نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
شهید قهرمان، ملا محمدرحیم ثاقب فرزند روزیخان، نواسهٔ امیرخان، در سال ۱۳۷۵ ه.ش، مصادف با ۱۹۹۸ میلادی، در یک خانوادهٔ متدین، جهادپرور و علمدوست، در قریهٔ سهچشمه، منطقهٔ پشته نور، ولسوالی دولتیارِ ولایت غور دیده به جهان گشود.
شهید ملا محمدرحیم یک شخصیت توانا و مهربان بود، و علاقه و شوق خیلی زیادی به سنگرهای جهاد داشت. وی در سن پنجسالگی یتیم شد و پس از آن سرپرستی وی به دوش مادر و برادر بزرگش سپرده شد.
ایشان دروس ابتدایی را در قریهٔ خود یعنی سهچشمه آغاز نمود، و سپس در سال ۱۳۸۵ ه.ش، راهی دولتیار شد تا در آنجا درسهای خود را ادامه دهد. مدتی را در آنجا سپری کرد و در سال ۱۳۸۷ ه.ش، رواوهٔ ولسوالی مرغاب ولایت غور شد، و همینگونه در ولایات مختلف افغانستان درسهای خویش را ادامه میداد، تا اینکه در سال ۱۳۹۰ ه.ش، عازم کشور همسایه یعنی پاکستان شد.
شهید ثاقب به مدت شش ماه در کوئتهٔ پاکستان مشغول درس بود، تا اینکه از سوی دولت این کشور، به روز روانهٔ افغانستان شد، و مدت باقیماندهٔ سال را در مدرسهٔ دکُّویِ ولسوالی میربچهکوت ولایت کابل گذراند، و سپس هنگام تعطیلات به خانه برگشت و صدای جهاد را در منطقهٔ خود بلند نمود؛ جهادی که هنوز مردم ما بهطور کلی در آن نقش نداشتند و کسی که از جهاد چیزی میگفت مورد تمسخر قرار میگرفت و به وی میگفتند: «ین را ببینید چه میگوید!».
اما این ابرمرد پروا نکرده و به کارش ادامه داد. وی در کنار این که مجاهد بود، یک شخصیت برومند و مبلغ و داعی نیز بود، که مردم را با ندای حق آشنا کرد، و در این راه، نه ترسید و نه هم از راهش برگشت. در این میان عدهای از مردم ناتوان که اربابان و قلدران برسرشان ظلم و تعدی میکردند، از بالارفتن ندای جهاد و عدالت اظهار خوشحالی مینمودند؛، زیرا قومندانان ظالم و اربابان خونخوار، اجازهٔ عام وتام این مردم مظلوم، و حتی اختیار زندگی شخصی و… مردم مسکین را از آنها گرفته بودند.
سپس شهید ملا محمدرحیم در سال ۱۳۹۱ ه.ش، راهی ولایت بغلان شد و در آنجا به درسهای خود پرداخت و دوسال کامل را در آنجا سپری نمود، و سپس در سال ۱۳۹۳ ه.ش، بهسوی خانه و وطن خویش بازگشت.
دوران جهاد و مبارزه!
وی هنوز به اولین دههٔ عمر خود نرسیده بود که آمریکاییها با انجام اشغال ظالمانهٔ نظامی خود، قدرت افغانستان را در دست گرفتند. در چنین وضعیتی برای ثاقب و دیگر متعلمین و طلاب کشور، ادامهٔ فراگیری علوم دینی، ممکن نبود؛ زیرا دولت دستنشاندهٔ آمریکا و همپیمانانش، از همه بیشتر با علما، طلاب و محصلین مدارس دینی و شخصیتهای دینیِ کشور خصومت داشتند.
