یادداشت

نابودی اخلاق و انسانیت در مهد دموکراسی

آنان چنان شیدا و سرگشته فرهنگ و هنر و سیاست غرب شده‌اند که فقط و فقط زیبایی و کمالات آن را دیده‌اند و همانند یک مدینه‌فاضله و شهر گمشده به آن می‌نگرند و تنها راه پیشرفت و ترقی دنیا را در پناه بردن به آغوش دموکراسی غرب می دانند و بس.

بسیاری از قشر باسواد و تحصیل کرده ما در برابر فرهنگ، تمدن و اخلاق‌مداری و انسانیت‌محوری جهان غرب لب تحسین باز نموده و به‌افتخار آن کلاه از سر برداشته و دست بر سینه گذاشته و با حسرت و افسوس فراوان تنهای گمشده و درّ نایاب کشورهای اسلامی و شرقی را نبود این فرهنگ و تمدن می‌دانند.

آنان چنان شیدا و سرگشته فرهنگ و هنر و سیاست غرب شده‌اند که فقط و فقط زیبایی و کمالات آن را دیده‌اند و همانند یک مدینه‌فاضله و شهر گمشده به آن می‌نگرند و تنها راه پیشرفت و ترقی دنیا را در پناه بردن به آغوش دموکراسی غرب می دانند و بس.

آنان به دموکراسی و تمدن غرب چنان عقیده و باور دارند که حتی انتقاد سازنده را در مورد آن بر نمی‌تابند و به‌هیچ‌عنوان حاضر نیستند در مورد نقاط ضعف آن نه چیزی بشنوند و نه چیزی ببینند و نه نوشته‌ای بخوانند؛ بلکه چشم بسته و گوش بسته با دیده تقدیر و احترام همانند یک وحی منزل به آن می‌نگرند؛ از دیدگاه آنان؛ آمریکا به عنوان بزرگترین حامی و پشتیبان حقوق بشر همواره برای ایجاد آزادی، برابری و عدالت می‌کوشد تا به همهٔ مردم جهان [ بدون در نظر تفاوت نژدای، زبانی، جغرافیایی، مذهبی و …] آزادی را هدیه دهد و همه انسان‌ها با هم برابر و برادر باشند و حملات مرگ‌بار آمریکا در گوشه و کنار جهان را مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی و تبعیض می دانند.

دومین کشوری که آنان به دیده احترام و تشکر و قدردانی و قدرشناسی به آن می‌نگرند کشور فرانسه است؛ چون از نظر آنان فرانسه بنیانگذار آزادی بیان و حقوق بشر، مهد اخلاق مداری و پاس داشت از مقام انسانیت است، طبق اعتقاد آنها فرانسه پرچمدار آزادی بیان و اندیشه‌های ناب فلسفی و اخلاقی هست که همواره برای ترقی و تعالی [بشریت منهای دین و مذهب، زبان و نژاد] تلاش و هزینه می‌کند.

اما در روزهای اخیر دو رخداد مهم نقاب از چهره مدعیان پوشالی حقوق بشر و آزادی بیان برداشت و ثابت کرد که این ادعاها چقدر پوشالی و دروغین است و واقعیت بسیار بدتر از آن چیزی است که مردم تصورش می‌کردند.

رخداد اول مربوط به حضور نتانیاهو (قاتل و قصاب اسرائیلی) در کنگره‌ی آمریکا و سخنرانی جنجالی‌اش بر می‌گردد؛ نتانیاهو که در جنگ اخیر مسئول به خاک و خون کشیدن نزدیک به ۵۰ هزار انسان و معلول و ناقص العضو کردن بیش از ۱۰۰ هزار نفر و آواره کردن بیش از ۲ میلیون نفر است؛ در کنگره‌ی آمریکا [بزرگترین مدعی حامی حقوق بشر] سیاستمداران و اندیشمندان و تئوری پردازان آمریکایی که همواره خود را دایه‌ی مهربان‌تر از مادر برای همه بشریت معرفی می‌کنند و اشک تمساح‌شان همیشه جاری است؛ نتانیاهو با بی‌شرمی خاصی جنایت ننگین خود علیه بشریت را با دروغ‌های شاخدار توجیه می‌کرد و جمعیت حاضر بارها با تشویق‌های خود از این گرگ خونخوار حمایت کرده و سخنان او را تأیید می‌کردند.

نتانیاهوی قاتل و خونخوار با غرور خاصی به‌اقدامات ضد‌بشری خود افتخار کرده و تهدید می‌کرد که این جنایت را ادامه خواهد داد و کوچکترین ندامت و پشیمانی از خود نشان نمی‌داد و اعضای کنگره و نخبگان سیاسی آمریکا با تشویق‌های خود به این جنایتکار خون‌خوار روحیه داده و جنایات او را تأیید می‌کردند.

آری در مهد دموکراسی و آزادی و حقوق بشر یک گرگ خون‌خوار و یک قاتل روانی با دروغ و تزویر خود را تطهیر کرده و جنایات خود را توجیه می‌کرد و نمایندگان کنگره، نخبگان ملت، فرهیختگان آمریکا برای او کف زده و هورا کشیده و به پاس تقدیر از جنایت‌های او در برابرش ایستاده و او را بارها و بارها تشویق و تأیید می‌کردند.

