هفت و هشت ثور؛ حقائق و واقعیت‌ها

حبیبی سمنگانی هفت و هشت ثور دو روز فراموش ناشدنی در تاریخ معاصر افغانستان است. ۷ ثور به عنوان سالروز کودتای کمونیستی و ۸ ثور به عنوان سالروز پیروزی مجاهدین، همه‌ساله پرسش‌های زیادی را دوباره داغ می‌سازد. آگاهان و تحلیلگران اثرات و پیامدهای «انقلاب ثور» و «پیروزی مجاهدین» را بررسی نموده، و اوضاع سیاسی، نظامی، […]

حبیبی سمنگانی

هفت و هشت ثور دو روز فراموش ناشدنی در تاریخ معاصر افغانستان است. ۷ ثور به عنوان سالروز کودتای کمونیستی و ۸ ثور به عنوان سالروز پیروزی مجاهدین، همه‌ساله پرسش‌های زیادی را دوباره داغ می‌سازد. آگاهان و تحلیلگران اثرات و پیامدهای «انقلاب ثور» و «پیروزی مجاهدین» را بررسی نموده، و اوضاع سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی دهه‌های اخیر کشور و منطقه را منصفانه و یا خصمانه تحلیل می‌کنند.

کودتای خونین هفت ثور توسط حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب چپ‌گرا و مارکسیستی) در برابر دولت سردار محمد داود خان در سال ۱۳۵۷ موفقانه انجام یافت. کمونیست‌ها زمام کشور را به رهبری نور محمد تره‌کی و پشتیبانی شورویِ آن‌زمان به‌دست گرفتند و سه روز بعد نام رسمی کشور را از جمهوری افغانستان به جمهوری دموکراتیک افغانستان تغییر دادند. بلی، کمونیست‌ها نیز همچون غربی‌های امروزی نظام خود را دموکراتیک عنوان دادند.

کمونیست‌های افغانستان پیش از کودتای هفت ثور یکپارچگی خود را از دست داده و چند پارچه شده بودند. به ویژه نور محمد تره‌کی و ببرک کارمل با همه تلاش‌های شوروی پیشین، با یکدیگر دست و گریبان بودند. پس ازینکه آن‌ها قدرت افغانستان را به‌دست گرفتند، از یکسو اختلافات بین‌خودی شان به اوج رسید و از سوی دیگر مردم مسلمان افغانستان در برابر رژیم اسلام و مسلمان ستیزانه‌ی آن‌ها دست به قیام و مبارزه زدند (مثلا؛ قیام ۲۴ حوت در هرات که منجر به شهادت هزاران نفر شد)، و نیز بیش از نصفی از ارتش ۸۰ هزار نفری کشور از خدمت در زیر چتر نظام کمونیستی انکار نمودند.

قابل ذکر است که نور محمد تره‌کی از لحاظ مذهب دهری بود و بر خدا و هیچ مذهبی باور نداشت. او یک سلسله اقداماتی را به عنوان اصلاحات ترقی‌خواهانه به‌ راه انداخته بود که اغلب آن، نه تنها ربطی با جامعه افغانی نداشت بلکه در تضاد با مقررات و رهنمودهای اسلامی بود. رژیم تره‌کی مخالفان سیاسی و قشر مذهبی را یکسره و بدون محاکمه می‌کوبید. رژیم مستبد او خود را ضد فیودال‌ها و مخالف فیودالیسم می‌خواند، اما دهقان‌های مظلوم نیز از سفاکیت و بی‌رحمی آن مصون نبودند، چنانچه قتل‌عام های دره صوف (سمنگان) و بامیان شاهد این واقعیت است.

