شهید مولوی سیف‌الدین بلال؛ معلمی در مدرسه، مجاهدی در میدان!

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً این وب‌سایت نیست.

در روزگاری که گورستان امپراتوری‌ها شاهد تجاوز آمریکا و همپیمانانش بود، مردم زیادی برای دفاع از عقیده و سرزمین‌شان دست به سلاح برده و در مقابل ابرقدرت جهان، قد علم نمودند. در آن زمان فیصد بیشتر مجاهدین و مقاومت‌گران علیه اشغال‌گران را قشر جوان تشکیل می‌داد؛ شیرمردانی که در اوج جوانی، به لذت‌های دنیوی پشت پا زده و در راستای اعلای کلمه‌الله جان‌های شیرین‌شان را قربان نمودند.

 

چه بسیار جوانان گم‌نامی که در این مسیر با سپرنمودن جان‌های خود، سد راه اشغال‌گران شده و با متحمل‌شدن انواع سختی‌ها و مشقت‌ها و استقامت بی‌بدیل، در نتیجه توانستند بر حضور نامبارک آمریکا در این سرزمین نقطه پایان بگذارند.

 

شهید مولوی «سیف‌الدین بلال» یکی از جوانان برومند این سرزمین بود که با آغاز موج اشغال، نه تنها خاموش نماند، بلکه با ایمان راسخ، درس و مدرسه را با سنگر و جهاد پیوند داد و برای مبارزه و جهاد علیه اشغال‌گران، در صف مجاهدین امارت اسلامی قرار گرفت.

 

در ادامه این مقاله نظری کوتاه خواهیم انداخت به زندگی‌نامه این مبارز نستوه و خاطراتی از مجاهدت‌هایش در سنگرهای داغ نبرد.

 

مولوی سیف‌الدین بلال در سال ۱۳۵۸ ه‍.ش، در ولایت هرات، ولسوالی کشک کهنه، قریه عرب‌ها، چشم به جهان گشود. وی در سن ۱۵ سالگی به خاطر شوق و علاقه‌ی زیادی که به فراگیری علوم اسلامی داشت، شروع به تعلیم و یادگیری علوم شرعی نمود.

 

ایشان علوم ابتدایی را در ولایت هرات، نزد اساتید مجرب آن زمان فرا گرفت و برای ادامه تحصیلات دینی، راهی شهر پشاور پاکستان شده و علوم مروجه وقت را در مدت ۶ سال به اتمام رساند. وی دوره صغرٰی را در منطقه زاخیل در مدرسه شیخ صاحب عبدالغنی خواند و سرانجام در مدرسه شیخ‌الحدیث مولانا ادریس -رحمه‌الله- فارغ‌التحصیل گردید و متعاقبا برای خدمت به مردمش راهی افغانستان شد.

 

شهید بلال بعد از بازگشت به افغانستان و دیار آبایی و اجدادی‌اش، به مدت دو سال در مدرسه بازار کهنه، ولسوالی کشک‌ کهنه، بر مسند تدریس نشست و در این مدت سعی و تلاش بسیار جهت روشن‌سازی اذهان جوانان امت اسلامی و آشنانمودن‌شان با علوم دینی، از خود به خرج داد.

 

وی تنها به تدریس علوم دینی اکتفا ننموده، بلکه برای حفاظت از دین و مقدسات شریعت اسلامی، فعالیت‌های جهادی بی‌شماری علیه اداره اجیر وقت، انجام داد و به همین سبب نیز از سوی حکومت وقت دستگیر شده و بعد از مدتی با میانجی‌گری ریش‌سفیدان قوم، از بند رها شد.

 

در سال ۱۳۸۵، مولوی سیف‌الدین بلال -تقبله‌الله- مبارزه علیه اشغال‌گران و مزدوران‌شان را علنا اعلام نموده و در صف مجاهدین امارت اسلامی قرار گرفت. ناگفته نماند که شخص ایشان از اولین افرادی بود که از این ولسوالی برای مبارزه علیه اشغال‌گران بپا خاست و در مراحل بعدی، تعداد دیگری از این ولسوالی نیز به این قافله پیوستند.

 

شهید بلال فردی با تقوا و خداجوی بود؛ امری که تمام آشنایان ایشان بر صحت آن اقرار دارند و همین تقوا و خداجویی وی باعث شده بود تا همیشه در صف اول مبارزه علیه اشغال‌گران و مزدوران‌شان قرار گرفته و در این مسیر از دیگران پیشی گیرد، به همین سبب نیز در سال ۱۳۸۶ در نبرد رودررو با دشمنان دین و ملت، مجروح گردید.

 

ناگفته نماند که مولوی سیف‌الدین بلال در ساخت، آماده‌سازی و کارگزاری ماین‌ها مهارت خاصی داشته و از همین طریق نیروهای بی‌شماری اعم از اشغال‌گران و مزدوران‌شان را به کام مرگ کشانده بود.

 

پیرامون اخلاص ایشان به روایت داستانی می‌پردازیم که یکی از مجاهدین هم‌رزم‌شان شاهد آن بوده است. وی چنین اظهار می‌کند: «در یکی از روزها زمانی که مجاهدین در حال عقب‌نشینی بودند و دشمن از پشت سر حمله‌ور بود، شهید بلال را دیدم که موتورسیکلت خود را بسیار به آرامی می‌برد، به وی گفتم چرا کمی تیزتز نمی‌بری، مبادا دشمن برسد! وی گفت: این موتور را تازه خریداری نموده‌ایم، هنوز آب‌بندی نشده است و از آن‌جایی که مال بیت‌المال است، ممکن است در صورت تیزرفتن، دچار عوارض شده و به این امانت خیانت نموده باشم، از همین جهت آرام می‌روم.

 

سرانجام شهید مولوی سیف‌الدین بلال -تقبله‌الله- در سال ۱۳۸۹، یک روز قبل از آمدن کاروان اشغال‌گران و اجیران‌شان به ولسوالی کشک کهنه، بر اثر انفجار ماینی که از قبل جاسازی شده بود و ایشان در حال عیارنمودن آن بود، در منطقه‌ای به نام «دوازده گردنه» به شهادت رسید.

 

آن‌چه در این مقاله بیان شد، گوشه‌ای از زندگی جوانی بود که بهترین ایام زندگانی‌اش را در راه جهاد و مبارزه علیه اشغال‌گران سپری نموده و در همان مسیر بزرگ نیز به مقام والای شهادت نائل گردید؛ هدف از بیان این زندگی‌نامه این است، تا نسل امروز بداند که امنیت، آزادی و عزت امروز، مدیون خون کسانی است که بی‌ادعا جان‌شان را فدای ایمان و وطن کردند.