نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
ماه ربیعالاول ۱۴۴۶ ه.ق، یادآور ششمین سالروز شهادت سنگرداران و پاسداران کمربند خاشرود در حملات وحشیانهٔ پهپادهای اشغالگران آمریکا میباشد.
شش سال پیش در چنین روزهایی بود که تعدادی از جوانان و نوجوانان عالم، متدین، متعهد، متخصص، فرهیخته، نویسنده، سخنور و دعوتگر که غیرت، شجاعت، سخاوت، سیرت والا و حسن خلق آنها مشهور و معلوم بود، در حال پاسداشت و نگهبانی از کمربند مهم و استراتژیک خاشرود مورد حملهٔ خونین پهپادهای دشمن قرار گرفته و تعدادی از آنان شربت شهادت را نوشیده و با اجسام تکهتکهشده و کفنهای گلگون و خونین به دیدار معبود شتافتند.
بیشتر این جوانان آنانی بودند که زندگی مرفه در آغوش گرم خانواده، و جمع صمیمی دوستان و همسنوسالان خود را تر کرده و راهی میدان جهاد شدند تا به وظیفهٔ خود در قبال اشغالگران عمل کنند.
آنها خانه و کاشانه، پدر و مادر، خواهر و برادر و دوستان خود را ترک کرده و رهسپار سرزمینی شدند که در آنجا نه خبر از نان و غذای آنچنانی بود و نه از نام و شهرت، نه از پول برای ثروتاندوزی خبری بود و نه پارتی و پارتیبازی برای رسیدن به قدرت و حکومت، نه از حمایت و پشتیبانی دوستان برخوردار بودند و نه از شفقت و دلسوزی دشمنان.
معمولاً غذایشان تکهپارههای نان خشک بود و نوشیدنیشان آبهای باران باقیمانده در برکهها و بستر خشک رودها. رختخوابشان دشت و کوهستان پهناور بود، و بالشتشان سنگهای بیابان، و پتویشان لنگهای کهنه ای بود که در سرما و گرما همواره بر دوششان انداخته شده بود، و یار غار و رفیق گرمابه و گلستانشان تفنگها و اسلحههای کهنه و قدیمیشان بودند.
در این سرزمین، فقطوفقط اخلاص بود و غیرت، ایمان و حمیّت، شجاعت بود و دلاوری و جانبازی و فداکاری، نه کسی آرزوی رسیدن به حکومت داشت و نه سودای شهرت و محبوبیت در سر میپروراند، و نه هم برنامهای برای پول و ثروتاندوزی!
اوضاع و حالات برای این مجاهدین، بسیار هم مناسب و آسان نبود که پدر و خانواده و دوست و آشنا از تصمیم آنها خبردار شده و با آنان همکاری نموده و هزینهٔ سفرشان را تأمین کرده و آنها را با لبخند و تبسم بدرقه کنند، بلکه اکثرشان بدون خبردادن به خانواده و دوستان و آشنایان، قدم به این مسیر گذاشتند، آنهم با پول خیلی اندکی که از دیگران قرض گرفته بودند. خلاصه اینکه با ترس و لرز و به صورت مخفیانه خود را به مناطق آموزشی میرساندند، و در آنجا با نامهای مستعار، به صورت مخفیانه تعلیم دیده و پس از آن وارد مناطق عملیاتی شده و با دشمن میجنگیدند و حماسهها میآفریدند، و تاریخ غیرت و شهامت را از سر نو بازنویسی میکردند.
آری! این مجاهدان مخلص و این مبارزان گمنام و بیادعا، با جان و روح و روان خود از مرزها و کمربندها حفاظت و حراست میکردند، شبهای سرد زمستان و روزهای بسیار گرم تابستان را در سنگر نگهبانی و پاسداری میکردند و روزها تعلیم میدیدند و برای هر رزم و نبردی آمادهٔ آماده بودند، تا اینکه بالاخره نوبت ورود آنها نیز به بهشت رسید و به کاروان شهدا پیوستند.
آری! این غیورمردان در برابر حملات دشمن جنگیدند، زخم برداشتند، به شهادت رسیدند و خونشان کمربند خاشرود را رنگین کرد؛ اما یک وجب خاک به دشمن ندادند و تا آخرین نفس نگذاشتند کمربند بشکند و دشمن وارد حریم شود.
خداوند شهادت این عزیزان را به درگاه خود بپذیرد و خون پاک آنان را سبب آبادی و عمران کشور بگرداند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.