رژیم کمونیستی تره‌کی از همان ابتدا پی برده بود که بدون حضور مستقیم نیروهای شوروی در افغانستان نمی‌تواند دوام بیاورد و از سوی دیگر اتحاد شوروی، که پشتیبان این رژیم دست‌نشانده بود از روی سیاست توسعه‌طلبانه خود می‌خواست خاک افغانستان و سپس پاکستان را مسخر ساخته به اقیانوس هند برسد. از همین بود که در هفتمین ماه حاکمیت کمونیست‌ها – قوس ۱۳۵۷ / دسامبر ۱۹۷۸ – در نتیجه‌ی پیمان مخفی میان رژیم کمونیستی افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی، توافق صورت گرفت که نیروهای شوروی می توانند برای حمایت از نظام پوشالی کمونیست‌ها داخل خاک افغانستان شوند. اسنادی وجود دارد که رژیم کمونیستی به اساس این توافق، مکررا خواهان مداخله نظامی اتحاد شوروی در افغانستان شد.

همان بود که لشکر چهلم ارتش سرخ شوروی که بخشی از لشکرهای زرهی قشون شوروی بود و در جنگ جهانی دوم نیز نقش مهم داشت به تاریخ ۶ جدی ۱۳۵۸ بر افغانستان هجوم آورد و جنگ ۹ ساله شوروی در افغانستان آغاز شد. قابل ذکر است که تره‌کی در ماه سنبله ۱۳۵۸ – یعنی چهار ماه پیش از هجوم قشون شوروی – از سوی حفیظ الله امین به قتل رسید و پیمانی را که با اتحاد شوروی بسته بود نتوانست او را نجات دهد. فاعتبروا یا اولی الابصار!

حفیظ الله امین نیز از چهره‌های دیرینه و شناخته شده کمونیست‌های حزب خلق افغانستان بود. او پس از مرگ تره‌کی، تنها صد روز به‌حیث «رئیس جمهور کشور» دوام کرد. در همان روزی‌که لشکر شوروی‌ وارد افغانستان شد او کشته شد و ببرک کارمل بر اریکه‌ی قدرت نشست. مهم اینست که این چهره‌های مهم کمونیستی یکی پی دیگر از سوی خودشان و به همکاری کا جی بی، شبکه استخباراتی اتحاد جماهیر شوروی پیشین کشته شدند، که این خود خواستار بحث جداگانه ایست که دامنه‌ی کوتاه این مقاله اجازه آن را نمی‌دهد (البته؛ بعضی کمونیست‌ها، حفیظ الله امین را پس از قتل تره‌کی، جاسوس امریکا و سی‌آی‌ای می‌خواندند).

بدون تردد، جنگ شوروی در افغانستان و بالاخره شکست و عقب‌نشینی قشون شوروی، وضعیت منطقه و جهان را به شدت متاثر بلکه دگرگون ساخت. جنگ افغانستان عامل فروپاشی جهان کمونیسم، اتحاد جماهیر شوروی و بلاک شرق شد. همچنان جنگ سرد، که پس از جنگ جهانی دوم، میان بلاک غرب به سرکردگی امریکا و بلاک شرق به سرکردگی شوروی آغاز شده بود و تا پنج دهه دوام یافت، با فروپاشی بلاک شرق پایان یافت. جهانِ دو قطبی به تک‌قطبی تبدیل شد و نقشه جهان تغییر خورد.

شکی نیست که بیش‌ترین سود شکست شوروی در افغانستان را امریکا و جهان غرب بردند. از همینست که بسیاری‌ها نقش افغان‌ها در جنگ شوروی را زیر سوال می‌برند و می‌گویند از افغان‌ها به حیث ابزار جنگی کار گرفته شد. اما این نقد پردازان و معترضان شاید تاریخ، تشخص و هویت دینی و ملی افغان‌ها را نادیده می‌گیرند. آزادگی و استقلال از عناصر بنیادی تشخص و هویت افغان‌هاست.

