نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در دنیای امروزی آرامترین و مرفهترین زندگی را کودکان این عصر میگذرانند و با آسودگیهای زایدالوصفی در حال رشد هستند و اوضاع برای آنها گلوبلبل است و فلک طبق میلشان میچرخد.
اما در همین دنیای کر و کور در سرزمین کوچکی به نام غزه هر روزه کودکانی پرپر میشوند و روزانه شاهد صحنههای وحشتناک تجاوز، قتل و غارت هستند.
کودکانی که با طیارههای مدرن ساختۀ دست بشر تکهتکه میشوند و جنازههای نازک و لطیفشان در کوچهها و سرکها و زیر آوار خانههای ویران شدۀ غزه که اینک به دیار مردگان تبدیل شده است، افتادهاند.
در غزه پدری را میبینیم که با جگری سوخته و بغضی نهفته در گلو و با ناامیدی تمام از مسلمانانِ نظارهگر، آخرین سلفیاش را با جنازۀ نازترین دارایی و عزیزترین فرد زندگیاش میگیرد، کودکی که چند لحظه پیش جلوی پدر ایستاده بود و برای او ناز و کرشمه میرفت و با دستان ظریفش دستهای پدر را میمالید و غبار غم را از چهرۀ پدر میزدود اینک با جانی بی روح در دستان پدر دراز کشیده است و ظلم جهانیان آرزوهایش را نیمه تمام گذاشتند.
پدر و مادران زیادی هماکنون در جغرافیای غزه با چنین سرنوشت المناکی دچار هستند و دستانشان به آسمان بلند است و این شکایت خود را به خدای قادر و لایزال پیش میکنند.
اما از طرفی دیگر در همین غزه کودکانی در قامت اسطورههای جهانی در حال رشد هستند.
کودکانی که زبان سیاستهای کثیف دموکراسی و آزادی را یاد میگیرند و یاد میگیرند که در آیندهای نه چندان دور، با این جماعت چگونه کنار بیایند.
کودکانی در این غزه در حال رشد هستند که در زمان قحط الرجال با هزاران ابرمرد هم سفره و هم کلام شدهاند و رشادتها و جاننثاریهایشان را با چشم سر به نظارت نشستهاند و راه و روش آن بزرگمردان در تاروپود این کودکانی که رهبران توانمند آیندۀ این جغرافیا خواهند بود، تار تنیده است.
کودکانی در این غزۀ اشغالشده در حال پرورش هستند که دیدند در جهان کنونی چگونه بعضی از سران کشورهای اسلامی در مادیات و مادیتپرستی غرق هستند و همچنین دیدند که مردان خدا چگونه لقای خداوند را بر بقای این دنیا ترجیح میدادند و با شوق و اشتیاق در پی شهادت بودند.
در غزه کودکانی در حال پروبال گرفتن هستند که در زمان هنیهها زیستند و دیدند که آن رهبران فرزانه، برای اعتلای نام اسلام چگونه تمام اعضای خانواده خود را فدا کردند.
در غزه کودکانی در حال پرورش و تربیت هستند که با صلاحالدین دوران، شهیدِ سعید یحیی سنوار هم رکاب بودهاند و از او یاد گرفتند که قدس قابل معامله نیست و باید برای آزادی قدس جنگید هر چند که با تکه چوبی باشد.
آنها از سنوار یاد گرفتند که آزادی قدس با مصالحه و سیاستبازی ممکن نیست و یاد گرفتند که برای آزادی قدس باید از همه چیز گذشت و با شکم گرسنه در مقابل دشمن ایستاد.
این کودکان مظلوم و ستمدیدۀ امروز در آیندهای نه چندان دور به شیران دلیری تبدیل خواهند شد که آرام و قرار را صهیونیستهای غاصب خواهند گرفت.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.