یادداشت

فتح قلب‌ها پیش از فتح مرزها

تمام ولایت‌های مهم و شهرهای بزرگ کاملاً به تصرف و آشغال آنان درآمد و اجیران سرسپرده و نوکران حلقه‌به‌گوش آنان، همهٔ مسئولیت‌های اداری و نظامی را به دست گرفتند و پس از مدتی با یک نمایش مضحک و خنده‌دار، انتخابات نمایشی برگزار کرده و افراد مورد نظر را در رأس حکومت مرکزی قرار دادند،

پس از حملات وحشیانهٔ آمریکای جنایت‌کار و هم‌پیمانانش در ناتو و کمک‌های پیدا و پنهان همسایگان و همکاری منافقان و سرسپردگان داخلی، تقریباً کل سرزمین افغانستان به اشغال درآمد و نیروهای وابسته به آنان بر اریکه نشسته و زمام امور مملکت را به دست گرفتند. در جریان این حملات بسیار سنگین که توسط پیش‌رفته‌ترین هواپیماهای جنگی و مدرن‌ترین بمب‌ها و جدیدترین موشک‌ها به صورت مداوم و پیوسته انجام می‌گرفت و میدان نبرد و معرکه به کوهستان‌های صعب‌العبور و دشت‌های بی‌آب و علف منتقل شد و کو‌ه‌ها، دره‌ها رودخانه‌ها، ریگ‌زارها، شن‌زارها و نی‌زارها هم مورد بمباردمان‌های شدید قرار گرفت. این‌جا بود که از نگاه آمریکا، هم‌پیمانان و سرسپردگان منافقش عملیات‌شان موفقیت‌آمیز و اهداف‌شان به دست آمده و شکست طالبان حتمی و سقوط‌شان قطعی بود.

 

تمام ولایت‌های مهم و شهرهای بزرگ کاملاً به تصرف و آشغال آنان درآمد و اجیران سرسپرده و نوکران حلقه‌به‌گوش آنان، همهٔ مسئولیت‌های اداری و نظامی را به دست گرفتند و پس از مدتی با یک نمایش مضحک و خنده‌دار، انتخابات نمایشی برگزار کرده و افراد مورد نظر را در رأس حکومت مرکزی قرار دادند، و آرام‌آرام به نام دموکراسی، آزادی و انتخابات همان جنگ‌طلبان سابق در لباس جدید و با شعار جدید، سرنوشت ملت و دولت را به دست گرفتند و همچون گرگ در لباس میش، هر جنایتی را در قبال مردم مظلوم و رنج‌دیده انجام دادند.

 

اما مجاهدان مبارز و فرزندان مقاوم این سرزمین که ایمان، غیرت، باور و عقیدهٔ دینی‌شان اجازه تسلیم‌شدن به دشمن و نوکری‌شان را به آنان نمی‌داد و ماندن‌شان در شهر به صلاح‌شان نبود – زیرا که به بهانهٔ مبارزه با تروریسم جهانی، جان، مال و آبروی‌شان در خطر بود- اسلحه به دست گرفته، کمر همت را محکم بسته و آستین غیرت را بالا زده و به کوه و بیابان‌ها پناهنده شدند و شب‌وروز در تعقیب دشمن بودند و با همکاری مخبران بی‌دین و جاسوس‌های بی‌وجدان، مکان تجمع آنان لو رفته و تعداد بسیاری از آنان به شهادت رسیده و تعداد بی‌شماری از آنان به اسارت درآمدند و زمین با وجود گستردگی‌اش بر آنان تنگ شد و غم و اندوه وجودشان را فراگرفت.

 

اما با وجود این شرایط دشوار و این حالات ناگوار و با وجود حملات کورکورانهٔ دشمن، مجاهدان غیرت‌مند و مبارزان مؤمن، متعهد و مخلص هرگز فکر جهاد و مبارزه با دشمن را فراموش نکرده و اسلحهٔ خود را بر زمین نگذاشتند. آنان در همین حالت سخت و دشوار با کم‌ترین امکانات و با کهنه‌ترین اسلحه‌های خود با توکل بر خداوند منان و مهربان، جهاد و مبارزه را آغاز کردند.

 

گرچه در ابتدای کار، امید چندانی به شکست دشمن تا بن دندان مسلح نبود، اما نزدیک به بیست‌سال با همین شرایط بغرنج و همین حالات بد، جهاد، مبارزه، شهادت‌طلبی و جان‌بازی ادامه پیدا کرد، تا اینکه در سال ۲۰۲۱ میلادی، آمریکا پس تحمل تلفات انسانی بالا در برابر ایمان، باور، غیرت و مردانگی فرزندان این سرزمین شکست خورد و در گفتگوهای رودررو در دوحهٔ قطر توافق کرد که همهٔ سربازان خود را از افغانستان خارج کند و به اشغال این کشور مسلمان و این دیار عارفان عاشق و عاشقان زاهد پایان دهد، و با ذلت و حقارت برگردد.

 

پس از خروج اشغال‌گران با سرعت بسیار خارق‌العاده‌ای ولایات کشور یکی پس از دیگری در برابر ایمان و باور مجاهدان مخلص و گمنام تسلیم شده، و مردم به آرامش و آسایش رسیدند؛ اما پرسشی که ذهن بسیاری از تحلیل‌گران مسایل سیاسی و نظامی را به خود مشغول کرده و هنوز هم پاسخ معقولی برای آن پیدا نکرده‌اند؛ اما از منظر یک فرد ملکی که خود از نزدیک شاهد نحوهٔ حکومت دو گروه [طالبان و وابستگان به دموکراسی غرب] بر وطن بوده است، بزرگ‌ترین علت این فتحِ بسیار سریع و آسان، تفاوت این دو حکومت در تعهدات صادقانه نسبت به وطن، کشور و احساس مسئولیت در برابر جان، مال و ناموس ملت و منابع طبیعی و منافع ملی کشور و… بر می‌گردد.

