نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در تاریخ امت اسلامی، مردانی میدرخشند که با ایمان، اخلاص، و قربانی، مسیر نسلها را تغییر دادهاند؛ مردانی که در میان خاک و خون و اشغال، قامت راست کردهاند و خورشید عزت را از نو طلوع دادهاند.
یکی از این مردان، ملا محمدعمر مجاهد -رحمهالله- بود؛ مردی که نامش نه تنها با تاریخ افغانستان، بلکه با عزت اسلام و روح جهاد پیوند خورده است.
ایشان در سال ۱۹۵۹ میلادی، در قریهٔ «چاهِ همزین» ولسوالی خاکریز، ولایت قندهار، در خانوادهای متدین، متواضع و غیور دیده به جهان گشود. هنوز کودکی بیش نبود که پدرش را از دست داد و در دامان مادر و با کارگری و تلاش، رشد کرد.
او در مدارس دینی قندهار و بعداً پاکستان، علم دین را فرا گرفت، و با شوق به قرآن، حدیث و فقه، قلبش را پر از نور الهی ساخت.
در دههٔ هشتاد میلادی، وقتی شوروی کمونیست با تانک و تفنگ بر خاک اسلام تاخت، ملا محمدعمر به صف مجاهدین پیوست و شجاعتی از او دیدند که کمتر دیده بودند. در یکی از نبردها، یک چشمش را از دست داد، اما بینایی قلبش صد برابر شد. مجاهدی شد که نه فقط در میدان، بلکه در قلب هزاران رزمنده جا باز کرد.
پس از شکست شوروی، ملت گرفتار جنگهای داخلی، بیعدالتی، فساد و بیدینی شد. جان و مال و ناموس مردم بازیچه دستپروردگان غرب و شرق گشته بود. در این آشفتهبازار، ملا محمدعمر از میان علما و طلاب برخاست. با شمشیر قرآن و بیرق توحید، نه برای قدرت، که برای نجات امت، حرکتی آغاز کرد.
در سال ۱۹۹۴، با ۵۰ نفر طالب علم، بر ضد ظلم قیام کرد، و در مدت کوتاهی، ولایات افغانستان یکیپسازدیگری زیر بیرق عدالت اسلامی قرار گرفتند.
در سال ۱۹۹۶، کابل فتح شد و امارت اسلامی افغانستان به رهبری ایشان تأسیس گردید. علما و مردم او را با لقب «امیرالمؤمنین» یاد کردند؛ لقبی که فقط بر مردانی نهاده میشود که وارث راه پیامبر -صلیاللهعلیهوسلم- باشند.
ملا محمدعمر -رحمهالله- در دوران رهبریاش، نه قصر ساخت و نه مقام طلبید. خانهاش گلی بود، لباسش ساده، و غذایش همان بود که فقیر میخورد. او اهل سخنوری نبود؛ اما هر جملهاش کوه را میلرزاند. اهل رسانه نبود، اما صدای ایمانش به سراسر جهان رسید.
در سال ۲۰۰۱، پس از حادثهٔ ۱۱ سپتامبر، آمریکا با تهدید و فشار خواهان تحویل اسامه بن لادن شد. اما او با صراحت پاسخ داد: «ما مهمان مسلمان را بدون دلیل شرعی تسلیم نمیکنیم، حتی اگر تمام دنیا بر ما بتازد».
همین جمله، آغاز اشغال افغانستان توسط آمریکا بود. امارت سقوط کرد، اما راه ملا محمدعمر تازه آغاز شد. او تا آخرین نفس، رهبری مقاومت را بر عهده داشت. در کوهها و دشتها، بیآنکه حتی یک عکس جدید از او منتشر شود، امتی را زنده نگه داشت.
در سال ۲۰۱۳، در سکوت و غربت، روحش به لقاءالله پیوست؛ اما خبر وفاتش دو سال بعد منتشر شد. او بدون هیاهو رفت، همانگونه که بیادعا زیست؛ اما امروز، هزاران جوان در پرتوی نام و راه او قدم میزنند. امارتی که او تأسیس کرد، پس از دو دهه اشغال، دوباره قد علم کرد، و امروز در سایهٔ همان مسیر، افغانستان نفس میکشد.
میراث او چیست؟
زندهکردن شریعت اسلامی در عصر بیدینی، ساختن امارتی با امنیت بینظیر، احیای عزت امت و تربیت نسلی که امروز پاسدار اسلام است.
ای امیر بزرگوار!
تو رفتهای؛ اما راهت هنوز جاری است. قصر نداشتی؛ اما در قلب ملت، تختی برپا کردی. نامت، نشانهٔ بیداری است و یادت مشعل راه آیندگان است.
اللهم اجعل الفردوس مأواه، واجعلنا من المخلصین علی طریقته، واحشرنا فی زمرته مع النبیین والصدیقین.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.