نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ همواره گواه بوده است که هرگاه در کشوری سران حکومت و فرماندهان نظامی حقوق مردم را نادیده گرفته، نسبت به خواست و اراده آنان کوتاهی و غفلت کرده و ظلم و ستم را در حق آنان نادیده گرفتهاند، و همچنین اصلاحات مورد نیاز را در زمان مناسب آغاز نکردهاند، آرامآرام نارضایتی و ناخشنودی مردم به اعتراضات عمومی و ملی تبدیل شده است. با ادامهی لجاجت و عناد سران حکومت و فرماندهان نظامی در پیگیری سیاستهای گذشته، و سرکوب معترضان از طریق زندان، شکنجه و ربایش آنان، این اعتراضات به مقاومت مسلحانه و درگیریهای خشونتآمیز کشیده شدهاند. در نهایت، در بیشتر موارد، این مقاومت ملی به انقلابی مردمی منجر شده و حکومتها را تغییر داده است.
اکنون نیز در یکی از کشورهای همسایه، تاریخ در حال تکرار است. اقدامات سرکوبگرانه داخلی و سیاستهای مداخلهجویانه خارجی آن کشور، موجب نارضایتی گسترده مردم شده است. مردمان ناراضی، دست به اسلحه برده و مقاومتهایی را در برابر ارتش و فرماندهان نظامی آغاز کردهاند. این مقاومت و مبارزه مردمی، ضربات و صدمات سنگینی بر پیکره دولت و ارتش وارد کرده و پیامدهایی بسیار ناگوار و غیرقابل پیشبینی به همراه داشته است؛ چرا که مردم آنقدر به تنگ آمده و تحت فشار قرار گرفتهاند که جان و مال خود را فدای مبارزه میکنند و تا آخرین قطره خون، دست نمیکشند، هرچند در این مسیر، صدمات بسیاری متحمل میشوند و بسیاری از آنان کشته، مجروح، اسیر، مفقود و یا اعدام میگردند.
اما سران حکومت، برای سرپوشگذاشتن بر درماندگی ارتش در برابر مردم، و نیز به منظور پنهاننگهداشتن تلفات و خسارات وارده، به ریسمان و آسمان چنگ زده و با ساختن دشمنان فرضی، کشورهای همسایه را عامل اصلی آشفتگی سیاسی و ناتوانی نظامی خود معرفی میکنند. آنان همسایگان خود را به ایجاد بلوا و آشوب متهم میسازند، در حالی که مردم و ملت هوشیار، و نیز تمام وجدانهای بیدار، به خوبی میدانند که عامل اصلی و ریشه اساسی این اعتراضات و درگیریهای تلخ و خونین، تعامل نامناسب و سیاستهای تبعیضآمیز حکومت و ارتش در برابر ملت است؛ نه چیزی دیگر.
بلی، این اکثریت زیادهخواه است که قدرت را بهدست گرفته، منافع و مصالح اقلیتهای جامعه را نادیده گرفته، حقوق اولیه آنان را سلب کرده و اعتراضاتشان را با خشونت و شدت سرکوب نموده است؛ حکومتی که حاضر نبوده حتی لحظهای به سخنان آنان گوش فرا دهد یا به خواستههای برحقشان توجه کند.
علت اساسی و بنیادین تمام این مشکلات، نه دشمنان خارجی و نه دشمنان فرضی، بلکه ظلم، ستم و بیعدالتی در حق مردم و ملت خود است؛ زیرا تاریخ گواه آن است که هرگاه نخبگان یک قوم طرد و آواره شوند، یا به طرزی مشکوک، مفقود و سربهنیست گردند، یا بهصورت علنی بازداشت شده، به زندان افتاده و حتی اعدام شوند، بیتردید راه مدارا، مذاکره، تفاهم و گفتوگو بسته خواهد شد و مسیر جنگ، مبارزه و مقاومت مسلحانه گشوده خواهد شد.
اگر دولت و سیاستمداران آن کشور واقعاً به دنبال راهحل و چارهای مؤثرند، و حقیقتاً میخواهند این تحولات را به صورت مسالمتآمیز حلوفصل کرده، جنگ و کشتار را متوقف و بحران را مدیریت کنند، کوتاهترین راه و بهترین مسیر آن، نشستن پشت میز مذاکره با نمایندگان مردم معترض، گوشسپردن به سخنان آنان و اجرای خواستههای بهحق و مشروعشان است؛ نه حملات لفظی، تبلیغات رسانهای، تهدید و مشاجره با همسایگان، و نه ترسیم دشمنان فرضی هولناک.
ملتها بیدار و مردم هوشیار و آگاه شدهاند و کمتر به تبلیغات رسانهای و پروپاگاندای سیاسی گوش میسپارند و آن را باور میکنند؛ بلکه حقیقت برای آنان روشن و واضح است و دیگر نمیتوان با مظلومنمایی، به سادگی فریبشان داد و مسئولیت و پیامدهای اقدامات خشونتبار را به گردن همسایگان انداخت و خود را سبکدوش کرد.
بلی، مدیریت هر بحران و پایاندادن به هر آشوب و بلوا، راهحل درست و مناسبی میطلبد که تنها با در نظرگرفتن آن میتوان به نتیجهای مطلوب و دلخواه رسید؛ اما نادیدهگرفتن واقعیت، سرپوشگذاشتن بر نقاط ضعف، لجبازی با مردم و ادامهدادن سیاستهای سرکوبگرانه گذشته، بیتردید هیچ سود و ثمری در پی نخواهد داشت.
بهتر آن است که دولتمردان این کشور، سناریوی خیالیِ دشمن فرضی و ادعای حمایت همسایگان از چنین دشمنانی را کنار نهاده، و بهجای تهدید دیگران، به اصلاحات داخلی روی آورند، به خواستههای مشروع مردم و ملت خود توجه کرده و حقوق تلفشدهٔ آنان را بازگردانند؛ چرا که نتیجه و ثمره آن، بازگشت امنیت و آرامش به کشور و پایانیافتن این بحران خواهد بود.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.