آری در کنگره‌ی گرگ‌های خونخوار، قاتل و خونریز مورد ترحم و تفقد و تقدیر قرار گرفت اما جوانان پر‌پر شده و نوجوانان به خاک و خون کشیده شده و پدران زجر کشیده و مادران داغ دیده و کودکان درد دیده و درد کشیده و پنجاه‌هزار انسان کشته شده و صد‌هزار انسان معلول و ناقص العضو شده و دو‌میلیون انسان آواره شده؛ نه تنها مورد ترحم و تفقد و دلسوزی قرار نگرفته؛ بلکه اصلا توجهی هم به آنان نشد و درد و رنج آنان وجدان خوابیده مدعیان حقوق بشر را بیدار نکرد.

و بار دیگر به همه واقعیت موجود را نشان داد که خون و گوشت و پوست بشریت چگونه فدای روابط سیاسی و قربانی بازی‌های دیپلوماسی قرار می‌گیرد و حنای ادعاهای حمایت از حقوق بشر چگونه رنگ می بازد و دست سیاستمداران دغل‌کار چگونه رو می شود و تشت رسوایی‌شان چگونه از بام می‌افتد.

مورد دوم در مراسم افتتاحیه بازی‌های المپیک پاریس بود؛ شهری که نماد ترقی و پیشرفت و مرکز آزادی بیان و احترام به اقلیت‌ها و دگر اندیشان هست؛ اما متاسفانه همهٔ جهان شاهد بود که چگونه عده‌ای بی‌اخلاق، بی‌بند‌وبار و تراجنسیتی و همجنس گرا، اخلاق انسانی و کرامت بشری را به سخره گرفته و به بهانه آزادی بیان، مقدسات ادیان آسمانی و اخلاق انسانی و کرامت و شرافت بشری را نشانه گرفته و ناجوانمردانه به آن تاخته و وجدان بسیار از انسان‌های مؤمن و معتقد را آزرده خاطر ساختند و عیش آنان را مکدر ساختند.

در افتتاحیه‌ی بزرگترین رویداد ورزشی که شعار آن احترام گذاشتن به همه‌ی بشریت و انسانیت و تواضع و فروتنی در برابر همه می‌باشد و اخلاق مداری اصل اساسی ورزش می‌باشد؛ اما جهان شاهد بود که چگونه به باور و عقیده و مقدسات بسیاری از انسان‌ها توهین شده و چگونه اخلاق انسانی و منش پهلوانی و رفتار قهرمانی زیر پا گذاشته شد و به راحتی امنیت روحی و روانی مردم سلب و وجدان آنان پریشان و عیش شان مکدر گردید.

از رئیس‌جمهور ناموس دزد [ماکرون از زمان دانش آموز با خانم معلم خود که سالها از او بزرگتر بود و شوهر و فرزند داشت، رابطه نامشروع برقرار کرده و بالاخره خانم معلم پس سالها خیانت به همسرش او را رها کرده و با شاگر خود ماکرون ازدواج کرد] وزیر همجنس گرایش [که به صورت علنی با یک مرد ازدواج کرده] و وزیر فاحشه و روسپی‌اش [که حتی پدر بچه‌اش را نمی‌شناسند] نباید انتظار چندانی داشت که از اخلاق انسانی و کرامت بشری حمایت و حفاظت کنند و از امنیت روحی و روانی اجتماعی ملت خود و مردم جهان پاسداری کنند.

بلکه انتظار آنست که شیفتگان دموکراسی و دلباختگان سیاستمداران دغل‌باز غربی پس از دیدن و شنیدن چنین ماجراها و رخدادهای تلخ و ناشایستی به خود آمده و بدون تعصب و بدون وابستگی به جهان غرب در مورد رفتارهای متناقض و عملکردهای متفاوت آنان بیندیشند و بیشتر از این فریب شعارهای پوشالین و دروغین آنها قرار نگرفته و سینه خود را در حمایت از آنها چاک ندهند؛ بلکه مقداری به خود زحمت داده و تاریخ استعماری فرانسه در آفریقا و تاریخ جنایت‌های آنان در برابر مردم آفریقا به‌ویژه مردم الجزایر را ورق بزنند تا از تاریخ سیاه گذشته آنان درس گرفته و شناخت بهتری از مهد آزادی بیان پیدا کنند.

در مورد آمریکا هم کافی به جنایت‌های آنان در کشتار مردم ویتنام، ژاپن، افغانستان، عرق و و شکنجه‌های ضد‌بشری آنان در زندان های بگرام، ابو غریب و گونتانامو و ..‌. نگاهی دقیق و صحیح و مستند بیندازند تا بهتر و بیشتر نسبت به دموکراسی غرب آشنایی پیدا کنند و بدانند که از چه کسی حمایت کرده و به خاطر چه کسی سینه را سپر کرده و گریبان را چاک می دهند.