طاعة الإمام فرض عليهم، بدليل مقطوع به، وما يخافونه موهوم….. والأصل فيه ما روي «أن النبي -صلى الله عليه وسلم- أمر الرّماة يوم أحد أن يقوموا بموضع ولا يبرحوا من مراكزهم، فلما نظروا إلى المشركين، وقد انهزموا، ذهبوا يطلبون الغنيمة، فكانت هزيمة المسلمين في ناحيتهم».

ترجمه: اگر امیر آنان را امر کرد که مراکزشان را ترک نکنند و آن‌ها را از کمک به همدیگر منع کرد، نافرمانی او جایز نیست، گرچه آنان در امن باشند و بر دیگران خوف داشته باشند؛ چون اطاعت امام با دلیل قطعی بر آنان فرض است و آنچه که از او می ترسند وهمی است.

 

اصل در این باره این است که روایت شده که نبی اکرم -صلی‌الله‌عليه‌وسلم- تیراندازان را روز احد امر کرد که در نقطه‌ای بایستند و جایشان را ترک نکنند، زمانی که آنان مشرکین را دیدند که شکست خوردند، رفتند دنبال غنیمت و شکست مسلمانان از همان نقطه بود.

 

چهارم: حکم اطاعت با وجود ندانستن فایده یک کار

امیر اگر افراد خود را به کاری امر کرد و آنان نمی‌دانستند که در این کار فایده است یا نه، باز هم اطاعت و قبول دستور امیر بر آنان لازم است، تنها با این بهانه نمی‌تواند از امر امیر سرکشی کند که بگوید: من فايده و حکمت این دستور را نفهمیدم.

 

علامه سرخسی -رحمه‌الله- می‌فرماید:

«إن أمروهم بشيء لا يدرون أينتفعون به أم لا فعليهم أن يطيعوه، لأن فريضة الطاعة ثابتة بنص مقطوع به، وما تردد لهم من الرأي في أن ما أمر به منتفع أو غير منتفع به لا يصلح معارضاً للنص المقطوع».

ترجمه: اگر آنان را به چیزی امر کرد که نمی‌دانستند آیا به نفع آنان است یا به ضررشان، بازهم بر آنان اطاعت واجب است؛ چون فرضیت اطاعت با نص قطعی ثابت است و شکی که برای آنان به وجود آمده درباره اینکه آن امر به نفع آنان است یا نه، نمی تواند با نص قطعی معارضه کند.

 

پنجم: مجاهدین نباید دلایل فرمان‌ها را از امام بپرسند

اگر امام، مجاهدین را از جنگ و قتال منع کرد‌، آنان نمی‌توانند دلیل این منع را از او بپرسند، چون در اکثر اوقات امر و منع امام بنابر چنان مصالحی است که فقط برای خود امام معلوم می‌شود و عموم مجاهدین آن را متوجه نمی‌شوند و امام نمی‌خواهد آن مصلحت را با همه مردم و عموم مجاهدین شریک بسازد.

 

علامه سرخسی -رحمه‌الله- می‌نویسد:

«وقد تكون طاعة الأمير في الكف عن القتال خيراً من كثير من القتال. وقد يكون الظاهر الذي يعتمده الجند يدلهم على شيء، والأمر في الحقيقة بخلاف ذلك عند الأمير، ولا يرى الصواب في أن يطلع على ما هو الحقيقة عامة الجند. فلهذا كان عليهم الطاعة، ما لم يأمرهم بأمر يخافون فيه الهلكة، وعلى ذلك أكثر رأي جماعتهم، لا يشكون في ذلك».

ترجمه: بعضی از اوقات، اطاعت امیر در منع از جنگ، بسیار بهتر از جنگ است. و گاهی ظاهر امر دلالت بر چیزی دارد که عساکر بر آن اعتماد می‌کنند، اما حقیقت امر نزد امیر خلاف این هست، و صلاح نمی‌بیند که عموم لشکر به حقیقت امر خبر شوند، بنابراین بر آنان اطاعت واجب است، تا زمانی که آنان را به چیزی امر کند که از هلاکت با آن می‌ترسند.

 

انتهای کلام:

خلاصه این است اگر ما می‌خواهیم نظام اسلامی‌مان بقا پیدا کند، و از مشکلات فعلی خارج شود، بنابراین باید به هر امر امیر خود لبیک بگوییم تا زمانی که به طور آشکار مخالف شریعت نباشد.

 

یک نکتهٔ ضروری:

امر و نهی امیر پایین رتبه، در مقابل امر و نهی امام، هیچ معنایی ندارد؛ چون همه امیرانی که ما تحت امام استند، تابع او هستند.

وصلى الله تعالی علی خیر خلقه محمد وآله وأصحابه أجمعين