سلسله هم‌رکاب سپاهیان راه جهاد/ بخش سی‌وششم

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً این وب‌سایت نیست.

بهار سال ۱۳۹۷ ه‍.ش، در مدرسه تقوی واقع در ولسوالی گذره ولایت هرات مصروف درس بودیم. روزی «شهید کاکا نبی‌جان مخلص» -تقبله‌الله- تماس گرفت و بعد از احوال‌پرسی فرمود: «اگر امروز تا عصر و شام خود را به ما رسانده می‌توانید، امشب تصمیم عملیات علیه دشمن را داریم».

با مولوی جیلانی مشهور به «عدالت» آماده شدیم تا به ولسوالی اوبه ولایت هرات نزد «شهید کاکا نبی جان مخلص» -تقبله‌الله- و مجاهدانش برویم. از مدرسه به سمت نمایندگی موترهای ولسوالی «اوبه» به راه افتادیم و با رسیدن به آن‌جا سوار موتر شده و بعد از چند ساعت به منطقه «شاهنان» ولسوالی اوبه رسیدیم و از موتر پیاده شدیم.

از «شاهنان» به سمت «کبگان» پیاده به راه افتادیم. در مسیر راه، گوشی‌ها آنتن نمی‌دادند؛ چون در آن مناطق بعد از عصر همیشه آنتن‌ها تا فردای آن‌ (شب) غیرفعال می‌شدند، از این لحاظ نتوانستیم با مجاهدین تماس بگیریم؛ بنابراین چاره‌ای جز پیاده‌به‌راه‌افتادن از «شاهنان» به «کبگان» نبود، لذا با پای پیاده مسیر را در پیش گرفتیم تا اینکه به گردنه‌های مشهور «شاهنان» رسیدیم و در آن‌جا به صورت اتفاقی دو موترسایکل از مجاهدین آمدند و با آن‌ها سوار موترسایکل شده و به «کبگان سفلی» جایی که مجاهدین جبهه داشتند، رفتیم.

وقتِ نماز شام وارد قریه کبگان شدیم و از آن‌جایی که مسجد قرارگاه مجاهدین بود، مستقیم به مسجد رفتیم و بعد از ادای نماز، با مجاهدین احوال‌پرسی کردیم.

لحظه آمادگی برای عملیات فرارسید و هر مجاهدی سلاح خود را تمیز کرده و به آن رسیدگی می‌کرد و یا شاجورهای خود را با مرمی پر می‌کردند. سلاح‌هایی که قرار بود به ما داده شوند، یک «کلاشینکف» و یک «پیکا ماشیندار» بودند. کلاشینکف را مولوی عدالت انتخاب کرد و پیکا را بنده برداشتم و از ذوق رفتن به عملیات لحظه‌شماری می‌کردم؛ ولی امراء فرمودند تا مردم نخوابند ما و شما در مسجد هستیم، وقتی تردد مردم بین قریه کم شد و خوابیدند پیاده و با سکوت کامل از قریه بیرون می‌شویم.

بالآخره پاسی از شب گذشت و آماده حرکت برای عملیات شدیم. نیمه‌شب بود و ما پیاده بدون اینکه مردم باخبر شوند از «کبگان سفلی» به سمت قریه «لنگر» به راه افتادیم؛ بدون روشن‌کردن چراغ، آهسته‌آهسته به مسیر خویش ادامه دادیم و از قریه «لنگر» رد شده و راه دشت نیزان را در پیش گرفتیم و در شب تاریک و هوای بارانی، خود را به دشمن نزدیک نمودیم.

گروه‌های مجاهدین به چند دسته تقسیم شدند و پلان عملیات برای همه توضیح داده شد و اینکه کدام گروه آغاز‌گر باشد نیز گفته شد، و هر گروهی به موقعیتی که برای تعیین شده بود، جابه‌جا شده و موضع‌گیری نمود.

ادامه دارد…