جان پدر کجاستی؟

محمدعمر نیمروزی در هفته جاری، بار دیگر نیروهای اجیر مردمان داغ‌دیده و زخم‌خورده افغانستان را به سوگ نشاندند. در اثر بمباران یک خانه، دوازده نفر از اعضای یک خانواده در ارغنداب، ولایت قندهار به شهادت رسیدند و تعداد زیادی نیز زخمی شدند. در میان کشته‌شدگان اطفال یک‌ساله نیز به چشم می‌‌خورند که به طرز فجیعی […]

محمدعمر نیمروزی

در هفته جاری، بار دیگر نیروهای اجیر مردمان داغ‌دیده و زخم‌خورده افغانستان را به سوگ نشاندند. در اثر بمباران یک خانه، دوازده نفر از اعضای یک خانواده در ارغنداب، ولایت قندهار به شهادت رسیدند و تعداد زیادی نیز زخمی شدند. در میان کشته‌شدگان اطفال یک‌ساله نیز به چشم می‌‌خورند که به طرز فجیعی با چهره‌های خاک‌آلود، چشم‌های غبارگرفته و لب‌های خشکیده به شهادت رسیده‌اند. این صحنه و صحنه‌هایی از این قبیل، بیان‌گر اوجِ وحشی‌گریِ این مدعیانِ آزادی است؛ مدعیانی که با صدای بلند و رسا از اصول دموکراسی حرف می‌زنند، از حقوق بشر صحبت می‌کنند و خود را بزرگ‌ترین محافظ و مدافع حقوق بشر معرفی می‌کنند، اینک خودشان بزرگ‌ترین جنایت را در حق بشر به نام خود ثبت کرده‌اند.

اگر دختر افغان با مظلومیت تمام در پوهنتون کابل، توسط ارگ‌نشینان کشته می‌شود، این واقعه بسیار دردناک و آزاردهنده است، اما چیزی که از درد این ملّت می‌کاهد و اسباب تسلا و دل‌آسایی را برایش فراهم می‌سازد، این است که حداقل این دختر، پدری دارد که برایش ضجه بزند و بنویسد: «جان پدر کجاستی؟» اما واقعه ارغنداب قندهار، از این جهت دردناک‌تر است که نه‌تنها طفلِ بی‌گناه، بلکه برادر و خواهر و مادر و پدر نیز به همراهش پَر کشیده‌اند و به سرای باقی شتافته‌اند. این اطفال بی‌گناه، بعد از خود کسی را ندارند که در رثای شان گریه کند، پیام بدهد که «جان پدر کجاستی؟»

از اشغال‌گران و غلامان‌شان که دین و ایمان و غیرت افغانی‌شان را به بهای ناچیزی فروخته‌اند، گلایه‌ای نیست. چون گفته‌اند که: نیش عقرب نه از ره کین است/اقتضای طبعش این است. این خون‌خواران چنان ستم‌گر شده‌اند که ظلم‌وستم، خون‌ریزی و خون‌خواری با تار و پودشان عجین شده است. هیچ‌کس تا حالا از گرگ گلایه نکرده است که چرا گوسفندان مردم را بی‌جهت به قتل می‌رساند. این درنده‌صفتان نیز همانند گرگ، مشغله‌ای جز درّندگی ندارند و از این کارشان لذت می‌برند.

اما گلایه و حیرت از سازمان‌های حقوق بشری است که ادعا دارند کوچک‌ترین ظلم بر بنی‌نوع انسان را برنمی‌تابند؛ حتی برای دفاع از حقوق حیوانات نیز موسسه‌های جهانی به راه انداخته‌اند، اما اینک که در حیطه کاری‌شان بر اطفال بی‌گناه ظلم و ستم شده است و به فجیع‌ترین شکل ممکن به قتل رسیده‌اند، صدایی از آنان به گوش نمی‌رسد. صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) که زیرمجموعه‌ای از سازمان ملل متحد است و برای حفاظت از حقوق کودکان پی‌ریزی شده است؛ چرا صدایی بلند نمی‌کند؟ آیا کودکان سرزمین من انسان نیستند؟ یا اگر انسان‌ هستند، خون‌شان رنگ ندارد که این سازمان‌های بین‌المللی در قبال‌شان مهر سکوت بر لب نهاده‌اند؟! آیا مگر در میان کودکان مهاجر که در آب‌های مدیترانه غرق می‌شوند و کودکان سرزمینم که زیر آوارهای خاک و بارود دفن می‌شوند، تفاوتی وجود دارد که شما از آن‌ها دفاع می‌کنید و این‌جا صدایی از شما برنمی‌آید؟!

هم‌چنین تعجب است از رسانه‌های جهانی و خصوصا رسانه‌هایی که اخبار افغانستان را پوشش می‌دهند؛ چرا حتی یک تصویر ناچیز از این کودکان را منتشر نمی‌کنند؟ آیا مگر ادعای استقلال و بی‌طرفی را ندارند؟ آیا مگر نمی‌گویند که رسانه آزاد هستند؟ وقتی بی‌بی‌سی خبر می‌دهد که «یونان یک پناهنده افغان را پس از آن که فرزندش در آب غرق شد، محاکمه می‌کند.» چرا این‌جا این حادثه مهم را پوشش نمی‌دهد و فقط به این مقدار بسنده می‌کند که «ادعای!! وارد شدن تلفات به غیرنظامیان در قندهار؛ وزارت دفاع: بررسی می‌کنیم.» آیا وقتی بحث مظلومیت کودکان سرزمین من به میان می‌آید، این مسئله صرفا یک «ادعا» می‌شود؟! آیا خودِ بی‌بی‌سی به‌عنوان یک شخصیت حقوقی، باور دارد که وزارت دفاعِ اجیران این حادثه را بررسی می‌کند؟ آیا معتقد است که وزارت دفاع رژیم، علیه خود تحقیقات انجام می‌دهد؟

سایر رسانه‌های افغان کجا شده‌اند؟ آیا مگر نمی‌بینند که کودکان سرزمین‌ مادری‌شان چگونه پرپر می‌شوند؟ چرا صدایی از آن‌ها به گوش نمی‌رسد؟ چرا رسانه‌های افغان کودکان سرزمین‌های دیگر را با آب‌وتاب پوشش می‌دهند و هشتگ‌های بلندبالایی به راه می‌اندازند، اما وقتی نوبت به کودکان سرزمینم می‌رسد، از یک اشاره گذرا نیز دریغ می‌کنند؟ این چرا و هزاران چرای دیگر، نیازمند پاسخ کسانی است که دَم از ضمیر و وجدان می‌زنند.