سرانجام شهید قهرمان، نتوانست ظلم و تسلط بیگانگان و اشغال آمریکا را تحمل کند، و با وجود اینکه به فراگیری دروس عالیه مشغول بود، راهی جهاد شد. بدین ترتیب، وی بر خود لازم دانست که تعلیماتش را نیمتمام بگذارد، و برای انجام مسئولیت شرعی خود، از مدرسه بهسوی جبهات جهادی برود.
او سلسلهٔ جهاد و مبارزات خود را در چهارچوب حرکت امارت اسلامی از ولسوالی صیدآباد ولایت سرپل آغاز نمود، و وی بعد از گذراندن مدتی در این ولسوالی، به عنوان شخصیت شجاع و مجاهد باشهامت در سطح همین ولسوالی مطرح گردید، و در ساحات و مناطق مختلف این ولایت در عملیاتهای نظامی علیه دولت مزدور آمریکا فعالیت چشمگیری نمود، و در نتیجهٔ این شهرت جهادی وی، و رول موفقش در عملیاتهای جهادی، در میان مجاهدین به مقبولیت خاصی رسید. البته در این عملیات برای نخستینبار شانهاش زخم برداشت.
وی به مدت چندسال همراه با مجاهدین هلند، بغلان، نمیروز و فراه در جنگهای مستقیم علیه خارجیها وهمپیمانانشان در ایام تعطیلات تابستانی مدارس، حضور داشت. ناگفته نماند که ایشان مدت چهل روز در هنگام طلبگیاش، در معسکر هم شرکت کرده بود. دوستان و همسنگران شهید ثاقب، وی را در میان خودشان به عنوان سرلشکر در منطقه تعیین میکردند، و در موردش میگویند: وی از لحاظ فیزیکی و جسمی، جوانی صحتمند و قوی، و همچنان از لحاظ تقوی، دیانت، حیا و صبر، در بینمان اسوهٔ بیبدیل بود. این از جملهٔ صفات امراء است که در وی موجود بود.
وی بعدا در سال ۱۳۹۵ ه.ش، مصادف با ۲۰۱۷ میلادی، بهخاطر انسجام و فعالیت بیشتر، رسما با برادران مجاهد و همسنگر خود، به ولسوالی دولتیارِ ولایت غور آمده، و در زیر چتر نظام امارت اسلامی مصروف جهاد شد، و علیه اشغالگران و مزدورانشان به جهاد مسلحانه پرداخت.
شهید ثاقب در آنجا نیز در نتیجهٔ استعداد و قابلیت.های نظامی و رول موفقانه در پلانگذاری و اجرای عملیاتها، محبوبیت و شهرت خاصی یافت، و مورد توجه رهبران جهادی قرار گرفت و از طرف امارت اسلامی مدیر زراعت ولسوالی دولتیار و دلگی مشر معرفی گردید، و مسئولیت مستقل عدهای از مجاهدین منطقه به ایشان سپرده شد.
ملا محمدرحیم ثاقب در بین سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ ه.ش، تا زمان شهادتش شخصاً در مربوطات ولسوالیهای دولتیار، چهارصده و خود مرکز فیروزکوه وبعضی از نقاط دیگر در جنگهای تقریبا همه روزهٔ مجاهدین در برابر نیروهای اشغالگر آمریکا، و حمایتگران آنها بر مراکز آنان، سهیم بود. ایشان همچنین در عملیاتهای پردستآوردی که بر ساحات عمومی ولایت غور بر خلاف کاروانهای مزدور اشغالگران آمریکایی صورت میگرفت، در تمام آن عملیاتها شخصا راکت را بردوش خود حمل میکرد وگاهی M16 را انتقال میداد و زبان زد خاص وعام شده بود.
شهید ملا محمدرحیم ثاقب یک شخصیت مجاهد و دلیر بود، و در استعمال و هدفگیری توسط راکت، مهارت خاصی داشت. وی در جریان عملیاتهای مستقیم جهادی در برابر متجاوزین آمریکایی و متحدین ناتو، دو بار زخم برداشتند؛ یک بار در ولسوالی صیدآباد ولایت سرپل از ناحیه شانه یک زخم سطحی برداشتند و بار دوم در ولسوالی دولتیار ولایت غور در یک پایگاه زخم عمیقی از ناحیه ران برداشتند.
