یادداشت

فتح شهر زرنج، کلیدِ فتح کشور

دولت‌مداران نیمروزی و افراد وابسته به آنان که دست‌های‌شان از همه چیز کوتاه شده بود، تبلیغات را شروع کردند. فضا را متشنج کردند و چنان جلوه دادند که سران و بزرگان مجاهدین امارت اسلامی به اموال مردم دست‌درازی می‌کنند، دختران مردم را به‌زور می‌گیرند و به نکاح مجاهدین در می‌آوردند.

بعد از این‌که حامیان و پشتیبانی‌بانان حکومت پیشین (امریکا و هم‌پیمانانش) تصمیم گرفتند تا از کشور بیرون شوند، حکومت دست‌نشانده دست‌وپایش را گم کرد و خود را همانند پرِکاهی در برابر طوفان بزرگ و همانند غرق شده‌ای که به هر چوب پاره و خس‌وخاشاکی چنگ می‌انداخت، یافت. قدرت و هیبت پوشالی‌اش درهم شکسته شد و قوت‌ و نیرویش روز‌به‌روز تحلیل می‌رفت، دیری نپایید که ولسوالی‌ها یکی‌ پس از دیگری به دست مجاهدین افتادند؛ اما تا آن زمان هیچ مرکزی فتح نشده بود و هیچ‌کس نیز چنین تصوری نداشت که به این زودی‌ها دروازه‌های مراکز به روی مجاهدین باز شود و این چیزی بود که بعدها خود مجاهدین به آن اعتراف کردند.

پانزده اسد ۱۴۰۰ هجری شمسی، روزی بود که این تابو شکست. فتح مراکز شروع شد. چون مجاهدین ولسوالی‌‌های دور‌واطراف ولایت نیمروز را فتح کردند، لزره به اندام دولت‌مداران مرکز افتاد؛ آنانی که پشت‌شان به کمک‌های امریکا و ائتلافش گرم بود خود را در برابر ضربات سهمگین مجاهدین تنها یافتند. به هر در و دیواری پناه بردند؛ اما پناهی نیافتند، مجبور شدند شهر را رها کنند و فرار را بر قرار ترجیح دهند. با شنیدن این خبر، مجاهدین وارد شهر زرنج شدند. نعره‌های فتح‌وپیروزی بلند شد. بیرق سفید؛ نماد جهاد و مقاومت به اهتزار درآمد. پولیس ملی، اردوی ملی و سایر کسانی که از جیب ملت می‌خوردند و برای‌ خود نام و نشانی کسب نموده بودند، هراسان گشتند و مسیر خود را گم کردند. عده‌ای در شهر مخفی شدند و عده‌ای لباس‌های‌شان را عوض کرده و خود را به مرزهای ایران رساندند و در این میان برخی دیگر که اموال ملت را از آن خود می‌دانستند با بی‌توجهی تمام، زنجرها، تانک‌ها و سلاح‌های سبک‌وسنگین را وارد خاک ایران کرده و آن را دو‌دستی تحویل کشور ایران دادند.

دولت‌مداران نیمروزی و افراد وابسته به آنان که دست‌های‌شان از همه چیز کوتاه شده بود، تبلیغات را شروع کردند. فضا را متشنج کردند و چنان جلوه دادند که سران و بزرگان مجاهدین امارت اسلامی به اموال مردم دست‌درازی می‌کنند، دختران مردم را به‌زور می‌گیرند و به نکاح مجاهدین در می‌آوردند. عده‌ای از مردم باتوجه به این‌که با مجاهدین شناخت قبلی نداشتند از شنیدن این تبلیغات متأثر شدند، سراسیمه و پریشان شدند و بر آینده خود و فرزندان‌شان ترسیدند؛ اما بعدها همه چیز برای آنان محرز و آشکار شد که این نیز یکی از حربه‌های دولت‌مداران پیشین بود تا مردم را از مجاهدین دور نگهدارند و اجازه ندهند وارد شهر شوند؛ اما با وجود تمام این تبلیغات، کلیپ‌های زیادی در فضای مجازی همگانی شد که مردم از مجاهدین استقبال کردند. از آمدن آنان خوشحال شدند. با فتح زرنج- نیمروز، فتحِ کشور کلید خورد و درهای مراکز ولایات کم‌کم به‌روی مجاهدین باز شدند و این فتح، آغازی بود برای بیرون کردن کشور از یوغ کسانی که سالیان‌سال این ملت را رنج می‌دادند؛ آنانی که مردم را برای کوچک‌ترین مسئله‌ای شکنجه می‌کردند و چنان اذیت‌وآزار می‌رساندند که مردم، شب‌وروز برای برچیده شدن بساط حکومت‌شان دعا می‌کردند. چراغ ظلم خاموش شد. زورمندان فرار کردند. آنانی که خود را صاحب همه چیز و همه کس می‌دانستند و کسی را بالاتر از خود نمی‌دیدند چنان گریختند که حتی ردّپای از خود جا نگذاشتند. در جانب دیگر امارت اسلامی با فتح شهرها برای تمام نظامیان و افراد حکومت سابق، اعلان عفو عمومی نمود، جرم‌ها و جنایت‌های بی‌حد‌وحصر همه را بخشیده و از آن گذشت کرد و به جهانیان نشان داد که هدفِ ما از مبارزه و جهاد، خاتمه دادن به اشغال، جزایر قدرت و پایان دادن به شب سیاه ظلمت و تاریکی بود.