سلسله هم‌رکاب سپاهیان راه جهاد/ بخش بیست‌ودوم

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً دیدگاه این وب‌سایت نیست.

پهره‌دار، مجاهدین را جهت ادای نماز صبح بیدار کرد، و با آب گرمی که میزبان آماده کرده بود، به نوبت وضو گرفتیم و به مهمان‌خانه برگشتیم و نماز صبح را با جماعت ادا کردیم. سپس امیر صاحب شهید دستور داد تا آمادهٔ حرکت شویم و بلافاصله همه‌مان پرتله‌های خویش را پوشیده و سلاح‌ها را برداشتیم و به سمت موترسایکل‌های خود رفتیم.

 

میزبان وقتی دید آمادهٔ رفتن هستیم، اصرار کرد تا بیشتر بمانیم؛ اما امیر صاحب نپذیرفت و فرمود: «ببخشید‌ از اینکه به زحمت افتادید، به ما اجازه دهید تا رفع زحمت بکنیم. این منطقه با اربکی‌ها نزدیک است، اگر روز شود و آن‌ها بفهمند که دیشب مجاهدین در خانهٔ شما بوده‌اند، برای شما درد سر درست می‌کنند. بهتر است ما حالا برویم تا حضور ما برای شما مشکل‌ساز نشود».

 

بی‌شماراند برادرانی که برای مجاهدین، انصار واقعی بودند، و با آنچه در توان داشتند در خدمت مجاهدین می‌کوشیدند و مخلصانه به مشکلات‌شان رسیدگی نموده و در خانه‌های خود میزبان آن‌ها می‌شدند و از بمباردمان دشمن هیچ هراسی نداشتند.

با جان‌فشانی و ایثار این مردم بود که خداوند متعال دروازه‌های نصرت و پیروزی را به روی مجاهدین گشود و دیری نگذشت که گلیم اشغال از سرزمین افغانستان برچیده شد.

 

از «شاهینان» به مقصد «کبگان» به راه افتادیم و از مسیری که راهنما قبلا چک کرده بود راهی شدیم؛ چون شاهینان ساحه و منطقهٔ اربکی‌ها بود و احتمال آن می‌رفت که اربکی‌ها از آمدن مجاهدین با خبر شده و کمین زده باشند.

 

هم‌زمان با طلوع آفتاب، بدون اینکه دشمن در جلوی ما قرار بگیرد وارد منطقهٔ «کبگان» شدیم. در آن زمان منطقهٔ «کبگان» ساحهٔ مجاهدین امارت اسلامی به شمار می‌رفت.

 

به محض رسیدن به منطقهٔ «کبگان» با استقبال گرم مجاهدین و هم‌سنگران خود روبه‌رو شدیم. شهید کاکا نبی جان مخلص که بعد از شهادت حاجی غنی‌شاه خان سنگرش را خالی نگذاشت و مقیم سنگر جهاد گشت، از ایشان و از کارنامه‌های جهادی او شنیده بودم؛ ولی تا آن زمان موفق به دیدار وی نشده بودم. وی از آن‌جایی که از آمدن ما از قبل در جریان بود، با مجاهدین همراه خود در بازار منطقهٔ «کبگان» به استقبال ما آمدند و با این کارشان، ما را مدیون احسان خویش نمودند.

 

در آن زمان، همهٔ مجاهدین پیش یکدیگر ارزش و احترام داشتند، و محبتی بین‌شان حاکم بود که نظیر آن حتی بین دو برادر تنی هم وجود نداشت. همه برای یک مقصد و هدف، از قوم‌ها و ولایت‌های مختلف تحت قیادت واحد گرد هم آمده بودیم و در یک مسیر برای تحقق و تحکیم شریعت الهی بر روی سرزمین می‌جنگیدیم. بخدا سوگند که در آن زمان، مقام، مادیات و معاش به ذهن‌مان هم خطور نمی‌کرد، و تنها رضایت خداوند متعال مدنظر بود و بس!

 

ادامه دارد..