شهید ثاقب در سطح ولایت غور به عنوان یک فرماندهٔ نستوه، برجسته و پیشگام جهادی علیه آمریکا، صلیبیان ودولتهای متحدین ناتو و مزدوران آنان شناخته میشد که در بسیاری از عملیات.های جهادی نقش بارز داشت.
شهید ملا محمدرحیم بخش اعظم زندگی خود را در تعلیم، تعلم و مطالعهٔ علوم دینی، جهاد، دعوت و خدمت در راه اسلام سپری نمود و از نگاه اقتصادی شخص متوسطی بود؛ اما مرد سخی بود که اموالش را از جهاد و مجاهدین دریغ نمیکرد. وی در سن بیستسالگی ازدواج نمود که در نتیجه، از ایشان یک فرزند بنام محمدعمر باقی ماند.
وی در کنار خاموشی و کمگویی، فرد خوشطبع و باظرافتی نیز بود. هیچگاه خود را از دیگران بهتر نمیدانست، اگر چه آنها از لحاظ مقام، منصب و سن از او خورد میبودند. برخورد او با رفقایش صمیمانه، مشفقانه و پر از احترام متقابل بود. در مجالسش بیشتر در مورد جهاد، بهشت، حور و رحمات الله سخن میگفت، و همچنان مجاهدین و دوستانش را نسبت به جهنم و عذابهای الهی هشدار میداد، تا مبادا غضب خداوند را فراموش کنند.
وی بینهایت حلیم و بردبار بود. اوضاع منطقه و مردم را درک میکرد و مطابق آن دست به عمل میزد. همچنان وی چهرهٔ بشاش ودرخشانی داشت. هرکسی وی را میدید، گمان میکرد که او مرا از همه بیشتر پوست دارد، حال آنکه این از خوی و اخلاق نیک وی بود. او جوان سخی ومنفقی بود و در راه الله نه تنها جان را به طبق اخلاص گذاشت، بلکه تمام اموال زندگی و خانوادهاش را نیز آمادهٔ قربانی در راه الله کرده بود.
شهادت
بالآخره زمانش فرارسید، و یک عملیات خیلی گستردهای توسط دشمن، علیه مجاهدین آغاز شد. مزدوران داخلی از زمین، و آمریکاییهای بزدل از آسمان حملهور شدند و جنگ چند ساعت به طول انجامید، و در قریهٔ سمک ولسوالی دولتیار، حملات پیدرپی انجام میگرفت. مجاهدین از هر سو، در تنگاه قرار داشتند؛ یکطرف طیارههای B52 و پهپاد قرار داشتند و سوی دیگر تانکها و کماندوهای خونخوار و اردوی ظالم حکومت دستنشانده، و از سوی دیگر، سرما نیز بر سختی افزوده بود، با این حال مجاهدین در مقابل دشمنان مقاومت نموده و علیه آنها تعرض نمودند، تا آنکه حدود بیست کماندوی دشمن را به هلاکت رساندند.
سرانجام بعد از تحمل مشکلات و سرما، در ماه قوس ۱۳۹۸ ه.ش، در یک شب تاریک، ساعت یک ۱:۰۰ شب، شهید ثاقب و یارانش، زیر بمب طیارهٔ B52 قرار گرفته، و به درجهٔ رفیع شهادت رسیدند. تقبلهم الله.
شهید ثاقب به همراه نهتن دیگر از دوستان مجاهدش مردانه جانهای شیرین خود تقدیم پرودگار نمودند، آنهم بهگونهای که اجسام مبارکشان چنان تکهتکه شده بودند که قابل شناسایی نبودند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.