کودتای ننگین کمونیست‌ها؛ زخمی دیرینه بر پیکر افغانستان!

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً این وب‌سایت نیست.

هفتم ثور سال ۱۳۵۷ ه‍.ش؛ روزی‌ست که در حافظه‌ی مردم افغانستان به عنوان یکی از سیاه‌ترین و دردناک‌ترین روزها حک شده است؛ روزی که اجیران داخلی به اشاره‌ی بیگانگان، پایه‌های استقلال و آزادی کشور را هدف قرار گرفته و با دستان خون‌آلودشان، صفحه‌ای تلخ و سیاه در تاریخ این سرزمین گشودند.

 

کودتای کمونیستی ۷ ثور، نه تنها یک تغییر سیاسی نبود، بلکه آغاز دورانی بود که در آن خانه‌ها به ماتم‌کده، مساجد به سنگر مقاومت و قبرستان‌ها به گواه خون‌های پاک هزاران شهید مبدل شدند؛ دورانی که درد، آوارگی، اسارت و جهاد، واژه‌های روزمره‌ی مردم مسلمان افغانستان گردیدند.

 

در هفتم ثور سال ۱۳۵۷، حزب کمونیست خلق و پرچم، با حمایت تمام‌عیار و مستقیم اتحاد شوروی، کودتایی خونین و سازمان‌یافته‌ای را علیه حکومت وقت به راه انداختند؛ کودتایی که با حمله‌ای غافلگیرکننده و بی‌رحمانه آغاز شد و حکومت سردار محمدداوود خان را سرنگون نمود و با کشتار فجیع اعضای خانواده و نزدیکانش، زمینه را برای تسلط کمونیست‌ها بر اریکه قدرت فراهم ساخت.

 

طی این کودتای ننگین، هزاران تن از علمای دینی، بزرگان قومی، مجاهدین و مردم بی‌دفاع افغانستان قربانی قساوت و بربریت کمونیست‌ها شدند و برگ سیاه و دردناکی در تاریخ این سرزمین ورق خورد.

 

حاکمان دست‌نشانده و تازه‌به‌قدرت‌رسیده‌ی کمونیست که نه اعتقادی به ارزش‌های اسلامی داشتند و نه احترامی به فرهنگ و سنن مردم افغانستان قائل بودند، بلافاصله برای پیاده‌نمودن پروژه‌های ضد دینی، ضد فرهنگی و ضد انسانی خود آستین بالا زدند.

 

اجیران اتحاد شوروی با تصویب قوانین الحادی، تخریب باورها و اعتقادات راسخ مردم، ترویج بی‌دینی و سرکوب خشونت‌آمیز مخالفان، کوشیدند تا چهره‌ی جامعه‌ی اسلامی افغانستان را دگرگون سازند؛ اما این سیاست‌های ظالمانه و سرکوب‌گرانه، نه تنها سلطه‌ی آنان را مستحکم نکرد، بلکه شعله‌های خشم و بیزاری هرچه تمام را در دل‌های مردم رنج‌دیده این دیار برافروخت.

 

در روز‌ها و ماه‌های آغازین تسلط کمونیست‌ها بر حاکمیت افغانستان، قیام‌های پراکنده‌‌ و خودجوشی از سوی مردم این دیار به راه افتاد؛ قیام‌هایی که خیلی زود به جهاد گسترده و همه‌جانبه مبدل گردیده و فرزندان غیور این سرزمین با ایمانی استوار و تکیه بر نیروی ایمان و اعتقادشان، در برابر قدرت کمونیستی قد علم کردند.

 

با گسترش مقاومت سراسری و جان‌فشانی‌های بی‌نظیر مجاهدین، حکومت کمونیستی افغانستان روزبه‌روز بیشتر در باتلاق بحران، ضعف و انزجار عمومی فرورفته و پایه‌های پوسیده‌ی آن به لرزه افتاد.

 

همین امر باعث گردید تا شوروی که بیم فروپاشی کامل رژیم دست‌نشانده‌ی خود را داشت و می‌دید که دیگر اجیران داخلی‌اش قادر به حفظ قدرت نیستند، تصمیم گرفت مستقیماً وارد میدان شده و با زور سلاح و نیروی نظامی، بقای پروژه‌ی شکست‌خورده‌اش را تضمین نماید.

 

در ۶ جدی سال ۱۳۵۸ بود که اتحاد شوروی وقت، برای نجات رژیم دست‌نشانده خود، بیش از ۱۰۰ هزار سرباز مسلح همراه با هزاران تانک نفربر زره‌ای و طیاره‌های جنگی را از پل حیرتان در شمال کشور، وارد افغانستان نمود.

 

با گذشت زمان، اتحاد شوروی نه تنها نتوانست با استفاده از زور سلاح و فشار نظامی، بر ایمان و اعتقاد مردم افغانستان فایق آید، بلکه طی ۱۰ سال نبرد نفس‌گیر میان مجاهدین این خطه و اتحاد شوروی، سرانجام مجبور به ترک این کشور شده و شکست ذلت‌بار خود را پذیرفت و مدتی نه چندان زیاد بعد از فرار اشغال‌گران، دولت اجیرشان نیز به طور کامل از هم پاشید.