چرا از شریعت هراس دارند؟

محمدعمر نیمروزی دشمنان قسم‌خورده اسلام و مسلمانان، ضربه‌های سختی از تمدن اسلامی خورده‌اند. تمدن اسلام، تمدن پوشالیِ آن‌ها را به خاک سیاه نشاند. تمدن اسلام چنان پرنور و درخشان بود که تمدن‌های کاغذی‌شان تاب مقاومت در برابرش را نیاوردند و در یک آن، تبدیل به خاکستر شدند. حکومت‌های عباسی، اموی و عثمانی تا چند قرن، […]

محمدعمر نیمروزی

دشمنان قسم‌خورده اسلام و مسلمانان، ضربه‌های سختی از تمدن اسلامی خورده‌اند. تمدن اسلام، تمدن پوشالیِ آن‌ها را به خاک سیاه نشاند. تمدن اسلام چنان پرنور و درخشان بود که تمدن‌های کاغذی‌شان تاب مقاومت در برابرش را نیاوردند و در یک آن، تبدیل به خاکستر شدند. حکومت‌های عباسی، اموی و عثمانی تا چند قرن، به آن‌ها اجازه ندادند که سر بلند کنند و کمر راست نمایند. این حکومت‌های اسلامی، یا به عبارت دیگر، «امپراطوری‌های اسلامی» تمام جهان را تحت‌الشعاع خود قرار دادند. وقتی آمریکا باج‌گزار عثمانی‌ها می‌شود؛ وقتی فرمانروایان غربی، فرزندان خود را برای تحصیل به دانشکده‌های اندلس می‌فرستند؛ وقتی بغداد، عروس شهرهای دنیا می‌شود؛ وقتی توریست‌ها و سیّاحانِ غربی، آرزوی دیدن از شهر زیبای قرطبه را در سر می‌پرورانند؛ وقتی بزرگ‌ترین بیمارستان‌های جهان زیر نظر پزشکان مسلمان، در کشورهای اسلامی فعالیت می‌کنند؛ وقتی لشکر اسلام، دروازه‌های مسکو را به صدا در می‌آورد؛ آنگاه آیا انتظار داریم که با برپاییِ حکومتی اسلامی بر پایه شریعت موافق باشند؟

شریعت اسلامی، نظام آسمان است و هرگاه نظام آسمان نافذ گردد، نظام‌های زمینی پوسیده خواهند شد. هرگاه نظام آسمان، زمام امور را به دست بگیرد، آن‌گاه تاج‌وتخت فلاسفه سیاسی و دکترین اقتصادی از آن‌ها گرفته می‌شود. هرگاه شریعت اسلام، اقتصاد نوین جهانی را بر اساس قوانین آسمان پایه‌گذاری نماید، آنگاه اقتصادهای پوشالی، همانند سرابی در بیابان، کالعدم قرار می‌گیرند.

سیستم بانک‌داریِ ربوی که امروزه ستون فقرات اقتصاد دنیا به شمار می‌آید، با کوچک‌ترین تکانی توسط نظام اقتصادیِ اسلام،‌ به لرزه می‌افتد. این نظامِ ربوی، قرن‌هاست که خون ملت‌ها را می‌مکد و در عوض، روزبه‌روز غول‌های اقتصادی را فربه‌تر می‌سازد. اساس و زیربنای این سیستم، بر ظلم و تعدی بنا شده است. «قمار»، که یکی دیگر از اساسیات اقتصاد جابرانه ربوی است، کمر یک فرد را می‌شکند تا کمر فرد دیگری راست شود.

اما اسلام، بر اساس قاعده «لا ضرر ولا ضرار»، قوانین اقتصادی خویش را تدوین و نافذ نموده است. این قاعده بیان می‌کند که هم خودت را از آسیب و ضرر حفاظت کن و هم از ضربه زدن به دیگران پرهیز کن. هرگاه این اصل نافذ شود، کمر خریدار و فروشنده راست می‌شود، بدون این‌که کمر یکی بشکند. چون در بحث ربا، کمر قشر ضعیف و آسیب‌پذیر جامعه می‌شکند تا شکم‌ توان‌مندان بیش از پیش گُنده شود و کیسه‌هایشان پر گردد؛ لذا اسلام با این نظام به شدت مخالفت کرده است. قوانین اقتصادیِ اسلام چنان مملو از جزئیات هستند که می‌توانند تمدن جهانی را بدون هیچ‌گونه مشکلی رهبری کنند.

