نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مولوی کریم الله کامران/ ترجمه: منصور فراهی بعد از امضای توافقنامهی دوحه، برخی از افراد مغرض و رسانههای فعال در خدمت اشغال وانمود میکردند که گویا طالبان از ادامه دادن به مبارزهشان خسته شدهاند و حالا میخواهند به یک طریقی با آمریکا و اجیران داخلیشان راه سازش را در پیش گیرند. اما حقیقت، معکوس و […]
مولوی کریم الله کامران/ ترجمه: منصور فراهی
بعد از امضای توافقنامهی دوحه، برخی از افراد مغرض و رسانههای فعال در خدمت اشغال وانمود میکردند که گویا طالبان از ادامه دادن به مبارزهشان خسته شدهاند و حالا میخواهند به یک طریقی با آمریکا و اجیران داخلیشان راه سازش را در پیش گیرند. اما حقیقت، معکوس و چیز دیگری بود. باید سخن به طور منعکسانه نشر میشد که طالبان از مبارزه خسته نشدهاند بلکه آمریکا خسته شدهاست. زیرا تنها سخن مورد اهمیت و بحث داغ رسانهها، سیاسیون، ملت و حکومت آمریکا در آن زمان این بود که جنگ افغانستان در طول تاریخ آمریکا یک جنگ دراز مدت و پیچیده بوده، و آمریکا را در کنار خسارات هنگفت جانی از لحاظ اقتصادی نیز متضرر ساخته است، از همینرو باید آمریکا جهت بیرون شدن از افغانستان در تلاشِ یافتن راه و چاره باشد. به همین سبب آمریکا از موقف پیشین خود که میگفت طالبان با اداره کابل صحبت کنند؛ کنارهگیری کرده و جهت تفاهم با طالبان مستقیما به میز مذاکرات حاضر شد.
طالبان از ابتدای حرکت و فعالیت خود باور راسخ به تفاهم، گفتگو و مذاکرات داشتند و در زمان حاکمیت خود نیز دروازه مذاکرات را بر روی تمام مخالفین خود باز نگهداشته بود. آنانی که دستهایشان از قبل، به هر جرم و جنایتی آلوده و آغشته بودند باز هم طالبان حتماً پیشنهاد مذاکرات را به آنها میداد، اگر مخالفین از پذیرفتن پیشنهاد مذاکرات و تفاهم انکار میورزیدند و دست به ارتکاب خشونت و جنایت میزدند طالبان نیز در مقابل، به انجام امور نظامی مجبور میشدند.
به همین منوال طالبان قبل از تجاوز آمریکا، جهت حل و فصل معضل پیشآمده، آمریکا را نیز به تفاهم و مذاکرات دعوت داد که تمام کشورهای همسایه ما نیز شاهد و گواه هستند، اما فکر فرعونوار آمریکا نادرست پنداشت که جهت حل نمودن معضل پیشآمده راه و مسیر معقول مذاکرات را به پیش بگیرد، زیرا آمریکا بر نیروهای مجهز، تکنولوژی پیشرفته و اسلحه مدرن خود اعتقاد و باور داشت و از نظر مادیات، افغانستان عقبمانده را لقمه فروبردنی تصور میکرد، اما به قوت ایمان، عقیده و معنویت این دیار هرگز توجه نکرد که به سبب آن، آمریکا با تمام زور، زر و تزویر خود از میدان مبارزه با افغانهای خالیدست پا به فرار گذاشت.
بعد از اشغال تیره و تار آمریکا، طالبان نیز دروازه تفاهم و مذاکرات را باز گذاشته بودند. پیشنهاد برگذاری مذاکرات از سوی آمریکا و اجیران داخلی شان در سال ۲۰۰۳ میلادی از ذهن هیچ کسی بیرون نرفته است، اما در آن زمان نیز آمریکا و متحدانش در اوج غرور و مستی به سر میبردند و بلای فرعونیت از اذهانشان فرو ننشسته بود، بعد از آن طالبان به طور مکرر آمریکا را به سوی میز مذاکرات و تفاهم فراخوانده بود ولی از روزیکه تمام خوابها و خیالهای شان نقش بر آب شدند و در روز روشن مشاهده میکردند که در جغرافیای افغانستان کاسه کبر و غرور شان توسط فرزندان اصیل افغان سرنگون میشود، نهایتاً مجبور شدند که به حاضر شدن به میز مذاکرات در برابر طالبان تن بدهد.
طالبان در کنار مبارزه مقدس جهاد بر مذاکرات و تفاهم نیز باور دارند، که از ابتدای فعالیت شان تا امروز سیاست صلحجویانه و باورشان به مذاکرات، مانند آفتاب روشن هویدا میباشد. پس عناصر تهی از عقل و شعور باید درک کنند که مذاکرات طالبان و حل نمودن مشکل پیچیده و دراز مدت افغانستان از راه سیاست و دیالوگ به معنای خستهشدن و شکست طالبان نیست. سیاست واضح طالبان به ما میآموزاند که هرگز از داعیه حق تنزل نخواهند کرد و نه هم از مسیر مقدس خود عقبرویی میکنند، زیرا طالبان بر حق بودن مسیر خویش عقیده و باور دارند، به هر نوع مشکلات، مصائب، تکالیف، فراز و نشیب حتی مرگ تن داده میتوانند، اما از مسیر مقدس خویش نمیگذرند.
بالفرض اگر آمریکا از توافق امضا شده سرپیچی نماید، چنان پاسخ و واکنشی را از جانب طالبان دریافت خواهد کرد که در میدان نبرد، سالهای قبل از توافقنامه را به باد فراموشی خواهد سپرد طبق باور و نظر تمام رهروان مسیر مقدس مذکور اگر در بر پا شدن نظام اسلامی، خاتمه اشغال و اهداف و آرزوهای دیگر شان مشکل و مانع ایجاد شود آنها مبارزه مقدس شان را ادامه داده و هرگز احساس هیچ نوع خستگی نخواهند کرد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.