 

در حکومت دموکراسی‌خواهان، فساد مالی و اداری بسیار عجیبی همهٔ مسئولان رده‌بالا و پایین را فراگرفته بود. هر مسئول، وزیر و والی پیش از هر چیزی به فکر آسایش و راحتی خود و خانواده‌اش بود، و اولین اقدام آنان ساختن کاخ‌های مجلل و شیک و بزرگ در بهترین نقاط شهر، داشتن جدیدترین و گران‌قیمت‌ترین ماشین، پوشیدن بهترین لباس و داشتن بهترین تیپ و قیافه همراه با کت و شلوار و…، سفرهای تفریحی به داخل و خارج کشور، رشوه‌گیری‌های کلان، شب‌نشینی و نشستن بر بساط قمار و شراب و مواد الکلی و… بود.

 

بسیاری از صاحب‌منصبان، فرماندهان نظامی، مسئولان ادارات و رؤسای نهادهای آموزشی، اقتصادی و امنیتی، همان جنگ‌سالاران و گردن‌کلفت‌هایی بودند که پس از رسیدن به قدرت و منصب، چهره، لباس، شکل، قیافه، لهجه و گویش خود را تغییر داده و تلاش می‌کردند تا با شعارها و وعده‌ها، خود را انسان‌های باسواد، فرهیخته، دانشمند و دل‌سوز نشان دهند که هم‌و‌غم‌شان آبادی و عمران کشور و آسایش و راحتی مردم است؛ اما در میدان عمل بزرگ‌ترین مفسدین اجتماعی، کلان‌ترین دزدان اقتصادی و بزرگ‌ترین جنایت‌کاران و قاتلین شرور و زورگو، آن‌ها و اطرافیان‌شان بودند، که برای دست‌یافتن به قدرت و رسیدن به اهداف خود، از هیچ جنایتی چشم‌پوشی نمی‌کردند.

 

اداره‌های دولتی، مراکز نظامی و محاکم قضایی، همه‌وهمه دربست در اختیار قدرت‌مندان زورگو و ثروت‌مندان متکبر و فخرفروش بودند. مسئولان رده‌بالای امنیتی، خود سبب اختلال امنیت و آسایش مردمان ملکی بودند. قومندان‌ها و فرماندهان نظامی خود دزد مال و دزد ناموس مردم بودند. قاضیان و کارکنان محاکم قضایی شریک دزد و رفیق قافله بودند و زمینه را برای چوروچپاول اموال عمومی و ثروت‌های مردمی فراهم می‌کردند. رؤسای ادارات و مسئولان مؤسسات، خود بزرگ‌ترین رشوه‌گیران و رباخواران بود. مسئولان جهادی -اسبق- و فرزندان‌شان خود بزرگ‌ترین عیاشان، قمارباز و… بودند.

 

بلی مردم ملکی با چشمان خود می‌دیدند که چگونه مال و ثروت‌شان به دست مسئولان، صاحب‌منصبان، سیاست‌مداران، فرماندهان و افراد وابسته به آن‌ها، به یغما می‌روند، و چگونه آبرو، حیثیت و ناموس مردم توسط آن‌ها لکه‌دار می‌شود و چگونه امنیت و آرامش‌شان سلب می گردد.

 

در چنین شرایطی بود که تنها امید مردم به همان مجاهدان مخلص و بیابان‌نشین بود و آن‌ها تنها تکیه‌گاه‌شان بودند، همان اشخاصی که به‌خاطر رضای خدا و نجات مردم و کشور، قیام کرده بودند. همین مجاهدان و مبارزان غیور و مومن در بسیاری از موارد در برابر دزد و متجاوز، ظالم و ستم‌گر، گردن‌کلفت و قلدر ایستاده و حق مردم مظلوم را به آنان بر می‌گرداندند.

 

مردم از ته دل باور کرده بودند که اکنون به دست گرگ‌های زالوصفت و خون‌خوار گیر افتاده‌اند که با مکر و فریب و در پشت نقاب تجدد و ترقی، خون و مال‌شان را می‌مکند و در پس ماسک عدالت و توسعه، به آبرو و حیثیت‌شان تعدی و تعرض می‌کنند.

 

بلی همین فساد گسترده و فراگیر و سیستماتیک سبب گردیده بود که تمام اقشار ملت و تمام افراد ملکی از دست این مسئولان مفسد و فرزندان ناخلف و وابستگان بی‌ایمان و بی‌وجدان‌شان آزرده خاطر، پریشان‌حال و رنجیده شده و بی‌صبرانه منتظر انسان‌های دل‌سوز، عادل، مومن و غیرتمند باشند، که پس از رسیدن به قدرت، امنیت و آرامش و آسایش روحی، روانی، اجتماعی و اقتصادی را برای آنان به ارمغان بیاورند و دنیا و آخرت‌شان را آباد کنند، و از مال، جان، حیثیت و آبروی‌شان پاس‌داری، حمایت و حفاظت کند.

 

بلی بزرگ‌ترین علت این فتحِ بسیار سریع و غیر قابل باور و غیرقابل پیش‌بینی، همین فساد گستردهٔ دولت‌مردان و جنگ‌سالاران دولت پیشین، و اعتماد و امیدی بود که مردم به مبارزان و مجاهدان داشتند.

 

ادامه دارد…