علاوه بر اقتصاد، اسلام دارای نظام سیاسیِ مستحکمی است که قوانینش برگرفته از مواد کتاب آسمانیِ قرآن است. شریعت اسلامی و فقه پربارِ آن، روابط بین‌الملل را به گونه‌ای تدوین نموده که دشمنان پیش از دوستان به صداقت و پاکیِ آن اقرار می‌کنند. «صداقت»، بزرگ‌ترین اصل سیاست در نظام اسلام است. و این، بر خلاف نظام‌های غربیِ حاکم در دنیاست که سیاست‌شان مترادف با خیانت و مصلحت‌اندیشی است.

حقوق شهروندی و برخورداریِ ملت‌ها از تولیدات داخلی و منابع سرشار کشوری، یکی دیگر از اساسیات حکومت اسلامی است. وقتی عمربن عبدالعزیز رحمه‌الله با پول یارانه حکومت (که به عنوان یک شهروند به او می‌رسد) برای خود چشمه و زمین می‌خرد، پس بدانید که حکومت اموی، چنان به ملت خود پول و سرمایه می‌داده است که امروزه بزرگ‌ترین کشورهای اقتصادیِ دنیا که دَم از تمدن می‌زنند، به گَرد پایش هم نمی‌رسند. کشورهای دارای نظام دموکراسی، بزرگ‌ترین ظلم و اجحاف را در حق ملت خود روا می‌دارند.

«امنیت» که مایه حیات ملت‌ها به شمار می‌رود، در ممالک دموکراسی‌خواه همانند عنقا مفقود شده است. این سرمایه کلان، امکان ندارد که زیر سایه دموکراسی و جمهوریت رشد کند و به تعالی برسد. اما شریعت اسلامی، چنان نظام و قواعدی برای این مسئله تدوین نموده است که می‌تواند در عرض چند دقیقه، امنیت را حکم‌فرما سازد. بله، این مبالغه نیست، شریعت اسلامی، در عرض چند دقیقه، امنیتی را به ارمغان می‌آورد که جمهوریت با چند سال تگ‌ودو قادر به برقراریِ آن نیست. به عنوان مثال شهر فراه و قندوز دو سال قبل توسط مجاهدین فتح شدند و تمام نیروهای نظامیِ دشمن از آن خارج شدند. نکته قابل تأمل این‌جاست که هیچ‌کس از شهروندان برای از بین رفتنِ اموال و سرمایه‌های شان شکایت نکرد!! راز چیست؟ در مقابل، شهر کابل که هزاران نیروی نظامی و امنیتی آن را در محاصره خود دارند، روزانه‌ شاهد قتل و خون‌ریزی، دزدی و غارت است. جان، مال و ناموس مردم مصون نیستند. علت اساسی این است که نظام، فاسد است. منظور از فساد این نیست که ابتدا خوب بوده و دوباره فاسد شده است یا این‌که در آینده احتمال صلاح‌ و به‌روزیِ آن وجود دارد؛ نه خیر! منظور از فساد این است که از اساس، و از همان ابتدای وجود فاسد بوده است. این نظام نجس‌العین است و نجس‌العین را هرچقدر با آب و صابون بشویید، تمیز و پاک نمی‌شود، بلکه همان آب و صابون را نیز ناپاک می‌سازد.

رژیم کابل قصد دارد با قوانین من‌درآوردی، که ساخته و پرداخته اذهان ناقص بشری است، جلوی قتل و کشتار، غارت‌گری و دزدی و آدم‌ربایی را در کلان‌شهرِ کابل بگیرد؛ آن‌ها تصاویر مجرمان و مظنونان را به در و دیوار شهر می‌چسبانند تا به این طریق، امنیت را حکم‌فرما سازند!!. من از این‌جا قسم می‌خورم که این طرح اداره کابل، محکوم به شکست است. در مقابل، بازهم سوگند می‌خورم که اگر اداره کابل، روش شرعی را برای برخورد با مجرمان آغاز کند، مؤفق می‌شود و بساط آدم‌ربایی و قتل و دزدی در اسرع وقت برچیده خواهد شد.

غربی‌ها و هم‌فکران‌شان می‌دانند که اسلام و شریعت، بزرگ‌ترین کابوس برای اقتصاد، سیاست و امنیت‌شان است؛ بنا بر این هیچ‌گاه حاضر به پذیرش آن نیستند؛ گرچه می‌دانند بنی‌نوع بشر تشنه چنین نظامی است.