دور نمی‌رویم، به تاریخ معاصر افغانستان نگاه می‌کنیم، زمانی مشهور بود که «خورشید هیچگاه در قلمرو انگلیس‌ها غروب نمی‌کند» و این واقعیت هم بود. زیرا یک ربع جمعیت جهان در قلمرو بریتانیای کبیر زندگی می‌کردند، آن امپراتوریِ بود که ۳۳ ملیون مربع کیلومتر مساحت داشت و پهناوری آن تا پنج قاره‌ی آباد جهان رسیده بود. اما افغان‌ها آن بزرگ ترین امپراتوری تاریخ جهان را که سپس به ۵۱ کشور مستقل تقسیم شد شکست دادند. شکست انگلیس‌ها در افغانستان از عوامل عمده فروپاشی آن امپراتوری بزرگ یاد می‌شود. بلی، افغان‌ها اگر فکر می‌کردند که آیا نیرو و توانایی مادی مقاومت در برابر انگلیس‌ها را داریم و آیا پیامدهای جنگ با انگلیس چه خواهد بود و ثمره‌ی این جنگ به کِی‌ها می‌رسد، پس هرگز صدای آزادی خواهی را بلند نمی‌کردند.

بلی، این موضوع دیگریست که در نتیجه‌ی جهاد و مقاومت افغان‌ها در برابر شوروی؛ کشورهای مسلمان‌نشین تاجکستان، ازبکستان، قزاقستان و….. استقلال خود را دوباره به‌دست آوردند و بسیاری کشورهای همسایه، منطقه و جهان از ترس غلبه‌ی کمونیسم نجات یافتند و منافع گوناگونی را به‌دست آوردند. البته؛ اینکه افغان‌ها آزادگی و اسلام‌خواهی شان را با قربانی‌های فراوان و زحمات بیکران به اثبات رساندند، واقعیت علیحده ایست که نمی‌توان نادیده گرفت.

آنانی‌که مقاومت افغان‌ها به رهبری امارت اسلامی در برابر امریکا و ناتو را با نگاه حق‌بین و عادلانه مشاهده کرده اند، بهتر می‌توانند درک بکنند که افغان‌ها چرا در برابر شوروی آن زمان قیام نمودند. بلی، روزی‌که افغان‌ها در برابر استکبار غربی امروزی به مبارزه آغاز کردند، در سراسر جهان کشوری نبود که در برابر فرامین و قوانین زورگویانه و مستبدانه امریکا حد اقل چون و چرای می‌کرد، و همه بر مقاومت چند نفر انگشت شماری که بنام طالبان یاد می‌شدند تمسخر می‌کردند.

تمسخر آن‌ها چندان بی‌جا هم نبود، زیرا نیرو و امکانات هر دو طرف اصلا قابل مقایسه نبود. کجا امریکای که ادعای تک‌قطبی بودن جهان را داشت و کجا طالب جان که جایی برای سپری کردن شب و نانی برای خوردن نداشت. اما امروز که افغان‌ها آن ابر قدرت جهان را شکست داده اند، همان معترضان می‌گویند که افغان‌ها ازین جنگ چه فایده دیدند، فایده این جنگ را فلان و فلان بردند و…….، بلی، جهان بپذیرد یا نپذیرد مرهون احسان همین افغان‌های حقیر و فقیری هستند که زبان‌های بسته شده‌ی شان را جرات گفتار بخشیدند و آن کشورهای بلی گوی؛ دوباره صاحب موقف، سیاست و جایگاه شدند.

۸ ثور، روز پر افتخار برای مردم ستم دیده و رنج کشیده افغانستان است. اما این هم واقعیت تلخی است که قربانی‌ها، فداکاری‌ها و تکالیف ملیون‌ها افغان‌ها شکار هوس قدرت‌خواهی چند تن رهبران و فرماندهان تنظیم‌های جهادی شد و آرمان والای افغان‌ها که همانا حاکمیت نظام اسلامی و آمدن صلح و آرامش در کشور بود به ثمر نرسید. افغان‌ها بیش از پیش رنج و زحمت دیدند و آوارگی و خسته‌حالی شان فزون‌تر شد.

اما این بار افغان‌ها باور دارند که طالبان با پایان دادن اشغال، بار دیگر نظام مقدس اسلامی را به ارمغان می‌آورند، ثبات و آرامش را در سراسر کشور حاکم می‌سازند و اسباب رفاه و خوشحالی هموطنان آزرده و شکسته خود را فراهم می‌کنند.

به امید دمیدن آن صبح مسرور و پر نور. و ما ذالک علی الله بعزیز.